فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم | آخرین مصاحبه یک شهید و توصیهای به مردم
شهید ابراهیمی از فرماندهان لشکر ۸ نجف اشرف به روایت خاطرهای از جبهه و توصیهای به مردم و خانواده شهدا میپردازد.
🌴 لشکر ۸ نجف از لشکرهای زرهی سپاه و از شناخته شدهترین یگانهای عملیاتی در دفاع مقدس بود که بخش اعظم نیروهای آن متعلق به شهرستان نجف آباد اصفهان بود. این لشکر پس از عملیات ثامن الائمه (ع) در سال ۱۳۶۲ تشکیل شد و نخستین فرمانده آن شهید احمد کاظمی بود.
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🪴 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
🌱 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
دوست عراقی من!
"مُنقذ عبدالوهاب الشریده" (ابو حیدر) سال 1325 در منطقه "ابی الخصیب" بصره در جنوب عراق متولد شد. او که تحصیلات آکادمیک خود را در ایتالیا و اسپانیا به پایان برده بود، سالها در مدارس و دانشگاه های کشور های عربی تدریس کرد و از اساتید هنر دانشگاه مستنصریه بغداد بود.
اواخر سال 1366 منقذ همچون دیگر مردم مظلوم عراق، بالاجبار از کلاس های دانشگاه که در آن جا نقاشی و مجسمه سازی را تدریس می کرد، به خط مقدم نبرد اعزام شده بود.
بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه توسط هواپیماهای عراقی که به شهادت بیش از 5000 زن و بچه بی گناه منجر شد، از صحنه هایی بود که منتقذ را شدیدا تکان داد. آن جا بود که منقذ تسلیم نیروهای ایرانی شد و همراه دیگر اسرا، به اردوگاه اسرای عراقی در تهران اعزام شد.
ابو حیدر تحت تاثیر جنایاتی که در حلبچه دیده بود، تابلوهای نقاشی بسیاری کشید. در کنار نقاشی مجسمه هم میساخت. او سوگواری مردم ایران را در ارتحال حضرت امام خمینی (ره) روی سنگ مرمری به ابعاد سه در یک متر حجاری کرده است که از آثار خوب هنری آن دوران به شمار میآید.
انتفاضه فلسطین، قیام مردم عراق، سوگواری مردم ایران در ارتحال امام خمینی و عاشورا، مضامینی بود که این هنرمند عراقی در مدت اسارتش در ایران به خلق 200 تابلو نقاشی در این حوزه پرداخت.
پس از آتش بس و تبادل اسرای دوکشور منقذ از جمله اسرایی بود که در زمره آخرین گروه ها برای بازگشت به کشورش قرارگرفت. در آن زمان، به دلیل مشکلات پیش آمده بین ایران و عراق، تبادل اسرا متوقف شد و ابو حیدر از خیل کاروان آزادشدگان جا ماند.
6 تیر ماه 1371 رئیس حوزه هنری نامه ای به مقام معظم رهبری نوشت و شرحی از احوال منقذ را در آن یادآور شد. باوجودی که تبادل و آزادی اسرای عراقی متوقف شده بود، چند روز بعد مقام معظم رهبری دستور آزادی او را صادر فرمودند و منقذ پس از 5 سال زندگی در اردوگاه اسرا، آزاد شد.
منقذ با وجودی که برخی بستگانش در کانادا زندگی می کردند، پس از آزادی در ایران ماند و زندگی کرد. کار او در حوزه هنری بود. با استفاده از وسایل و تجهیزات خاص و دست ساز خودش، طرح جلدهای زیادی برای کتاب های دفتر ادبیات و هنر مقاومت که خاطرات دفاع مقدس را منتشر می کرد، ارائه داد.
از سال 1371 همیشه منقذ را در دفتر ادبیات می دیدم و با او رفیق شده بودم. دوستی با کسی که تا چندی قبل در جبهه مقابل ما بوده و حالا به خاطر علم و هنرش آزاد شده بود، برایم خیلی جالب بود.
یکی از روزها دوربینم را با خود به حوزه هنری بردم تا چند تایی عکس با دوستان و بچه ها بیندازم. منقذ دوربین را که دستم دید، خیلی خوشحال شد. او درخواست کرد تا چند تایی عکس از او با همکاران و دوستانش در واحد نقاشی و مجسمه سازی حوزه بیندازم که انداختم.
