دفاع مقدس
💠 نصیحت پدر به فرزند: 🌷اول شهید شو! بابا! اول شهید شو، بعد به جبهه برو که باید دید و آمد و تمامی
🔹فرازی از وصیتنامه🌷شهید صفایی حائری:
... و بزرگترین فتنه،
ظهور و حضور یهود جحود،
که پیغمبر و قرآن،
ایشان را بدترین دشمنان اسلام معرفی کردهاند، میباشد
و تا محو اسرائیل از پا نخواهیم نشست
و قرآن فرمود:
«و قاتِلوا ائمة الکفر».
و رأس همه کفار در اینجا اسرائیل است
و چون در پیشاپیش اسرائیل،
ضد اسلامیان ملبّس به اسلام صفبندی کردهاند،
لذا بر ما واجب است
که در ابتدا آنان را از سر راه خود دفع کنیم
و بعد به مصاف جنگ با اسرائیل برویم
و وای بر روزی که برای حفظ جان،
راضی به تسلط یهودیان تشنه به خون مسلمانان و غدهی سرطانی در تمام ملل مستضعف بر مردم جهان شویم.
آری این است معیار ما در جنگ و جهاد و دفاعمان.
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
─شهید صفایی حائری فرزند متفکر و نظریه پرداز در علوم تربیتی و صاحب تألیفات متعدد، مرحوم استاد علی صفایی حائری (#عین_صاد)
🌷باغ #شهادت
─ شعری از استاد علی صفایی حائری(عین.صاد)
در باغ شهادت تو
مرگ را ديدم كه بار زندگى آورده بود.
دستهاى تو، باغبان هاى خوب زندگى هستند
و خونت را چه بگويم، كه روح زندگى و يا زندگانى روح است.
آنقدر مى دانم هر روز صبح فرشته ها از چشمه ى خون تو وضو مى گيرند.
تا نماز عشق را كه تو ناتمامش گذاشتى به «سلامى» برسانند.
اما در قيام مى شكنند
در ركوع خون از مژه مى گشايند
در سجود به خون مى نشينند
برخيز اى شهيد
اين نماز شكسته را، تو خود به سلامى برسان.
حتى فرشته ها در نماز خون تو، مغروقند.
برخيز اى شهيد
محراب در انتظار سلام توست.
و ستاره ها مى خواهند. در اشك سفيد تو خود را بيابند.
و خدا مى خواهد در قيام تو، قيامت را
و در خون سبز تو تماميت را به فرشته ها، نشان بدهد.
و فرشته ها مى خواهند با صداى اشك تو راهشان را نشانه بگذارند.
و در بزم خدا، با سكوت تو، سرودى را بخوانند
كه من هم هر روز صبح از زبان اين نرگس هاى مست، بتوانم بشنوم.
و با سكوت و نگاهم بتوانم بگويم
و با روح سبز تو بتوانم، زندگى كنم
وقتى كه زندگى در خون سبز تو
و مرگ در زندگانى من خانه مى كند،
من سكوت را با صداى تو مى شكنم
و فرياد را در سكوت تو مى خوانم
تو راز استقامت مايى
تو روح اقتدار خدايى
۱۳۶۰/۸/۲۶
(منبع: 📚کتاب: "و با او با نگاه فریاد می کردیم"(مجموعه اشعار استاد)، ص۱۶۲)
💠 علی صفایی حائری (عین.صاد)
🌴... و عشق به شهادت و لقاء پروردگار!
🔹كشش جبهه از اين همه زمينه برمی خاست و با بلوغ من گره مى خورد، حتى با آن روزهايى كه تازه ازدواج كرده بودم و نمى بايست مرگ را بخواهم، ولى اين فضل خدا بود كه با اين ديدگاهها و شناختها و دريافتها و با آن حالتها و نقلها و حكايتها، تا به امروز هم اين تنور را گرم و برافروخته نگاه داشته... چه شبهايى را كه تا صبح بيدار مى ماندم و در انتظار راهى بودم كه به مرگ و #شهادت روى بياورم؛ كه در آن لحظه، شهادت براى من از تحمل سنگينى وظيفه هايم سبک تر و شيرين تر بود و با هواى نفسم مى خواند... و چه شبهايى كه به خاطر همين احساس نفسانى، اين راه به رويم بسته مى شد.
