eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
26.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 چهل دو سال میگذرد. 5 فروردین 1361 در بود که مرتضی تیموری فرمانده (ع) مجوز شهادتش امضاء شد و این دلاور تهرانی در پنجمین روز از بهار، مسافر آسمان شد و جسم پاکش در قطعه 24 ردیف 141 شماره 35 میهمان خاک شد. نثار روح مطهرش صلوات... 🤲 دوران دفاع مقدس
دفاع مقدس
🌿 #یادبادآن_روزگاران_یاد_باد چهل دو سال میگذرد. 5 فروردین 1361 در #فتح_المبین بود که مرتضی تیموری ف
شهید حاج مرتضی گرکانی،: مولاي من؛ دوست دارم آنچه را كه تو دوست داري و مي پسندي. چنانچه جنازه ام‌به دست آمد میل دارم در گلزار شھداي بھشت زھرا دفن شوم تا شايد نسیم صبحگاھي، بوي عطرآگین مزار شھید مظلوم بھشتي را ھر صبح به مزارم آورد و آرامش گیرم، و تو نیز به واسطه آن گناھانم را بر من ببخشايي شھید حاج مرتضي گركاني از اھالي محله رستم آباد تجريش تھران است. وي در سال ھاي انقلاب اسلامي، فعالیت سیاسي زيادي داشته . به طوري كه حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاريان مي گويد: «... كار ديگري كه بچه ھاي انقلابي انجام مي دادند ، پخش اعلامیه ، آن ھم در سطح وسیع ، بود . من شبھا در منزلي واقع در خیابان زيبا منبر داشتم كه جمعیت زيادي شركت مي كردند و در سطح خیابان مي نشستند . در آن جا اعلامیه ھاي فراواني پخش مي شد . من از جوانان خواستم مقداري از اعلامیه ھا را ھم براي مجلس ظھر بیاورند و در مسجد لاله زار پخش كنند . در اين كار شھید اسماعیل كابلي ، از كارمندان وزرات دارايي ، و شھید مرتضي گركاني نقش فعالي داشتند.»
دفاع مقدس
💠 متن وصیت نامه شهید مرتضی تیموری: بسم الله الرحمن الرحیم اگر ايران شكست بخورد اسلام شكست خورده است. بارالھا؛ تو را سپاس مي گويم كه پس از 1240 روز انتظار، ديگر بار رخصتم دادي تا قطره ناقابل وجودم را به درياي عظیم و مواج راھیان كربلا آمیخته و به سويت اي محبوب دلھا پرواز نمايم. اين عزيزي كه عمروبن جموح را پذيرفتي، و دعايش را مستجاب و كتابش را به مھر شھادت زينت بخشیدي، مرا نیز مشمول فیض عظیمت قرار ده (اللھم ارزقني شھاده في سبیلك ولا تردني الي بیتي ابدا). خداي من؛ مگر نه اينكه عمرو به عشق ياري پدر فاطمه (س) لباس رزم پوشید، من نیز به عشق ياري پسر فاطمه (س) لباس پوشیدم؛ اگر عمرو به سرزمین احد شتافت من نیز به سوي كربلاي حسین تو شتابانم و در اين راه، اگر قلم تقدير تو فرمان شھادتم را به امضاء رسانید، چنان كن كه ابتدا مزه فتح را بچشم و دشمنان تو را به ذلت اسارت و شكست دراندازم و آنگاه، از اين محیط خراب آباد، به سوي ملكوت اعلاي تو پرواز كنم؛ اما نه به شوق آن عطايا و مواھب كه در گنجینه فردوس برين ذخیره فرموده اي و نه به آرامگاه خويش در جوار مقدس تو، و نه درك كرامت خود در پیشگاه اقدست، و نه به شوق ديدار فرشتگان سپید پوش و وصل حوران بھشت آرا و نھر ھاي سرشار از شیر و شھد و شراب و درختان سايه گستر و میوه افشان و ...