هنرمندان حوزه هنری وی را به عنوان یک استاد صاحب سبک در نقاشی و مجسمهسازی میشناختند. مرداد 1388 نمایشگاهی از آثار منقذ در حوزه هنری برگزار شد و مورد استقبال اهل هنر قرار گرفت.
چند سالی گذشت که شنیدم منقذ برای ادامه زندگی به کانادا نزد برادرش رفته است. دیگر از او خبری نداشتم تا این که برحسب اتفاق خبر ناراحت کننده ای شنیدم. آن گونه که مطلع شدم، منقذ مدتی در سلیمانیه عراق به سر برد، سپس عازم سوریه شد و از آن جا به کاندا و سرانجام برای ادامه فعالیت هنری و آکادمیک به آمریکا رفت.
سرانجام اسیر آزاد شده عراقی "منقذ عبدالوهاب الشریده" (ابو حیدر) روز جمعه 4 مهر 1393 در سن 68 سالگی بر اثر بیماری قلبی، در شهر نشویل ایالت تنسی آمریکا، در غربت و فراموشی فوت کرد.
حمید داودآبادی
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
📷 تصاویر و نمونه کارهای "مُنقذ عبدالوهاب الشرید
▫️ اسیر هنرمند — نقاش، مجسمه ساز عراقی
👇👇👇
⏳اواخر مرداد ۱۳۶۹ — روزهای ورود آزادگان سرافراز جنگ به خاک میهن 🌿
👇👇 تصاویری دیده نشده از تبادل اسرای جنگی در 26 مردادماه 1369
💠 پس از حمله عراق به کویت و گذشت دو سال از قبول قطعنامه آتش بس، صدام طی نامهای خطاب به مقامات ایران، خواستار مذاکرات در جهت آزادی اسرا شد. این در حالی است که مطابق بند 3 قطعنامه 598 سازمان ملل و بر اساس کنوانسیون سوم ژنو مصوب 12 اوت 1949، پس از اتمام جنگ تمام اسرا، می بایست بدون فوت وقت اسیران جنگی مبادله می شدند که این امر به دلیل کارشکنی عراق تا 2 سال محقق نشد.
📄 طی مکاتبات و مذاکرات صورت گرفته بین نمایندگان ایران و رژیم بعث، نامهای از سوی صدام رئیس جمهور وقت عراق به اکبر هاشمی، رئیس جمهور وقت با مضمون «مبادله فوری و همه جانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران به سر میبرند، از طریق مرزهای زمینی و از راه خانقین ـ قصرشیرین و راههای دیگری که مورد توافق قرار میگیرد، صورت خواهد گرفت»، ارسال شد.
🔺 نخستین اسرای جنگ تحمیلی 26 مرداد ماه 69 وارد کشور شدند. این تبادلات تا 24 شهریور ماه همان سال نیز ادامه یافت.
بنا بر این گزارش، پیکر 570 اسیر ایرانی که در اردوگاه های بعثی به شهادت رسیده بودند، 31 تیر ماه 81 تحت عنوان شهدای غریب، به ایران تحویل داده شد و طی مراسم باشکوهی تشییع و به خاک سپرده شدند. طی 22 سال تبادل اسرا میان ایران و عراق، 97 هزار و 472 اسیر در 183 مرحله تبادل شدند.
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
👇👇👇 ادامه تصاویر
دفاع مقدس
🗓 مرداد ۱۳۶۹ ، بازگشت آزادگان به میهن
✍️ با دلی دو پاره: شوق خبر خوب و دلهره خبر بد، با اشکی که معلوم نیست شور است یا شیرین، عکس عزیز مفقودش را به اسیران آزاد شده نشان می دهد تا شناسایی کنند ...
💦 دل آدم را چنگ میزند این عکس👆📷
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
✳️ عظمت روحی خانوادههای اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی
🔹خانم بهجت افراز، ملقب به "امالاسرا" که از سال 1363 مسئولیت اداره امور اسرا و مفقودین را بر عهده داشت، در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید: يادم ميآيد برخي از خانوادهها كه به اداره ما ميآمدند، وضعيت خاصي داشتند. مثلاً خانم مسني بود كه يك پسرش شهيد، يك پسرش مفقود و يك پسرش هم جانباز بود. يك پسرش هم در جبهه بود. با اين وضع، مادرش ميگفت اي كاش ده پسر داشتم و فداي امام و انقلاب ميكردم.