🔸وقتى كه مشتاق زندگى هستى، دعوت شهادت گوشَت را پُر مى كند؛ اما به روى خود نمى آورى و وقتى كه در انتظار شهادت و حضور مرگ هستى بايد زندگى را تحمل كنى و آن را آبستن كنى؛ از دشمن بسوزانى و براى ادامه راه خودت كسانى را بگذارى... اى زندگى آبستن!! اكنون مرگ تو #شهادت است... كه تو در مرگت ادامه دارى و با مرگت، حضور. با رفتن تو، دشمن راه بازگشت نخواهد داشت كه از تو دو فرزند، دو فرزند سوختن و ساختن باقى است.
۲۲ تیرماه سال ۱۳۸۱ — سالروز شهادت رزمنده و عکاس جنـگ، سعید جانبزرگی
❤️ #برشـــــےاززندگینـــــامہ⇩↯⇩
◽️جانبزرگی انسانی بود كه میخواست با تمامی وجودش تلاش كند تا اقدامات خوبی انجام دهد و تمام توان خودش را به مرحله ظهور برساند.
◽️اين اواخر كه عوارض شيميايیاش ظاهر شده بود دكترها او را از مسافرت منع كرده و دستور استراحت داده بودند ولی حاجسعيد وقتی از موضوع سفر #مقام_معظم_رهبری به دوكوهه مطلع شد با وجود مشكلات جسمی فراوان، خود را به دو كوهه رساند و در آنجا با عشق و علاقهای وصف ناشدنی عكسهایی ماندگار و هنری از لحظات حضور آقا در دو كوهه گرفت كه بسياری از آن عكسها هنوز هم در گوشه و كنار لشگر مراكز فرهنگی، تصويرگر خود حكايت میكنند.
◽️جانبزرگی در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر حلبچه مشغول عکسبرداری از وقایع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تأثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت و سرانجام در روز بیست و دوم تیرماه سال ۱۳۸۱ به فیض شهادت نائل آمد.
دفاع مقدس
۲۲ تیرماه سال ۱۳۸۱ — سالروز شهادت رزمنده و عکاس جنـگ، سعید جانبزرگی ❤️ #برشـــــےاززندگینـــــا
۲۲ تیرماه سال ۱۳۸۱ — سالروز شهادت رزمنده و عکاس جنـگ، سعید جانبزرگی
🌹او در 12 اسفندماه سال 1344 در شهرری دیده به جهان گشود. وی درس و مدرسه را همانند کودکان همسال خود در سن 7 سالگی آغاز کرد و در 15 سالگی شوق حضور در میدان دفاع از کشور، او را به جبهه کشاند.
🌹 سعید جانبزرگی در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در واحد تبلیغات جنگ مشغول به خدمت شد. او در سال 1363 در عملیات «بدر» بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد و چند ماه بعد و پس از کسب بهبودی نسبی، به جبهه باز گشت.
🌹 جانبزرگی در عملیات کربلای 5 گلولهای از کنار سرش عبور کرد و او به طور معجزهآسایی زنده ماند. وی در عملیات والفجر 10 در منطقه حلبچه شرکت کرد و در روز بیست و هفتم اسفند ماه 1366 در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر مشغول عکسبرداری از وقابع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تاثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت.
🌹 عکسهای سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخترین تصویرهای جنایات جنگی است.😢 جانبزرگی از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکسهای بی نظیری گرفت و خودش هم شیمیایی شد.او در خاطراتش مینویسد:
📣 "با خودم میگفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سالهای جوانیشان را دستخوش شعلههای نبرد سنگین زرهی کردهاند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدمهای درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید."