، بلكه به عشق ديدن يار و نظاره يك لحظه لبخند حاكي از رضايت حسین تو، به سوي ملكوت اعلاي تو پرواز كنم. اي خالق من؛ آيا مي شود كه به خواب من تحقق بخشي، تويي كه منبع نور و نعمتي، بر من كه در اثر ارتكاب معاصي قلبم سیاه و دلم تاريك است؛ تويي كه بر مبدا و معاد قدرت داري، بر من كه در اين عالم فاني، كمترين بلكه ھیچم، تويي كه به ھرچه مشیت علیاي تو تعلق گیرد توانايي، بر من كه اگر تو نخواھي جز لاشه گنديده اي بیش نیستم. اي خالق من؛ تويي كه خواب ھمسرم را در خصوص علي فرزند خردسالم محقق كردي، خواب مرا نیز به ظھور برسان و آنچه در ذيل درخواست اعزامم نوشته شده بود جامه عمل بپوشان " به دايره شھرستان ھا معرفي شوند تا اين عزيز نیز طلعت خويش را از حسین علیه السلام بستاند. " محبوبم؛ حاشا به كرامت اگر مرا نپذيري و راھم ندھي؛ عزيز دلم من با اين اشاره خودم را مھیاي لقائت نموده ام، آيا ممكن است گوشه چشمي ھم به اين بنده گنه كار بیندازي (يا محسن قد اتاك المسيء) خداي من؛ من با دست خالي ولي با دلي پر امید به در خانه تو آمده ام، آيا مرا از درگاھت میراني؟ نه نه، تو مرا ھرگز از درگاھت نخواھي راند، زيرا كه علي علیه السلام امیرمومنان و نور ديده رسول الله (ص)، و آنكه بیش از ھر كسي در اين عالم عاشق لقاء تو بود، و اول مظلوم و اول شھید بود، در خطبه 124 نھج البلاغه فرمود: "كساني كه شوق لقاءالله را دارند، ھمچون تشنه اي كه به آب خواھد رسید، به اين فیض عظیم نائل مي گردند. " اي خالق من؛ به خودت قسم كه من ھم تشنه شھادت در راه تو و حسین تو ھستم، تا به آن حد كه مايل نیستم در شھادتم به بازماندگانم تبريك و تسلیت بگويند، بلكه دوست دارم فقط تبريك بگويند، زيرا كه شايسته نیست در مقابل لطف و احسان تسلیت گفت، اين ناشكري است، اين رد احسان است، اين نشناختن حقیقت شھادت است، مگر نه اين كه شھادت زندگي جاويد است، حقیقت ايمان است، فلاح و رستگاري است، پیوستن به جمع اولیاء و انبیاء است، عالي ترين نوع تكامل و مورد رضاي تو مجلس؛ و لذا پروردگار من، دوست ندارم در شھادتم كسي لباس سیاه بپوشد، زيرا كه شھید شدن عین سعادت و نیكبختي است، معامله جان است، معامله اي كه ھرگز زيان ندارد، فداي تو كه با تمام كمبودھا و نقصان ھا خريدار جانھاي عاشقان خودت ھستي. حالي كه چنین است معبود من، دوست دارم خودم را در راه تو كشته ببینم، دوست دارم با اين معامله كه با من خواھي كرد، پدر و مادر در دنیا سربلند و در آخرت سعادتمند باشند؛ ھمسرم زينب گونه باشد و رسالت زينبي اش را كه تو برعھده اش گزارده اي به نحو اكمل به انجام برساند، بر فقدان من صبر نموده و استقامت پیشه كند، تا دشمنان اسلام و دين مبین را خجل و شرمنده سازد. دوست دارم در پشت جنازه ام با استواري گام برداشته و در ھر قدم استكبار و اقمارش را در زير گامھايش له نمايد. دستان كوچك و معصوم فرزندانم را در دستانش گرفته تا مايه قوت و دلگرمي دوستان گشته و منافقان و سست عنصر ھا و كافران ببینند كه در اين راه تنھا نیست و نماينده ھاي نسل آينده كه ادامه دھنده راه انقلابمان خواھند بود، او را ھمراھي مي كنند. ادامه👇👇
