eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
945 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️از ما دم زدیم؛ اینها عمل کردن... دوران
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🎥 لشکر فاتح؛ ▪️مروری بر عملیات های لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام در دوران دفاع مقدس 🔻نبرد با تاریکی* *🔹عملیات مرصاد* در تاریخ ۴ تا ۶ مرداد ۱۳۶۷ با رمز «یا علی بن ابیطالب علیه السلام» و با هدف آزادسازی مناطق اشغال شده به دست منافقین انجام شد. 🔹در این عملیات رزمندگان لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام با عزیمت سریع خود از جبهه جنوب به کرمانشاه ،در سه راهی اسلام آباد راه را بر منافقین بستند و به مصاف دشمن فریب خورده و منافق رفتند و با هلی برن نیروها در پشت منافقین مانع عقب نشینی آنها شدند.
دفاع مقدس
*🎥 لشکر فاتح؛ ▪️مروری بر عملیات های لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام در دوران دفاع مقدس 🔻نبرد با
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🎥 ؛ ▪️مروری بر عملیات های ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام در دوران دفاع مقدس 🔻تنبیه متجاوز برای صلح پایدار* *🔹عملیات * با هدف تنبه متجاوز و دور کردن آن از مرزها با رمز «یا مهدی (عج) ادرکنی» در تاریخ تیرماه ۱۳۶۱ در شرق بصره آغاز شد و تا #۸ مردادماه ادامه داشت. 🔹عملیات رمضان مظهر نمایی و رزمندگان قم بود و در مراحل پایانی این عملیات، نام علیه السلام برای تیپ ۱۷ انتخاب شد.
🔴 ماجرای دزد قالیچه . . . . و سید آزادگان، "علی اکبر ابوترابی" ✍️ نجف بودیم. صدای آی دزد آی دزد که بلند شد، رفتم داخل کوچه. دزدی قالیچه ای از منزل سید علی اکبر زیر بغل داشت که به تور مردم افتاد. مرحوم ابوترابی با عجله خود را کوچه رساند. دست سارق را گرفت و گفت: آقا جان! چرا بدون خوردن صبحانه رفتی؟! به آن افراد هم گفت: این شخص مهمان ماست و من خودم قالیچه را به او دادم. کاری به او نداشته باشید. با هم به منزل آمدند. سارق شرمنده نشسته بود و منتظر بود که آقای ابوترابی تحویل پلیسش دهد. همسر سید، صبحانه ای از بهترین سر شیرهای نجف تهیه کرده بود. اما خبری از پلیس نبود. موقع رفتن آقای ابوترابی قالیچه را زد زیر بغلش، قبول نمی کرد. گفت: اگر نبری همسایه ها می فهمند، شما صاحب این قالیچه نبوده ای. با شرمندگی قالیچه را برد. صبح روز بعد با گریه و شرمندگی آمده بود در خانه سید. توبه کرده بود. می گفت: شما هدایتم کردید. می خواهم دستم را بگیرید. (راوی: اسماعیل یعقوبی قزوینی) 📚 نقل از کتاب: "فرزند ابوتراب (ع)" 📃 برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ — سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن کانال
دفاع مقدس
🔴 ماجرای دزد قالیچه . . . . و سید آزادگان، "علی اکبر ابوترابی" ✍️ نجف بودیم. صدای آی دزد آی دزد
📖 در صفحه ۱۳ کتاب فوق می خوانیم: ⚪️ آقای یعقوبی، دوست و همراه آقای ابوترابی بود. یک روز فرزند آقای یعقوبی که حدود ۱۵ سال داشت به ایشان گفت: «بابا! من خیلی دوست دارم بزرگ که شدم مثل آقای ابوترابی بشوم». آقای یعقوبی هم که قرار بود همان روز به اتفاق حاج آقا برای ساخت اتاقکی برای یکی از روستاییان محروم در اطراف قزوین برود، به فرزندش گفت: «کاری ندارد از همین حالا شروع کن و هر کاری ایشان می‌کند یاد بگیر و انجام بده». به اتفاق ایشان و فرزندشان به روستای موردنظر رفتیم. وقتی بنا آمد، حاج آقا لباس کار به تن کرد و برای او آجر پرت می کرد و گِل درست می کرد. آن روز از ظهر گذشت، چون همه گرم کار بودند، کسی حرفی از ناهار نزد و گرسنه و تشنه، کار را تا پاسی از شب ادامه دادند. اتاقک که ساخته شد، صاحب خانه از حاج آقا و همراهان خواستند یک استکان چای بخورند و بعد بروند؛ اما حاج آقا قبول نکرد و بلافاصله به قزوین برگشتیم. آقای یعقوبی می گفت: «به خانه که رسیدیم، چون دیر وقت بود، شامی هم نبود که بخوریم. در همین حال پسرم که حسابی گرسنه و تشنه و عصبانی بود گفت: من دیگر نمی خواهم آسید علی آقا باشم! 