🌹 سعید جانبزرگی بعد از اتمام جنگ، تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1375 ضمن کسب عنوان دانشجوی نمونه سال، در رشته عکاسی فارغ التحصیل شد. در این دوران سه مرتبه به زیارت بیتالله الحرام و یک مرتبه به کربلای معلی مشرف گردید. او در سال 1371 با دوشیزهای پارسا ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند شد.
🌹 سعید جانبزرگی روز به روز ضعیفتر و رنجورتر میشد و اثرات مخرب گازهای شیمیایی، آشکار شده بود.سرانجام بعد از چهار مرتبه عمل جراحی در روز. 22 تیرماه سال 1381 در حالی که معاونت فرهنگی لشگر 27 محمدرسول (ص) را بر عهده داشت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی، دار فانی را وداع گفت و با ذکر یا ابوالفضل العباس (ع) به دیدار معشوق خویش شتافت. پیکر پاک شهید سعید جانبزرگی در قطعه 29 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.🌹
📚 کتاب: #فاتحان_قله_های_عاشقی
✍️ #ناصر_کاوه
📷 تلخترین عکس از جنایت حلبچه
🔹روزهای پایانی اسفند ماه سال ۱۳۶۶ شهر حلبچه عراق که در جریان عملیات والفجر ۱۰ آزاد شده بود، با دستور مستقیم صدام و با گازهای مختلف سمی، مورد حمله شیمیایی قرار گرفت.
🔹در جریان این حمله جنایتکارانه هزاران نفر از مردم این شهر بدون آنکه فرصتی برای فرار پیدا کنند، به شهادت رسیدند.
🔹شهید سعید جان بزرگی عکاس ستاد تبلیغات جنگ قاب های تلخ اما ماندگاری را از این جنایت تاریخی ثبت کرده است و خود نیز تحت تاثیر مواد شیمیایی استفاده شده در حلبچه در سال ۱۳۸۱ جمع یاران شهیدش پیوست.
🔹در عکس بالا که برای اولین بار از آرشیو خبرگزاری ایرنا منتشر می شود، مرحوم ذبیح الله بخشی معروف به حاجی بخشی به همراه دیگر رزمندگان در حال فعالیت برای دفن شهدای پرشمار این جنایت هستند.
ا🇮🇷 فکه، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ - سالروز شهادت "حاج ناصر اربابیان"، جانشین گردان تخریب
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام
🌱 از شاگردان حاج عبدالله نوریان
عارف بزرگ گردان تخریب لشگر ده
🔹جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نوشته اند:
« هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست
به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم
الحقیر ناصر اربابیان »
🌷 شهید اربابیان در اواخر تیرماه ۶۷ در منطقه عمومی فکه با اصابت تیر دشمن بعثی به سینه اش مجروح شد و به اسارت دشمن در آمد.
سالها از سرنوشت این فرمانده عزیز خبری نبود و به عنوان مفقود الاثر شناخته میشد
بعد از مبادله اسرا در مرداد ماه ۱۳۶۹ احتمال به شهادت رسیدن ایشان توسط دشمن قوت گرفت.
تا اینکه در سال ۱۳۸۰ پیکر مطهر این سردار عزیز به میهن بازگشت - روحش شاد
💠 مزار باصفای شهید ناصر اربابیان
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۲۹، ردیف ۱۸، شماره ۹
🌴 #روز_آخر
سردار تخریبچی
شهید حاج ناصر اربابیان
شهادت: ۲۲ تیرماه ۶۷
حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید حاج ناصر اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
✍️ راوی: رزمنده سعید گلشن
"هوالشهید"
امروز بیست و دوم تیر ماه است و چند مناسبت دارد:
- ۲۲ تیر ۱۳۶۷ بود که در ادامه تهاجم های دشمن بعثی در ماههای آخر جنگ، ارتش صدام از مرز فکه گذشت و بدون آن که با هیچ مقاومتی روبرو شود، تا تنگه ابو قریب پیش آمد و عنقریب به پل کرخه هم می رسید.