دفاع مقدس
دختري ھشت ساله كه ازھم اكنون عاشق شھادت است و اين را به زبان خودش بیان كرده كه "باباجون من ھم دوست دارم كه شھید بشم، شھیدان زنده اند و ھرگز نمي میرند. " و پسري چھار ساله كه فرزند انقلاب است و پیرو راه علي علیه السلام و راضی به رضاي تو، و به ھمین دلیل است كه او را علیرضا نامیده و امیدوارم تحت تربیت مدبرانه مادر مھربان و در سايه رھبر كبیر انقلاب، چنان رشد نمايد كه موجب مباھات خانواده و سرباز راستین امام زمانش باشد؛ و چنانچه ضرورت ايجاب نمود، از كشتن و كشته شدن در راه تو حتي براي يك لحظه بیم و ھراس به دل راه ندھد؛ چرا كه امیرمومنان علي علیه السلام در ھمان خطبه فرموده است: "مسلم بدانید كه فرار از جنگ خشم الھي و سرافكندگي دايمي و ننگ ابدي را در پي خواھد داشت و نیز ھر كس از صحنه جنگ بگريزد به عمرش افزوده نمي گردد و فرار مانع از مرگش نمي شود. " مولاي من؛ میل دارم در شھادتم از میھمانان ھمچنان كه در اعیاد و جشن ھا پذيرايي مي كنند، استقبال نمايند و در صورت امكان لباس سپید بپوشند و بدون استفاده از حجله چراغان نمايند، و زنھا بر مصیبت حسین علیھم السلام با خانم فاطمه زھرا سلام الله علیھا و مردھا با رسول الله(ص) و پدر گرامیش علي علیه السلام و برادر جگرسوخته اش حسن علیه السلام ھمراھي نموده و گريه كنند، زيرا آنگاه كه من و ھمرزمانم در جبھه ھا آب گوارا مي نوشیديم، حسین علیه السلام در كربلا تشنه بود؛ آن زمان كه من بر زمین قرار گیرم در جمع ياران خواھم بود، لیكن حسین علیه السلام تنھا و بي كس بود. مولاي من؛ امكان آن ھست كه بدن ما شناخته شود و اگر در بیابانھا بمانیم كسي چشم طمع به لباس ما نخواھد داشت ولي توذخود بھتر مي داني كه با حسین علیه السلام چه كرده اند؛ و لذا مطمئن باشید كه من ھم با شما در عزاي حسین علیه السلام گريه خواھم كرد. خداي من؛ به لحاظ اين كه راه گم نشود، مراسم سالگرد را نفي نمي كنم، ولي بیشتر انتظار دارم ھمه ساله، در سالگرد شھادت حضرت زينب (س)، دوستان گرد ھم آيند و بر مصائب آن بانويي كه در يك شب گیسوان سپید كرد و نماز شبش را نشسته خوانددگريه كنند؛ تا ھمسرم بداند و از زبان گويندگان بشنود، كه زينب (س) كه بود و چه كرد، او نیز الگو گرفته، و با قامتي افراشته، در جلو امت بايستد و فرياد بكشد كه ما در راه قرآن و اسلام از كشتن و كشته شدن باكي نداريم و ھمه چیز و ھمه كس خود را به خاطر خدا فدا خواھیم كرد. مولاي من؛ دوست دارم آنچه را كه تو دوست داري و مي پسندي. چنانچه جنازه ام به دست آمد میل دارم در گلزار شھداي بھشت زھرا دفن شوم تا شايد نسیم صبحگاھي، بوي عطرآگین مزار شھید مظلوم بھشتي را ھر صبح به مزارم آورد و آرامش گیرم، و تو نیز به واسطه آن گناھانم را بر من ببخشايي و خانواده ام نیز در صورت امكان آنچنان عمل نمايند كه نسیم صبحگاھي. محبوبم؛ دوست دارم بر سنگ مزارم بنويسند: 🌴 كمال المطلوب لقاء المحبوب🌴 بار الھا؛ من دوستي تو را آرزو مي كنم و مي طلبم و دوستي ھر عملي كه موجب قرب