🔹يك روزي خانمي به اداره ما آمد كه پسرش مفقودالاثر بود. دختر جواني هم همراه او بود، به مادر مفقود عرض كردم: «تحصيلات دخترخانمتان در چه حد است؟» پاسخ داد: «ديپلم است». گفتم: «منزلتان كجاست؟» گفت: «جاده ساوه است». به ايشان عرض كردم: «ما به نيرو احتياج داريم. ميخواهيد دخترتان اينجا مشغول به كار شود؟» انتظار داشتم آن خانم خوشحال شود و استقبال كند. چون در آن زمان واقعاً خيليها آرزوي استخدام شدن داشتند. امّا آن خانم پاسخي به من داد كه واقعاً شرمنده شدم. به من جواب داد: «خانم ما بچهمان را نداديم كه از قِبَل خون او دخترمان استخدام شود. اگر بخواهيد بهخاطر پسرم، دخترم را استخدام كنيد، نه؛ قبول نميكنم.
🔹 چون پسرم قبل از اينكه به جبهه برود، به ما ميگفت: «مادر مبادا بروي در صف كوپن بايستي و بخواهي جنس بگيري و به اين ترتيب تعداد صفها را زياد كني كه دشمن از آن سوءاستفاده بكند و عكس شما را بگيرد و در روزنامههاي خارجي چاپ كند. صبر كن وقتي همه مردم اجناس كوپني خود را گرفتند و ديگر صفي وجود نداشت، برو ارزاق خود را بگير». عظمت روحي و بزرگواريهايي كه در بعضي از افراد ديدم، واقعاً عجيب بود.
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
✳️ عظمت روحی خانوادههای اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی 🔹خانم بهجت افراز، ملقب به "امالاسرا" که از سال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 کتاب خاطرات خانم بهجت افراز (ام الاسرا)
💬 🔹خانم بهجت افراز، ملقب به "امالاسرا" که از سال 1363 مسئولیت اداره امور اسرا و مفقودین را بر عهده داشت، در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید:
🔹يك روزي خانمي به اداره ما آمد كه پسرش مفقودالاثر بود. دختر جواني هم همراه او بود، به مادر مفقود عرض كردم: «تحصيلات دخترخانمتان در چه حد است؟» پاسخ داد: «ديپلم است». گفتم: «منزلتان كجاست؟» گفت: «جاده ساوه است». به ايشان عرض كردم: «ما به نيرو احتياج داريم. ميخواهيد دخترتان اينجا مشغول به كار شود؟» انتظار داشتم آن خانم خوشحال شود و استقبال كند. چون در آن زمان واقعاً خيليها آرزوي استخدام شدن داشتند. امّا آن خانم پاسخي به من داد كه واقعاً شرمنده شدم. به من جواب داد: «خانم ما بچهمان را نداديم كه از قِبَل خون او دخترمان استخدام شود. اگر بخواهيد بهخاطر پسرم، دخترم را استخدام كنيد، نه؛ قبول نميكنم. . . .
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🔻عزاداری رزمندگان اسلام برای امام حسین(ع) در اردوگاههای بعثی
🔻راهکار اسراء برای روضهخوانی در ایام محرم
▪️چنان که از خاطرات و روایتهای اسراء و رزمندگان دفاع مقدس برمیآید، ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) از جاودانهترین روزهای اسارات رزمندگان در اردوگاههای بعثی بود.
▪️در کتاب "زندگی و مبارزات "حجتالاسلام ابوترابی" درباره عزاداری اسرای دوران دفاع مقدس در اردوگاههای رژیم بعث عراق آمده است:
اسراء و رزمندگان همواره بر عزادارای امام حسین(ع) در ماه محرم تأکید داشتند. ابوترابی که مدت زیادی را در اسارت رژیم بعث عراق بود و از این رو به سیدالاسرا معروف شد هم همیشه میگفت چیزی که در این تنگنای اسارت میتواند دست ما را بگیرد، عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) است.