وقتی این خبر به فرماندهی لشکر۲۷ در پادگان دوکوهه رسید، کوثری فرمانده لشکر تعدادی از نیروهایش که عمدتآ از رزمندگان گردان عمار یاسر بودند را برای مقابله با اشغالگران بعثی به آن محور اعزام کرد. رویارویی نابرابر نیروهای سبک اسلحه ایرانی با واحدهای مجهز زرهی دشمن در بیابانهای شمال خوزستان و در گرمای بالای ۵۰ درجه، حماسه ای تکرار نشدنی است که بخشهای کوچکی از آن در فیلم "تنگه ابو قریب" نمایش داده شد.
- در همان روز(۲۲ تیر ۱۳۶۷) و در همان نقطه(تنگه ابو قریب) پیکر سرداری بر زمین افتاد که او را "ابوذر جنگ" لقب داده بودند. غلامرضا صالحی؛ قائم مقام فرماندهی لشکر۲۷. مردی از دیار قهرمان پرور نجف آباد که برای هدایت نیروها به ابو قریب رفته بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن در همانجا به شهادت رسید.
اما چرا به شهید صالحی لقب ابوذر جنگ داده ایم؟
جواب: از این شهید والا مقام ۱۰ جلد دفترچه حاوی یادداشتهای روزانه ایشان از وقایع جنگ به یادگار مانده است که الحق از گنج های ناب و بی بدیل تاریخ دفاع مقدس است.
صالحی با نگاه تیزبینانه و بعضآ انتقادی خود، در جای جای یادداشتهای خود، حقایق مهم و ناگفته ای از دوران دفاع مقدس را بیان می کند که هر کدام از آنها در این دوران پسا جنگ حکم کیمیا را دارند.
این یادداشتها طی ۴ یا ۵ سال تلاش مومنانه توسط برادر عزیز رزمنده و نویسنده؛ جناب آقای احمد دهقان در ۲۰۰۰ صفحه ویرایش، راستی آزمایی و آماده چاپ شد. اما متآسفانه اکنون ۴- ۵ سال است که به دلایلی چاپ آن به تعویق می افتد. اینک در سی و چهارمین سالگرد شهادت این فرمانده سلحشور، آرزو می کنیم که به زودی شاهد انتشار این اثر فاخر در حوزه ادبیات مستند دفاع مقدس باشیم.
- سومین مناسبت امروز سالگرد شهادت هنرمند بسیجی؛ شهید سعید جانبزرگی است. سعید از جمله رزمندگان لشکر۲۷ بود که در عملیاتها، به جای سلاح، دوربین به دست گرفته بود تا رزم حماسی همرزمانش را ثبت و ضبط کند. در نتیجه امروزه بسیاری از عکسهای آن دوران افتخار آمیز، حاصل زحمات سعید و دیگر عکاسان جنگ است. سعید ۲۲ تیر ۱۳۸۱ بر اثر عوارض ناشی از جنگ به رفقای شهیدش ملحق شد.
برای شادی روح شهیدان مظلوم جنگ؛ به ویژه: به خاک افتادگان حماسه ابو قریب، سردار شهید حاج غلامرضا صالحی، هنرمند شهید سعید جانبزرگی و ...فاتحه مع الصلوات.
گل علی بابایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیچیدهای شبیهِ معما... شبیهِ شعر
هِی فکر میکنم ،که چه معنا کنم تو را؟
به یاد سردار شهید حاج ناصر اربابیان
جانشین دلاور گردان تخریب
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)
شهادت: ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ ،فکه
42.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | مسابقه دو - تخریبچی های لشگر10
به مناسبت ولادت امام مجتبی(ع)-ماه رمضان سال 66
جنوب-جاده فکه از دوراهی سایت تا مقر #الوارثین
🌺 یاد شهدایی که از ما سبقت گرفتند
شهید حاج ناصر اربابیان
شهید محمد بابالو
شهید داود ابراهیمی
شهید حسن جدی
شهید سید مهدی تقوی
شهید ابوالفضل رضایی
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فکه، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ - سالروز شهادت "حاج ناصر اربابیان"، جانشین گردان تخریب لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهد
🌷 شهید پیام پوررازقی، نیروی از #اطلاعات_عملیات لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) در عملیات کربلای یک و در تیرماه 1365 از شهر مهران به معراج رفت.