و نزديكي و دوستي تو گردد. خداوندا؛ بر من منت نه، كه روح توكل به تو در من قوي گردد و كارھايم را به تو تفويض و واگذار نمايم. پروردگارا؛ مرا به حال خودم، حتي لحظه اي وامگذار كه كارم زار و عمرم تباه مي گردد. بارالھا؛ امور مرا اصلاح فرما و حوائج شرعیه مرا برآور. بارالھا؛ به آرزوي پدر و مادر و ھمسرم جامه عمل بپوشان و توفیق زيارت امام امت، اين بت شكن قرن در ذريه صديقه كبري فاطمه زھرا (س) را به حق مادر پھلو شكسته اش، به ايشان عطا فرما؛ و شما اي پدر و مادر مھربان و ھمسر خوبم، ھرگاه موفق به زيارت حضرتش شديد، سلام من را نیز به ايشان برسانید و بگويید مرتضي عاشق جبھه و شھادت در راه دوست بود و به اختیار اين راه را انتخاب كرد و به آرزويش رسید؛ شما نیز اي پسر فاطمه (س)، و اي نائب بر حق امام زمان (عج) از او راضي باش تا در قیامت كه دير نخواھد بود، در حضور سرور و سالار شھیدان "حسین علیه السلام " شرمنده و سرافكنده نباشد. والسلام علي من التبع الھدي. خدايا: خدايا: تا انقلاب مھدي، حتي كنار مھدي، خمیني را نگھدار. مرتضی گركانی
دفاع مقدس
💠خاطره ای از شهید مرتضی تیموری💠 👇👇👇 ⚪️ خاطره ای از شهید مرتضی تیموری: ✍ مرتضی علیجانی از جمله تخریب‌چیان دوران هشت سال دفاع مقدس است او  از طرح به آتش کشیدن رودخانه کارون توسط  شهید مرتضی تیموری از فرماندهان واحد تخریب جنوب و لشکرامام حسین(ع) روایت می‌کند: صبح اولین روز عملیات ثامن‌الائمه (ع) من به اتفاق چهار نفر از برادران گروه پیاده و با دو قبضه «آرپی جی۷ » و دو موشک آن به جلو رفتیم و در این هنگام، تیموری «پل مارد» را که بر روی رودخانه کارون بود، منفجر کرد. من به اتفاق آن چهار نفر به طرف جاده ماهشهر رفتم. وقتی به نزدیکی جاده رسیدیم، ستون تانک‌های دشمن را که حدود ۶۰ دستگاه بود، مشاهده کردیم. جلوتر رفته و با شلیک دو موشک آرپی جی۷، دو دستگاه از آن تانک‌ها را منهدم کردیم. خدمه بقیه تانک‌ها، وقتی این صحنه را مشاهده کردند، از تانک‌ها بیرون آمدند و پا به فرار گذاشتند. ما به حرکت خودمان ادامه دادیم تا به پنج کیلومتری آبادان رسیدیم و در آنجا به رزمندگانی که از داخل شهر آبادان به دشمن حمله کرده بودند، کمک کردیم. نیروهای دشمن نیز هیچ راه فرادی نداشتند و در محاصره افتادند. ما در آن عملیات حدود ۲۰۰۰ نفر از نیروهای دشمن را به هلاکت رساندیم و غنایم بسیاری به دست آوردیم. از آنجا که در عملیات «فرمانده کل قوا»، تعدادی از نیروهی عراقی موفق شده بودند موقع فرار عرض رودخانه کارون را طی کنند، برای جلوگیری از این کار در عملیات ثامن الائمه (شکستن حصر آبادان) طرح به آتش کشیدن رودخانه کارون توسط شهید مرتضی تیموری به اجرا در آمد. برای این کار از پالایشگاه اهواز درخواست مقدار زیادی نفت سیاه شد. برادران پر تلاش در پالایشگاه اهواز، با ترمیم کردن خطوط لوله نفت که در امتداد جاده اهواز – آبادان بود، نفت سیاه را به منطقه محمدیه رساندند. پس از محاسبه سرعت آب و سرعت نفت سیاه روی آب و دیگر اقداماتی که در جهت اجرا کردن این