📚 نقل از کتاب: "فرزند ابوتراب (ع)" — برگ هایی از زندگی آزاده فراز، سید علی اکبر ابوترابی کانال
دفاع مقدس
📖 در صفحه ۱۳ کتاب فوق می خوانیم: ⚪️ آقای یعقوبی، دوست و همراه آقای ابوترابی بود. یک روز فرزند آقای
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 شرح فداکاری های آزادگان دوران دفاع مقدس از لسان رهبر انقلاب 🌿 تجلیل ایشان از سید جلیل القدر و آزاده سرفراز، مرحوم علی اکبر ابوترابی ا🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹 🔵 ‼️ 🌷سالهایی که نماینده مجلس بود، گاهی عبایش را کنار پیاده رو جلو ساختمان مجلس پهن می کرد و همان جا به درخواست مراجعین رسیدگی می کرد. یک روز یکی از مسئولین حراست مجلس به محافظانش گفت: به حاج آقا بگویید صورت خوبی ندارد کنار پیاده رو بنشیند. 🌷موضوع را به گوش حاج آقا رساندیم. گفت: اگر آنها نگران آمد و شد مردم هستند جایمان را عوض می کنیم، اما اگر نگرانند که مردم بد عادت شوند که در اشتباه اند. بگو مسئولان باید در کوچه و خیابان ها راه بیفتند و به وظایفشان عمل کنند!! 🌹خاطره اى به ياد سید آزادگان، مرحوم علی اکبر ابوترابی
💠 : ⌛️دوران ....پس از اسارت، به مدت دو روز در بدترین شرایط در بغداد از ما نگهداری کردند. بیش از یک هزار نفر به مدت دو روز در دو کانتینر بودیم. در نهایت در روز ۵ مرداد در اردوگاه موصل ۲ مستقر شدیم. پس از حدود هشت ماه نیز در ۲۲ بهمن ماه سال ۶۱ (پس از عملیات والفجر ) به اردوگاه موصل ۳ منتقل شدیم که بعد به موصل ۴ تغییر نام داد. حتی اگر شکنجه‌های نیروهای عراقی نبود، همین که هشت سال در جایی به اندازه دو وجب زندگی کردیم، بدترین شکنجه بود. یکی از مهم‌ترین خاطره‌های دوران اسارت من، مربوط به آذرماه سال ۶۱ است که حدود چهار ماه و نیم از اسارتم می‌گذشت. نیروهای بعثی گفتند باید اسرای بسیجی و اسرای ارتشی در اردوگاه از هم جدا شوند و از همه نظرخواهی کردند اما هیچ‌کس تحت هیچ شرایطی قبول نکرد که از هم جدا شویم. وقتی دیدند که به حاضر به جداسازی نیستیم، تمام درهای اردوگاه را بستند و دیگر آب و غذا به ما نمی‌دادند. کل ذخیره آبی ما دو حبانه (کوزه بزرگ) بود. پس از آن مسئولان هر اتاق را به طبقه بالا بردند و به ما به دورغ گفتند که آن‌ها را به بغداد برده‌ایم!! ولی دژخیمان زندان رفقای ما را به باد کتک و ناسزا گرفتند. وقتی بچه ها از ماجرا خبردار شدند، همگی علیه رژیم بعث شعار دادیم و پس از سه شب، شعار مرگ بر صدام در کل محوطه اردوگاه پیچید ولی مسئولان اردوگاه دست از لجاجت برنداشتند. در آن چند روز، غذایی در کار نبود. خمیر نان روزهای قبل را جمع و پودر کرده بودیم و در هر شبانه روز به هر نفر از اسرا یک قاشق از این پودر نان خشک و نصف استکان آب می‌رسید. با این شرایط سخت، ۸ شبانه روز تحمل کردیم ولی دیگر رمقی در جان نداشنیم. سرانجام در ۸ آذرماه میله‌ها را شکستیم و معبری به محوطه اردوگاه باز شد، که در این هنگام تمام اسرا به بیرون ریختند! شب قبل، باران باریده بود و ما توانستیم آبی که در چاله چوله ها جمع شده بود را