🌷 شهید حاج ناصر اربابیان، فرمانده تخریب لشگر در روز 22 تیرماه سال 1367 با گلوله دشمنان بعثی زخمی شد و پیکرش را دشمن با خود برد و بیش از قریب ده سال، بقایای پیکر مطهرش به میهن برگشت
🌷شهید غلامرضا زعفری هم روزهای آخر اسفند ماه 1366 در جبهه جنوب به خیل شهدا ملحق شد.
ا🇮🇷 به یادِ "شهید ناصر اربابیان"
جانشین گردان تخریب
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام
از شاگردان حاج عبدالله نوریان
عارف بزرگ گردان تخریب لشگر ده
🔹جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نوشته اند:
« هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست
به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم
الحقیر ناصر اربابیان »
مزار باصفای شهید ناصر اربابیان
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۲۹، ردیف ۱۸، شماره ۹
دفاع مقدس
۲۲ تیرماه سال ۱۳۸۱ — سالروز شهادت رزمنده و عکاس جنـگ، سعید جانبزرگی ❤️ #برشـــــےاززندگینـــــا
📷👆 آخرین پلان از حیات دنیوی جانباز و عکاس دفاع مقدس، سعید جانبزرگی
🕊🕊 22 تیرماه سال 1381 - سالروز پرکشیدن رزمنده شهید، حاج سعید جانبزرگی
🌹 عکسهای سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخترین تصویرهای جنایات جنگی رژیم بعث عراق است.😢 او از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکسهای بی نظیری گرفت و خودش هم شیمیایی شد.او در خاطراتش مینویسد:
📣 "با خودم میگفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سالهای جوانیشان را دستخوش شعلههای نبرد سنگین زرهی کردهاند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدمهای درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید."
🌹 جانبزرگی پس از تحمل سالها رنج و درد ناشی از عوارض شیمیایی سرانجام بعد از چهار بار عمل جراحی در روز. 22 تیرماه 81 در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران، جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیکر زار و نحیف او در قطعه 29 بهشت زهرا (س) آرمید🌹
#گذر_از_وابستگی_برای_رسیدن_به_دلبستگی
🔹خاطرهای از زینالعابدین شادینیان، شهید عملیات رمضان
🌷حال و هوای جبهه که به مشامش می رسید، همه دلبستگی ها را فراموش می کرد؛ فراموش که نه، برای لحظاتی خود را در جبهه تصور می کرد؛ آنگونه که هیچ چیز حتی حضورِ همسرش هم او را از آن فضا جدا نمی کرد؛ همان چیزی که خاطرات به جا مانده از او ثابت می کند.
🌷همسر و فرزندانش حتی فرزندی که هنوز چشم به جهان نگشوده بود را به خداوندش سپرد و راهی مأموریت شد؛ رزمندهای که به خانه برگشته بود تا جراحت دست و صورتش بهبود یابد، این بار بدون خداحافظی راهی جبهه می شود تا محبت همسر و فرزند؛ دلش را اسیر نکند؛ به همین خاطر بود که در منطقه جنگی و از پشت تلفن حلالیت طلبید.
🌷او همان زینالعابدین شادینیان، فرزند امامقلیست؛ آخرین روز تیرماه در سال ۱۳۶۱ در #عملیات_رمضان بود که به جمع شهدا پیوست و اکنون یکی از گلهای گلستان شهدای اصفهان است؛ شلمچه خاطراتش را خوب به یاد دارد؛ اما حالا خاطره اى را که همسرش از او به یاد دارد بیان می کند:
🌷"پسر کوچکم را بغل کرده بودم و برای خریدن کفش به بازار رفتم؛ زینالعابدین را روزنامه به دست در حال مطالعه وقایع جنگ در گوشه ای از بازار دیدم؛ کنارش ایستادم و گفتم: آقا این پارچه ها متری چند؟ متوجه ما نشد؛ همانطور که سرش پایین بود گفت: از فروشنده بپرسید؛ آنقدر غرق در حال و هوای جبهه بود که گویی نه همسری دارد و نه فرزندانی؛ به حالش غبطه خوردم.