طرح می‌بایست انجام شود، برادران گروه تخریب، بمب‌های ساعتی را روی تیوپ‌هایی نصب کردند و روی آب انداختند. بمب‌های ساعتی به گونه‌ای تنظیم شده بود که در رأس ساعت ۱۲ شب عمل کنند. در رأس ساعت مقرر، بمب‌ها عمل کرده و رودخانه به آتش کشیده شد. این طرح از چند نظر حائز اهمیت بود. یکی اینکه از فرار عراقی‌ها به آن طرف رودخانه جلوگیری می‌کرد، دیگر اینکه دست نیروهای عراقی، از عقبه خود قطع می‌شد و از طرف دیگر این کار موجب شد تا نیروهای خودی روحیه بگیرند و با این عمل و انهدام پل مارد توسط شهید تیموری، ارتباط نیروهای دشمن با یکدیگر قطع شد و تمام آنها در محاصره افتاده، و کشته  یا اسیر شدند. سردار  مرتضی تیموری در عملیات فتح المبین در منطقه عین خوش به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) در قطعه۲۴ ،ردیف ۱۴۱ ،شماره۳۵ به خاک سپرده شده است.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹تقدیم به شهدای ۸ سال دفاع مقدس 🌴 نام حسین است، سربند آنان... 💕 جان های عاشق، چشم انتظار این سرگذشتند..... 🎙حاج صادق آهنگران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷 محمدعلی اسفندیاری 🕊 : بهار ۱۳۶۴_چنگوله . 📩 قسمتی از وصیت نامه : ای کسبه ای بازاری ها! عرصه زندگی را بر مردم شهید پرور تنگ نکنید با گران فروشی و احتکار مردم را از انقلاب بدبین نکنید با این مردم خوب تا کنید که اگر چنین نکردید فردای قیامت ما شهداء دامن شما را خواهیم گرفت و خون خود را از شما می خواهیم ما می دانیم که افرادی در بازار مسلمین هستند که در لباس دین و متدین بودن ؛ خود خون این مردم شهیدپرور را می مکند که خدا اینگونه افراد را لعنت کند انشاالله!!
🌷 سید مرتضی آوینی کجایی... چه می‌خوانی «کجایید ای شهیدان خدایی» را؟ که من از یاد بردم در قفس، شوق رهایی را به کوی عافیت بیهوده می‌گردم، نمی‌یابم در این وادی، «بلاجویان دشت کربلایی» را چنان شمعی که شد خشتِ مزارش اشک تنهایی به آتش می‌کشم تا صبحِ تو شام جدایی را تو می‌آیی و می‌بینم شهیدان باز می‌آیند و آوینی روایت می‌کند فتح نهایی را (منبع: «سعید حدادیان، کتاب: همیشه باران»)
دفاع مقدس
🌷 شهید آوینی: «ایران در سراسر تاریخ اسلام مأمن علمداران قیام علوی بوده است. قُبه‌های سبزِ مدفن امامزاده‌های شهید، گواهان صادق این مدعایند. 🌱 جای جای بر فراز تپه‌ای، در شیار دره‌ای، در دل شهر و روستا، قُبه‌ سبز مدفن امامزاده‌ای شهید، آیتی است كه اجتماع انسان‌ها را در پیرامون خویش معنا كرده است؛ چشمه‌ای از خون است كه در قلب آن خطه می جوشد و زندگی می آورد، كه زندگی در قیام است و مرگ حقیقی در حیاتی است كه با پذیرش ولایت ارباب ظلم و فساد مُیَّسَر شود.» (منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»)
aviny-14.mp3
2.77M
🎙 صوتی بسیار زیبا و اثرگذار از مجموعه صحبت های شهید آوینی در برنامه «روایت فتح» 🔴 در این زمانه که انسان، افسار پاره کرده و خود و دیگران را به تباهی می کشاند، گوش کردن به این صحبت ها نجات بخش است...