▪️وی پیش از شروع محرم، طلبهها و مسئولان فرهنگی آسایشگاهها را جمع میکرد و از آنها میخواست روضهخوانها را جمع کنند و تاریخ واقعه کربلا را برای آنها بگویند ولی از تحریف و دروغ نسبت به اهل بیت بپرهیزند. او تأکید داشت مراسم را به گونهای اجرا کنند که عراقیها متوجه نشوند، ولی هرگز دست از عزاداری برندارند و اگر عراقیها اجازه نمیدهند دسته جمعی عزاداری شود، دو نفر با هم بنشینند و یکی بخواند و دیگری گریه کند.
▪️او در کتاب فوق درباره حال و هوای عزاداریهای اسراء و رزمندگان اسلام در اردوگاههای رژیم بعث عراق در ماه محرم میگوید:
«عزاداری در ماه محرم و على الخصوص تاسوعا و عاشورا بسیار شورانگیز بود. برنامه این طور بود که چند نفر کنار پنجره میایستادند و مواظب آمدن نگهبانان میشدند و بقیه عزاداری میکردند. بچهها اسیر بودند و غم و اندوه شهادت اباعبدالله(ع) التهاب و شور بیشتری در عزاداری ایجاد میکرد و صدای "یا حسین، یا زینب" بچهها بیاختیار گاهی تمام فضا را پر میکرد.»
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
🔻عزاداری رزمندگان اسلام برای امام حسین(ع) در اردوگاههای بعثی 🔻راهکار اسراء برای روضهخوانی در ایام
حجتالاسلام ابوترابی در دوران اسارت همچون شمعی در بین اسرا می درخشید. او علاوه بر الهام بخشی و دادن روحیه به زندانیان دربند، به نوعی رهبری و مدیریت آنها را برعهده داشت. وی علاوه بر ایجاد وحدت و همدلی در میان اسرای ایرانی، موجب تحول عمیق در رفتار و منش سربازان و درجهداران رژیم بعث عراق شده بود. برخورد محبتآمیز با سربازان عراقی، پیگیری برای حل مشکلات اسرا، فداکاری و ایثار، تأکید بر سلامت اسرا، برخورد وی با فریبخوردگان و... از مهمترین مؤلفههای تأثیرگذار سید آزادگان در زندانهای رژیم بعث عراق بود.
🌿تعبیر رهبر معظم انقلاب در مورد مرحوم ابوترابی:
«او همچون خورشیدی بر دلهای اسیران مظلوم میتابید و چون ستاره درخشانی، هدف و راه را به آنان نشان میداد و چون ابری فیاض، امید و ایمان را بر آنان میبارید»
🌴 خدای تعالی سید مظلوم و مخلص را با اجداد طاهرینش محشور کند🤲
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
دفاع مقدس
حجتالاسلام ابوترابی در دوران اسارت همچون شمعی در بین اسرا می درخشید. او علاوه بر الهام بخشی و دادن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #فیلم | صحبت های شنیدنی و آموزنده حاج آقا قرائتی در باره سیدعلی اکبر ابوترابی (سید آزادگان در بند رژیم صدام)
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
#خباثت_نگهبان_بعثی_اما....!
▫️ خاطره ای از زبان سيد اسرا، مرحوم علی اکبر ابوترابی
▫️در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می گفتیم، اما به گونه ای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: چیه؟ اذان می گویی؟ بیا جلو! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او.
آن بعثی گفت: او اذان گفت. برادرمان اصرار کرد که؛ نه، اشتباه می کنی. من اذان گفتم. مأمور بعثی گفت: خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو. برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است.
به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره ١ و ٢) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت ها آب می پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی، یک دانه سمون (نان عراق) می دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می گفت: می دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می شوم. نان را فقط مزه مزه می کردم که شیره اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می آمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب می آورد، ولی می ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می كرد.
می گفت: روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می شوم، گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار می کنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه کام به شهادت برسم. سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار می کنم؛ این شهادت همراه با تشنه کامی را، شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن. دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی خورد و دهانم خشک شده است.
در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می آورد و می ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می زد که بیا آب آورده ام. اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می کند و دارد گریه می کند و می گوید: بیا آب آورده ام. مرا قسم می داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم. عراقی ها هیچ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی خوردند.
....تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می گويد: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق مى كند. همین طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم، او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن!
....گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی کنم. گفت: دیشب، نیمه شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی؟! الان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد.
(راوى: سيد اسرا سيد علی اکبر ابوترابی)
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
30.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند
🎞 بازجویی از اسرا توسط گرگها
♨️یکی از خوش خدمتی های #منافقین به صدام در زمان جنگ، بازجویی از اسرای ایرانی بود که اطلاعات و عملیات های سری را در اختیار داشتند، منافقین اطلاعات بدست آمده را تجزیه و تحلیل می کردند و از طریق نفوذی های خود در دستگاه های مختلف داخل کشور این اطلاعات را راستی آزمایی و طبقه بندی می کردند و در نهایت از اطلاعات پراکنده خام به داده های واقعی و ارزشمند دست می یافتند و یافته های خود را در اختیار استخبارات عراق قرار می دادند.
#آزادگان
🗓 انتشار به مناسبت ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ ، سالروز بازگشت آزادگان سزفراز به خاک میهن
-------------------------------------------
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🪴 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
🌱 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🍒 گیلاس، کمپوت پُرطرفدار ...
در سالهای دفاع مقدس
در گرمـای طاقت فـرسای جبهه های جنوب،
کـمپوت میوه جات طرفداران بسیاری داشت
خصوصا ڪمپوت گیلاس؛ به سبب بالا بودن
طالبانِ ڪمپـوت گیــلاس و ڪم بـودن آن در
محموله های ارسالی ، معمولا در هنگام توزیع،
به نفرات آخر کمپوت سیب و گلابی میرسید.
در چنین مواقعی و در فضایی خیلی دوستانه
کِش رفتن کمپوت گیلاس از بچه های دیگر یا
مبادلهٔ یک کمپوت گیلاس در ازای چند کمپوت
سیب یا گلابی بالا میگرفتو خلاصه رزمندهها
بازار بورس کمپوت تشکیل میدادند و صفایی
میکردند. گاهی نیروهای یک دسته یا گروهان،
ڪمپوت های سیب و گلابی خـود را روی هـم
می گذاشتند و با تعداد کمتری کمپوت گـیلاس
همرزمان دیگر معاوضه میکردند و کمپوتهای
گیلاس را در ظرفهای کوچکتر تقسیم کرده و
بین هم توزیع می کردند.
در عکسی که می بینید ...
رزمنده ای ظاهر بطرزی مشکوک😊
6عدد کمپوت گیلاس در دست دارد
که معلوم نیست در بازار بورس کمپوت،
باچند کمپوت سیب و گلابی معاوضه کرده😊
#زندگی_در_جنگ
#جنگ_به_روایت_تصویر
#شهید_حجت_الله_نعیمی
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
#درس_گفتار_حاج_همت 📜
#شهادت به منزلهی رسیدن به اوج نقطهی تکامل برای انسانهای وارسته و آزاده است.
#شهادت چنان معنا و مفهوم عظیمی دارد، که میشکند آن قلم و گنگ و الکن میشود آن زبانی، که قصد توصیف مقام والای «شهادت» و #شهید را داشته باشد.👌
در طول تاريخ انقلاب اسلامی و این جنگ، ما شاهد شهادت بسیاری از انسانهای مومن، مخلص و متّقییی بودهایم که قصدشان، جلبِ رضای خدا و تمام هم و غمشان، تلاش و جهاد در راه اعتلای کلمهی اسلام عزیز و ترقّی بشریت بوده است. به گونهای که هر شهیدی، یک اُسوه و نمونهی قابل پیروی را در تاریخ ما، ساخته و به جا گذاشته است.هر شهیدی به تنهایی، قادر است ملّتی را زنده کند، قلبهای مردهای را به تپش درآورد و برای نسلهای آیندهی بشریت، سرمشقی تاریخساز و انسانساز باشد.☝️
✍️ فرازی روحانی و دلنشین از سخنرانی گهربار سردار #شهید_حاج_ابراهیم_همت ، عصر روز سهشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۶۲ - اردوگاه قلّاجه.
منبع زيرنويس: جلد سوم کتاب #به_روایت_همت ، صفحهی ۱۳۸۵.
#به_روایت_همت
🍂گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A