🌷در وصیت نامه اش نوشته بود به فرزندانم بگویید پدرتان تا زمانی که زنده بود در کسب و کار خودش راه عدالت را پیمود و در میدان جنگ مردانه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
🌷....و این آخرین جملاتی بود که او بر روی کاغذ برایمان نگاشت تا خاطره اش جاوید بماند و ما جاماندگان از قافله عشق تا قیامت در حسرت لحظه لحظه های شعورش باقی بمانیم".
📚 كتاب "با اين ستارگان" نوشته حسين حميدى
28.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | مصاحبه غلامرضا رهبر (خبرنگار شهید صدا و سیمای آبادان) با رزمنده مجروح، جمعی گروهان خط شکن شهید بهشتی از تیپ امام سجاد (ع) در عملیات رمضان
⏳ ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱
وقتی دلیرمردان خطه جنوب با فریاد الله اکبر و ندای یا مهدی(عج) از موانع سخت عبور کردند و خطوط مستحکم دشمن را شکستند!!
🎞 #انتشار به مناسبت سالروز #عملیات_رمضان در شرق بصره
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
⚪️ دعوتید به کانال شهدا👇
کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
شب بیست ویکم مولود او بود
شب بیست ویکم پرواز او بود
عجب میلاد وپروازش یکی بود
یقین مشتاق دیدار علی بود.
🌴 سرو قامتی متواضع ،شیرین سخن ،مهربان ودر اوج شهامت وشجاعت ،الگویی برای نسل جوان .
"غلام زارعی" را می گویم .
سرداری که از خانه های کاه گلی روستایی به نام اسیر پا در رکاب عشق گذاشت و لباس سبز سپاه را زینت بخشید
بچه های ده شصت .نام غلام را همیشه در کلام خود داشتند....
وحتی مادران در زمزمه های شبانه پای گهواره طفلان خود ، در دوران دفاع مقدس قصه شهامت وشحاعت این سردار متواضع ودوست داشتنی نجوا میکردند. ..
زن ومرد لامردی در اعزام نیروها همه به بدرقه غلام می آمدند
همه اورا فرزند و برادر خود می دانستند .
و چقدر زیبا این سردار خوشنام سپاه از دیار گله دار بزرگ بردل مردمان این خطه نشست که او را فرزند برومند خود خطاب میکردند..
در رزمایش ها و مانورها ،غلام وقتی با همان لندرور قدیمی در میان مردم می امد همه به دور او حلقه میزدند
اما...
چه زود رفت .
🚩در آخرین وداع با مردم در مقابل ساختمان قدیمی سپاه در مرکز لامرد ،همه اشک ریختند .گویا خود غلام هم می دانست که این وداع ،وداع آخراست .
دیری نگذشت ،نام عملیات رمضان وقتی از رادیو پخش شد .غمی بزرگ منطقه را فراگرفت .جمعی از بهترین خوبان سبکبال به عرش الهی رسیدند .و
غلام که فرمانده این کبوتران خونین بال بود ،خود نیز پرواز کرد
و در شب معراج مولایش علی ع به دیدار مولایش شتافت ...
۲۳ تیرماه سال ۶۱ لامرد دوباره سیاه پوش شد .
مردم از دور ونزدیک خود را سراسیمه به سپاه رساندند.
همه نگاه ها به سمت لندروری بود که غلام با قامتی بلند اورا می راند .
ولی ...
دوالجناح آمد ولیکن بی سوار
یاد و نامش جاودانه باد ...
✍️(دل نوشته ای از کمیل لامرد)
📆 ۲۳ تیر ۱۳۵۸ - سالروز واقعه مریوان
🌷 شهادت ۸ پاسدار محلی به طرزی فجیع توسط ضد انقلاب - از جمله #عبدالله_طرطوسی اولین فرمانده سپاه تازه تاسیس مریوان