▫️ یک روز خیلی ناراحت بودم. به آقای آوینی گفتم: «خیلی دوست دارم بنویسم، اما نمی‌توانم.» گفت: «نوشتن مهم نیست، این‌همه در این عالم، چیز نوشته می‌شود، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، مهم این است که قدرت تصرف در عالم را پیدا کنی.» ⚪️ این حرف بزرگی بود. خیلی به‌فکر فرو رفتم که قدرت تصرف در عالم یعنی چه؟ این گذشت، وقتی شهید شد، دیدم این مرد به جایی رسیده بود که می‌توانست در عالم تصرف کند! (نقل از: «زهرا زواریان، از همکاران هنری شهید آوینی»)
📸 عید دیدنی فرماندهان سپاه در نوروز ۱۳۶۲ ... ▪️تصویر، جمعی از فرماندهان دفاع مقدس را نشان می‌دهد که در منزل یکی از آشنایان محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) در شهر شوش جمع آمده‌اند. این عکس مربوط به صبح عید نوروز سال۱۳۶۲ و قبل از عملیات والفجر یک می‌باشد که شهیدان: ابراهیم همت، مهدی باکری، رضا چراغی، کاظم نجفی‌رستگار, حسن درویش و علی ییلاقی ( فرمانده وقت لشکر ویژه ۲۵ کربلا) نیز در میان جمع حضور دارند.
💢 توصیه‌ی من به شما عزیزان این‌است که " خدا را فراموش نکنید " (شهید سید مجتبی هاشمی) . 📸 #فریدونکنار_سال ۱۳۶۰_اقامه ی نماز جماعت توسط سید مجتبی هاشمی و حضور حاج بصیر در جمع . . .
دفاع مقدس
🎥 ۵ فروردین ۱۳۶۷ : عملیات بیت المقدس ۴ ▫️عملیات والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه عراق علاوه بر آزادسازی حل
سلام بر آنان که همواره در آرزوی باران،  در خون خود جاری شدند و دشت عطشناک حیات را طی کردند،  تا سرخی عشق را در بهار شقایق وسعت دهند ... فروردین ۱۳۶۷ ؛ سلیمانیه منطقه عملیاتی بیت‌المقدس۴
دفاع مقدس
سلام بر آنان که همواره در آرزوی باران،  در خون خود جاری شدند و دشت عطشناک حیات را طی کردند،  تا سرخی
با هدف تصرف ارتفاع شاخ شمیران و تأمین منطقه عملیاتی والفجر۱۰ انجام گرفت که در ساعت‌های اولیه عملیات، بلندی‌های شاخ شمیران و شاخ سورمر که مشرف به سد دربندیخان عراق بود به تصرف قهرمانان ما درآمد. در ادامهٔ عملیات دشمن با استفاده از آتش شدید توپخانه و بمباران شیمیایی پیشروی را ناممکن کرد. اما قهرمانان مواضع جدید خود را تثبیت کردند. فروردین ۱۳۶۷ ، سلیمانیه عراق منطقه عملیاتی بیت‌المقدس۴
عید نمی‌دهد فَرح بی‌نظر هلال تو ..... 💐
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید: ▫️ای مردم! بدانید که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده ام؛ زیرا فهمیدم که دیگر جای ماندن و درنگ کردن نیست باید هرچه زود تر رفت و با کافران جنگید. ای کسانی که به پول خود و به مال و فرزند خود می نازید، بدانید مرگ در انتظار شماست و آن وقت نمی توانید با اموال وارد قبر شوید. به فرعون نگاه کنید، به قارون نگاه کنید که در آخر گرفتار عذاب خدا شدند. ای جوانانی که در سر چهار راهها و در خیابان با لباس های تنگ وننگ آور و ذلت قدم می زنید و شهر و روستا را به خرابی و کثافت کاری کشاندید، بدانید که جوانی تان از بین می رود و گرفتار خشم خدا می شوید. شهید سیدحسن ایزدهی🌷 ولادت : بابل ١٣۴٨/٠٩/٢۴ شهادت : شلمچه، عملیات کربلای پنج ١٣۶۵/١٢/١۴ مزار : گلزار شهدای معتمدی بابل
🔰 برشی از دست نوشته های سردار شهید حمیدرضا نوبخت از فرماندهان لشکر ویژه ۲۵ کربلا : وقتی خبر شهادت (برادرم) علیرضا را در اهواز شنیدم، دوستان مجلس ختمی گرفتند. من به عنوان مسئول گردان که در آنجا بودم. یک روز مرد لاغر و پژمرده ای جلوی من ظاهر شد، خودش بود، پدرم!! سلام کردم، او را در آغوش گرفتم، خیلی شکسته شده بود. متوجه شدم که شهادت علیرضا خیلی روی او اثر گذاشته به طوری که شناختن او برای من مشکل بود، باورم نشده بود. فهمیدم خیلی ما را دوست دارد، او را دلداری دادم. هر چه خواستم جلوی گریه خود را بگیرم نتوانستم... 👆📷 سردار شهید حمیدرضا نوبخت بر سر مزار برادر شهیدش علیرضا نوبخت ...