ظرفی جمع کرده و قصد داشتیم با ریشه و برگ گیاهان محوطه که کنده بودبم بخوریم تا از گرسنگی نمیریم!! مضاف بر اینکه عراقی ها در آن زمان به علت شکست هایی که از عملیات رزمندگان اسلام در جبهه ها خورده بودند، قصد آن داشتند که تلافیش را سر ما در بیاورند لذا سختگیری بیشتری می کردند!! آن روز مصادف بود با سالگرد عملیت بستان (۸ آذرماهذ ۶۰) که در طی آن بستان آزاد شده بود، لذا کینه این شکست را بر روی ما خالی می کردند!! . در همین زمان ما در محوطه بودیم و شروع کردیم به خواندن نماز ظهر و عصر که بناگاه دو گردان عراقی با چوب و چماق و کابل به ما حمله کردند و جمع نمازگزارها را تار و مار کردند. شدت ضربات آنها چنان بود که چند نفری شهید شدند و تعداد بیشتری از ناحیه‌های مختلف بدن دچار شکستکی و آسیب دیدگی شدند. بعد از آن برای این‌که مطمئن شوند که نک نک اسرا را کتک زده‌اند، شروع کردند به کتک زدن یکی یکی ما . . . و این تا شب ادامه داشت!!! سپس اسرای بسیجی و ارتشی را در دو صف قرار داده و جدا کردند. به این ترتیب پس از هشت شبانه روز مقاومت از سوی ما، توانستند هدف خود را عملی سازند. عراقی قبل از این‌که به اتاق‌ها برویم تمام شیشه‌ها را شکستند تا وانمود کنند که شورش کرده‌ایم و نیز وسایلمان را هم بیرون آوردند تا دیگر نتوانیم چیزی ذخیره کنیم. از این پس هر مقدار غذا به ما می‌دادند هم نصف شد و دیگر فقط برای به دستشویی، اجازه بیرون رفتن داشتیم. سه تا چهار ماه این شرایط را تحمل کردیم تا این‌که در عملیات والفجر در بهمن ماه ۶۱ تعداد دیگری اسیر ایرانی آوردند و با آمدن آنها، ما را از موصل ۲ به اردوگاه موصل ۳ منتقل کردند. در آنجا با حاج آقا علی‌اکبر ابوترابی آشنا شدیم و از شیوه، منش و تعالیم وی درس‌های زیادی آموختبم. امام(ره) فرموده بودند اگر سپاه نبود کشور نبود و مصداق این نکته، حاج آقا ابوترابی است که اگر ایشان در اسارت نبودند شاید اسیری در آن شرایط باقی نمی‌ماند. روش و منش و اخلاق ایشان در اسارت توانست نگهدار اسرا در اسارت باشد. مهم‌ترین شعار حاج آقا ابوترابی "سلامتی روحی و جسمی اسرا" تا پایان اسارت بود. 🌹خاطره ای به یاد سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام‌ والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد (راوی: آزاده سرافراز ماشالله سروش) •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 📡 کانال "دفاع مقدس"
🌿 روحیه . . . عالیه 😊🌸☘️🌺 🌼 نشاط و سرزندگی 🌴 دوران جنگ تحمیلی
🌴 رزمنده ها در جبهه همیشه در حال عملیات نبودند و یرخی زمانها، اوقات فراغت شان را با ورزش های مختلف از جمله ورزش باستانی زورخانه پر می کردند. 📷 میل های ساخته شده از پوکه گلوله های توپ☝️
28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 ! ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ ☝️🎥 صحبت های جالب رزمنده ای که در خطوط جبهه، با کاسه، موی سر رزمنده ها را می شوید💦💦 🔵 سفارش اکید او راجع به حفظ 🔴 آنها از یک سو با متجاوزین بیگانه می جنگیدند، و از سویی، دغدغه بانوان را در پشت جبهه داشتند . . . تا مبادا بیگانگان، مرزهای اخلاقی را پشت سر گذاشته و سنگر خواهران و مادرانشان را مورد هجوم قرار دهند.📛🚫 ⚪️ دوران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 به کانال بپیوندید
🌷شهید مدافع حرم، محمدابراهیم ذوالفقاری: 💠 من مطمئن هستم، چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی از چیزها را از دست می دهد. 🔴 چشم گنهکار، لایق شهادت نیست!! ✍️فرازی از وصیت‌نامه شهید ذوالفقاری☝️ کانال