7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊 مرگی چنین زیبا، در میانه میدانم آرزوست ...🌷
🌿 ایام نوروز ۱۳۶۷
📽 فیلم // تصاویری از پیکر مطهر #شهید_ناصر_ورامینی از فرماندهان استان فارس در #عملیات_والفجر_ده
✍ گفتگوی آخر پدر و پسر : وقتی من را ديد ، با شرم ، به خاطر اينکه در احتياط نمانده ، سرش را پائين انداخت و گفت: بابا علی حلالم کن!
دست بازکردم تا او را در آغوش بگيرم، خم شد و دستم را بوسيد. در حالی که به سمت تپه بر می گشت با لبخند گفت: حاجی اگه رفتم ، اسم اين تپه را بگذاريد تپه شهيد ورامينی..!
وقتی خبر شهادت ناصر را پشت بی سیم به من دادند، پایم سست شد و تنم لرزيد. در همين زمان راديو تحويل سال جديد يعنی سال ۱۳۶۷ را اعلام کرد.
چشمم افتاد به دو بسيجی که برانکاردی را عقب می بردند. گفتم اين کيه؟
گفتند: شهيده، توی مسير افتاده بود.
پتو را کنار زدم، ديدم ناصره. چقدر باوفا بود، دوست نداشت بدون خداحافظی و با ناراحتی از پیش من برود. پيراهنش را کنار زدم ، ترکش به اندازه قلبش سينه را شکافته و ديگر چيزی به اسم قلب در سينه اش نبود!
ياد دم باصفایی افتادم که ناصر همیشه می گرفت: اگر قلب مرا بشکافند ، روش نوشته يا حسين(ع) ، روش نوشته يا زهرا(س)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
17.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ فتح المبین
فتح بزرگ
یادمانهای دفاع مقدس، جبهه شوش
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 #بشنوید ، #سخن_آسمانی شهید آوینی را ...
🦋 #پروانگان_بیپروای_عشق
📽 تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس با گفتاری زیبا و شنیدنی از شهید آوینی:
🎙 عقل گفت : اکنون زمان مبارزه و جنگ و جهاد است و در جنین عرصه ای سخن از عشق و محبت گفتن خطاست...!
عشق پرسید : چیست که تو را از دیار مألوف و خانه امن بیرون کشانده و در کوه و بیابان در زیر تازیانه سرما و گرما ، در دامن رنج و خطر افکنده است ، درنگ نکردم و برخاستم و در هیاهوی نبرد و در میان غرش سلاح ها به دامن عشق در آویختم و فرشتگان که تاب تماشای نور عشق نداشتند ، در پس حجاب عقل پنهان شدند....
سوخته دلی و سوخته جانی را جز از بازار پر آتش عشق نمیتوان خرید...
چرا که جز پروانگان بیپروای عشق ، کسی جرات بال سپردن به شعله این شمع را ندارد....
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه!
🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتیای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوختهای نداری؛ نه مطالعهای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایهای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو ببند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.»
🎙 راوی: میرمصطفی الموسوی، مسئول واحد مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۲۱۴
✍ علی اکبری مزدآبادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
#این_نان_را_نمیشود_خورد؟!
#محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود.
در چادر بودم که از بیرون چادر کسی مرا به اسم صدا کرد. بیرون که آمدم #آقا_مهدی را جلو چادر تدارکات بهداری دیدم. سر گونی را با یک دست گرفته بود و با دست دیگرش لای نان خورده ها را می گشت. تا آخر قضیه را خواندم.
سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را از گونی بیرون آورد و به من نشان داد و #گفت:
ـ برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟!
ـ بله، #آقامهدی می شود.
دوباره دست در گونی کرد و تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد.
ـ این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟
من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟ آقا مهدی ادامه داد.
#الله_بنده_سی*... پس چرا #کفران_نعمت می کنید؟... آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از #پشت_جبهه به اینجا می رسد؟... هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه #جوابی دارید که #به_خدا بدهید؟
بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت.**
#منبع: کتاب «خداحافظ سردار»، نوشته سید قاسم ناظمی، چاپ سوم، صفحه 25
* تکیه کلام شهید باکری #بندهسی به معنی «بنده خدا»
** خاطره از رحمان رحمان زاده
#شهیدباکری #اللهبندهسی #شهدا #پرهیزازاسراف #بیتالمال #وجدان #خونشهدا