دفاع مقدس
عملیات فتح المبین ... و ماجرای گم شدن گردان شهید وزوایی توسل به پروردگار برای هدایت گردان گم شده..
🔷 به مناسبت سالروز چهارمین روز عملیات تاریخی «فتح المبین» 🔸رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۲۳ و در سخنرانی خود در میان جمعی از کارگزاران نظام فرمودند: «صدام هنگام آغاز جنگ، نزدیک ایلام یک مصاحبه کرد و گفت مصاحبه بعدی را در تهران انجام می دهم اما دیدید به چه سرنوشتی دچار شد، در جنگ و بعد از جنگ! در فتح المبین صدام شانس آورد؛ نزدیک بود توسط بچه‌های سپاه دستگیر شود. اگر بچه ها زودتر رسیده بودند دستگیر می‌شد ولی شانس آورد و در رفت!» ♦️حال ۴۲ سال از آن ماجرا می گذرد. اما حقیقت چه بود؟ 🔸در این عملیات رزمندگان گردان حبیب تیپ ۲۷ (به فرماندهی سردار رشید اسلام، محسن وزوایی) مأموریت تصرف منطقه علی گره زد و خاموش کردن توپخانه مستقر در آن را برعهده داشتند که با پیشروی در عمق منطقه دشمن، قرارگاه تاکتیکی سپاه چهارم آنها را تصرف کردند. 🔸در همین زمان صدام و جمعی از فرماندهان ارشد عراقی که انتظار پیروزی برق آسای رزمندگان اسلام را نداشتند برای سرکشی از یگان های خود به منطقه آمده بودند (علت پیروزی رزمندگان اسلام در این عملیات استفاده از استراتژی موج انسانی بود؛ یعنی اینکه نیروی بسیار زیادی در این عملیات به کار گرفته شد و تعداد شهدای ما نیز در این عملیات بالا بود). 🔸آنچه در زیر به آن اشاره می شود صرفاً بخشی از روایات فرماندهان ارشد عراقی در خاطرات خود از آن واقعه است! 1⃣. ژنرال حسین کامل مجید، وزیر صنعت و صنایع نظامی عراق و داماد صدام پس از فرار به اردن در سال ۱۳۷۴ در مصاحبه‌ای با نشریه السفیر بیروت اقرار کرد: «در عملیات فتح المبین هنگامی‌که نیروهای ایران در منطقه سپاه چهارم عراق پیشروی کردند، واحدهای پشتیبانی این سپاه رزمی از بین رفت و چیزی نمانده بود که صدام و همراهان او که من هم جزء آنها بودم به اسارت نیروهای ایرانی درآیند! در آن لحظات، رنگ از چهره صدام پریده و بسیار نگران بود. صدام به ما نگاه کرد و گفت: «از شما می‌خواهم درصورتی‌‎که اسیر شدیم، من و خودتان را بکشید.» (بابایی، هزار، گلعلی، حسین، کتاب همپای صاعقه، به نقل از روزنامه السفیر، چاپ بیروت، ۲۹ ژانویه ۱۹۹۶) 2⃣. سرلشکر عَبِدحمید محمود الخطاب رئیس دفتر ریاست‌‌‎جمهوری عراق و از همراهان دائمی صدام اذعان داشت: «آقای رئیس‌جمهور، مضطرب از عدنان خیرالله (وزیر جنگ عراق و پسر دایی خود) پرسید: "عدنان، بگو چه باید بکنیم؟" عدنان جواب داد: "سرورم، جای دیگری برای فرار و پنهان ‎شدن پیدا می‌کنم." دوباره آقای رئیس‌جمهور پرسید: "سلاح و مهماتی هم به‌‎همراه دارید؟ "من جواب دادم: "فقط یک قبضه تفنگ ‌داریم." ایشان با خشم و غضب گفت: "اگر ایرانی‌ها مرا پیدا کنند، می‌دانید چه می‌شود؟!" افراد همراه، همگی سعی می‌کردند آقای رئیس‌جمهور را آرام کنند. او درحالی‌‌که به تانک‌های ما که در آتش می‌سوخت، نگاه می‌کرد، دائم زیر لب می‌گفت: "لعنت بر آنها! ما را در ورطه جنگ گرفتار کردند." و اسم کسی را نمی‌آورد؛ فقط بر لعنت‌کردن اکتفا می‌کرد؛ اما من می‌دانستم که منظورش آمریکا و رهبران عربستان و کویت هستند. آن روز، برای چند ساعتی ما در محاصره بودیم؛ اما ناگهان یک دستگاه خودروحامل مجروح را پیدا کردیم. افراد زخمی را بیرون کشیده و خودمان سوار شدیم. رئیس‌جمهور وقتی سر جایش نشست، گفت: "زخمی‌ها مداوا خواهند شد؛ اما اگر ما اسیر ایرانی‌ها بشویم، چه باید بکنیم؟"» (منبع پیشین) 3⃣. خالد حسین نقیب از مسئولین وزارت دفاع عراق آن واقعه را چنین روایت کرده است: «سرلشکر هشام صباح الفخری، فرمانده سپاه چهارم عراق، در گرماگرم عملیات فتح‌المبین و پیشروی نیروهای ایرانی به صدام اطمینان داده بود که نیروهای ما در حال مبارزه هستند و خطری آنها را تهدید نمی‌کند. صدام هم این حرف‌ها را هنگام بازدید از جاده عمومی فکه و در حال قدم‌زدن شنیده و با خیال راحت مشغول بازدید از نیروهایش بود. در همان‌ لحظه، یک گردان توپخانه که داشت از همان‌ موضع عقب‌نشینی می‌کرد، با صدام روبه‌رو می‌شود. وقتی صدام علت عقب‌نشینی را از فرمانده آن گردان پرسید، گفت: "قربان، نیروهای ایرانی با موضع شما چند کیلومتر بیشتر فاصله ندارند. توصیه می‌کنم شما هم عقب‌نشینی کنید؛ درغیر این ‎صورت، به اسارت درخواهید آمد!"» به ‎این‎ ترتیب، این‌ افسر صدام را از خطر اسارت به دست ایرانی‌ها نجات داد. (خالد حسین نقیب، حزب بعث و جنگ، جلد دوم، انتشارات سوره مهر) ♦️شهید آوینی: «نتیجه نهایی را باید در سرنوشت موعود جهان جستجو کرد. ما مرده و شما زنده! خواهیم دید که بالاخره چه کسی پیروز خواهد شد و چه کسی زمین را به ارث خواهد برد؟ حق یا باطل، امام حسین (ع) یا یزید، حزب الله یا صدام، حضرت امام و یا غرب و شرق، امام زمان (عج) یا دجال؟ ما به وعده های خدا یقین داریم. این ماییم که زمین را به ارث خواهیم برد.» 🔸منبع: کتاب «آغازی بر یک پایان»، مقاله «دولت پایدار حق فرا می رسد.»
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای گم شدن گردان شهید وزوایی توسل به پروردگار برای هدایت گردان گم شده.... ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆🎞 مستند «فرمانده غریب» ، روایتی از گردان حبیب بن مظاهر و فرمانده آن ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ بود. بهش می گفتند: حاج آقا آقاخانی. روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق، شهداء رو انتقال می داد عقب. توی همین رفت و آمد ها بود که گلوله مستقیم تانک سر و عمامه اش رو پراند. چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد». از سر بریده شده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا ابا عبدالله» (راوی: همرزمِ طلبه‌ شهید ) 🌴 دوران ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas