eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
ای برادر عالمان بی عمل همچو زنبورند لیکن بی عسل علمها مصروف هیچ و پوچ شد جان من برخیز وقت کوچ شد از نفوذ نفس خود امداد گیر سیر معنا را ز مجنون یاد گیر ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم هر نفس لا گوی الایی شویم تا به کی در لفظ مانی همچو من سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن همچو یحیی گر نهی سر در طبق می شود عریان به چشمت سر حق شیعه یعنی عشق بازی با خدا یک نیستان تک نوازی با خدا شیعه یعنی هفت خطی در جنون شیعه طوفان می کند در کاف و نون شیعه یعنی تندر آتش فروز شیعه یعنی زاهد شب شیر روز شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد شیعه یعنی تیغ تیغ مو شکاف شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف شیعه یعنی سابققون السابقون شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون شیعه باید آب ها را گل کند خط سوم را به خون کامل کند خط سوم خط سرخ اولیاست کربلا بارز ترین منظور ماست شیعه یعنی بازتاب آسمان بر سر نی جلوه رنگین کمان از لب نی بشنوم صوت تو را صوت انی لا اری الموت تو را یا حسین ، پرچم زلفت رها در باد شد وز شمیمش کربلا ایجاد شد آنچه شرح حال خویشان تو بود تاب گیسوی پریشان تو بود می سزد نی نکته پردازی کند در نیستان آتش اندازی کند صبر کن نی از نفس افتاده است ناله بر دوش جرس افتاده است کاروان بی میر و بی پشت و پناه در غل و زنجیر می افتد به راه می رود منزل به منزل در کویر تا بگوید سر بیعت با غدیر شیعه یعنی امتزاج نار و نور شیعه یعنی رأس خونین در تنور شیعه یعنی هفت وادی اظطراب شیعه یعنی تشنگی در شط آب شیعه یعنی دعبل چشم انتظار می کشد بر دوش خود چهل سال دار شیعه باید همچو اشعار کمیت سر نهد برخاک پای اهل بیت یافرزدق وار در پیش هشام ترک جان گوید به تصدیق امام مادر موسی که خود اهل ولاست جرعه نوش از باده جام بلاست در تب پژواک بانگ الرحیل می نهد فرزند بر دامان نیل نیل هم خود شیعه ی مولای ماست اکبر اوییم و او لیلای ماست این سخن کوتاه کردم والسلام شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام @DefaeMoqaddas 🎤 اجرا شده توسط صادق آهنگران👇👇
هدایت شده از دفاع مقدس
شیعه نامه_آهنگران.mp3
12.56M
📢 صوت | شعرخوانی حاج صادق آهنگران ▫️ شاعر: محمدرضا آقاسی 🎤 اجرا شده در اصفهان (منزل سردار مرتضی قربانی - فرمانده لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس) ⏳ سال 1372 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"
هدایت شده از دفاع مقدس
صادق آهنگران-جشن عید غدیر.mp3
7.13M
📢 صوت| جشن عید غدیر - با نوای حاج صادق آهنگران 🆔 @DefaeMoqaddas✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"
🔻 "صیغه برادری" در روزهای پیش از فتح فاو بودیم در غدیر به رسم استحباب، ابراهیم و حمید را صدا زدم و پیمان برادری بین خود 👥👤جاری کردیم. دست ها را در هم گره کرده و قرار گذاشتیم تا در عملیات آینده در هر شرایطی یاور هم باشیم و حامل جسم مجروح و یا شهید هم. به شب عملیات رسیدیم و آتش 💥شدید دشمن امان مان را بریده بود. در ابتدای ورودی شهر با ترکشی زخم عمیقی برداشتم و زمین گیرم شدم. خبر به برادران ایم رسید و طبق پیمان برادری که داشتیم، در آنی بالای جسم نیمه جانم آمدند و هن هن کنان و در آن شیارهای پر پیچ و خم، عزم انتقال جسم سنگینم را به عقب کردند. با حال زاری که داشتم صدای حمید را می شنیدم که غمگینانه زیر لب زمزمه می کرد و از ناراحتی می نالید. از آن همه ای که در او نسبت به خودم می دیدم از برادری خود با او لذت😍 می بردم. برای تسلای او تمام انرژی خود را جمع کرده و گفتم: "نگران نباش، بخدا خوب خواهم شد و بین شما باز می گردم" حمید هم با لهجه شیرین و عامیانه اش گفت:"بابا نگرانی من به خاطر تو که نیست، به خودم بد می گفتم که این چه صیغه بود که با تو بستم. حواسم به سنگینت نبود."😳😰 و سالهاست جمله اش نقل هر مجلسی مان شده و بهانه ای برای خندیدنمان.
🔻 حل مشکل در عید غدیر ✨ حاج صادق آهنگران ❣️آن روزها شایع کرده بودند آهنگران شعری علیه نظام خوانده و به همین خاطر او را زندانی کرده اند و چه و چه .رفته بودم یکی از روستاهای زابل برای سرکشی به خانواده ی شهیدی که سه فرزند و شوهر خانواده را اشرار ترور کرده بودند.در آن روستا از من پرسیدند که حالا چرا تو را گرفتند با هزار مصیبت برایشان جا انداختم که این قضیه شایعه بوده و هم چین چیزی صحت ندارد . ❣️ در سطح خانواده و فامیل هم دایی هایم می گفتند تو را گرفته اند اما چون طرف دار نظام هستی نمی خواهی چیزی بروز بدهی بدجوری هم اذیتت کرده اند.هیأتی در دزفول داریم که بعد از ظهر عاشورا برنامه داردو در سطح شهر دسته ی عزاداری راه می اندازیم.آن سال که این شایعه پیچیده بود من وقتی رفتم دزفول و شروع کردم به خواندن یکی از زنهای همسایه ی مادربزرگم بدو بدو رفته و به او خبر داده بود پاشو بیا که نوه ات رو آزاد کردن و داره نوحه می خونه همه جا می گفتند که نظام آهنگران را زندانی کرده است. ❣️ وقتی دیدم موج شایعه خیلی بالا گرفته و شاید به نوعی نظام و مسئولین جمهوری اسلامی به ناحق زیر سوال بروند از طریق برادرم که با آقای علی لاریجانی رییس وقت سازمان صدا و سیما آشنایی داشت.پیامی فرستادم تا بتوانیم دامنه ی این شایعه را با اجرایی در تلویزیون جمع کنیم.آقای لاریجانی هم استقبال کرد و مقدمات انجام یک برنامه ی تلویزیونی فراهم شد. ❣️روز عید غدیر بود که به تلویزیون رفتم و در برنامه ای به عنوان میهمان شرکت کردم.در آن برنامه وقتی مجری پرسید امروز برای ما عیدی دارید یا نه همین شعر شیعه را خواندم و بالاخره با حضور من در تلویزیون و پخش این شعر به صورت سراسری تب شایعات فروکش کرد. ❣️ همان روزی که آن برنامه را در تلویزیون اجرا کردم و از صدا و سیما خارج شدم پشت یک چراغ قرمز راننده ی وانتی من را شناخت و پس از سلام و احترام گفت:بابت شعری که توی تلویزیون خوندی دستت درد نکنه حاج آقا ولی شعر رو فکر کنم سانسور کرده بودند ها این طور نیست؟مانده بودم چه جوابی بدهم که چراغ سبز شد و ماشین حرکت کرد.
🕊 عباس فکوری، رزمنده دفاع مقدس و مسئول مخابرات تیپ امام رضا (ع) {در زمان فرماندهی محمدباقر قالیباف} به یاران شهیدش پیوست ⚪️ او بازنشسته سپاه بود ولی هیچگاه از تلاش انقلابی دست برنداشت و در زمینه حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس استان خراسان فعالیت مستمر و مؤثر داشت 🌴 خدایش رحمت کند و با امیرالمؤمنین علیه السلام محشور باد 📡 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🕊 عباس فکوری، رزمنده دفاع مقدس و مسئول مخابرات تیپ امام رضا (ع) {در زمان فرماندهی محمدباقر قالیباف}
📷 عکسی از عباس فکوری در چادر مخابرات لشگر و در کنار تنی چند از نیروها 🌴 دوران جنگ تحمیلی 📡 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
حاج قاسم سلیمانی: من واقعاً با تمام وجودم اعتقادم این [است] که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان بود...
نگاه هایتان گاهے نگران است... گاهے ناراحت... شاید هم دلگیر... اما هر چه هست هیچگاه... سایہ ے چشمهایتان را از سرمان برنداریـــــد...
! 🌷در عملیات والفجر ۲، در منطقه حاج عمران حضور داشتیم که فرمانده عملیات شهید بزرگوار مهدی باکری بود و در این زمان دشمن شدیداً در منطقه پاتک می‌زد تا مجدداً آن منطقه را از دست ما بگیرند؛ در این عملیات مسئولیت آقامهدی استحکام بخشیدن به خطوط دفاعی بود تا نیروهای پدافند جایگزین شود. در این منطقه دو ارتفاع بود که مسئول یکی از محور بنده و دیگری شهید یاغچیان بود. 🌷روزی آقامهدی که از محور من بازدید می‌کردند مشاهده کردند که زانوی سمت چپ شلوار بنده پاره شده و با سیم دوخته بودم. به راننده اش گفت که از پایین، شلوار خود را برای من از ساکش بیاورد ولی با شرط امانت. شلوار را که پوشیدم دیدم کهنه و زانویش با وصله دوخته شده است. پس از چند روز پوشیدن زانوی دیگر این شلوار هم پاره شد. خلاصه عملیات تمام شد و من به ذرفول برگشتم و این شلوار را درخانه گذاشتم. 🌷....پس از مدتی باکری مرا دید و جویای امانتش شد غافل از این‌که من امانتی وی را از یاد برده بودم و نمی‌دانستم که کجا گذاشته ام. پس از گشت و گذار آخر این شلوار را پیدا کردم و پس دوختن و شستن آن را به آقامهدی پس از مدتی برگرداندم. ولی با این‌حال آقا مهدی به من گفت که امانت‌دار خوبی نیستم و به من دیگر امانت نمی‌دهد. پس از چند روز آقا مهدی قرار بود در پادگاه دزفول سخنرانی کند که پس از دقایقی متوجه شدم که همان شلوار را بر تن دارد. 🌹خاطره ای به یاد سردار جاویدالاثر مهندس مهدی باکری راوی: رزمنده دلاور محسن ایران‌زاد که در اکثر عملیات‌ها، سردار باکری را همراهی می‌کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 صحنه ای دیدنی از فرار نیروهای عراقی که از نزدیک ثبت شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان منتشر نشده از سردار شهید مهدی زین‌الدین که خبرگزاری فارس این صوت تاریخی را برای نخستین بار منتشر می‌کند 📡 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
نیست مردانِ خدا را رهبری غیر از علی .. مردِ حق باید قدم در راهِ این رهبر زند .. نحن ابناء الحیدر ولایة علی‌بن‌ابیطالب ولایة‌الله🌷
🔰امام خامنه ای اگر خانواده‌ها بی صبری نشان میدادند، بی معرفتی نشان میدادند، بی بصیرتی نشان می دادند، فضای مجاهدت سرد میشد؛ دلها مشتاق فداکاری و ایثارگری باقی نمی‌ماند.
یک روحانی برای گردان ما اومده بود که خیلی گیر بود. مدام از بچه ها ایراد میگرفت. اینهمه آیات و روایات رو رها کرده بود و میگفت: نگاه کردن به صورت نوجوانی که هنوز مو توی صورتش سبز نشده مکروه است ... بعد از مراسم صبحگاه توی گردان رسم بود که بچه ها همدیگر رو بغل میکردند و میبوسیدند و این شیخ اعتراض میکرد . یک دفعه از دهنش در رفت و گفت این بوسیدنها شیطانی است. شماها با هم دیشب در یک چادر بودید و زمانی نگذشته که اینجور با هم معانقه میکنید ... یک روز بعد از نماز ظهر و عصر بود که غلام از مقر کرخه اومده بود من و رسول رو ببینه. با خوشحالی دوید سمت ما و من و رسول با همدیگه بغلش کردیم و بوسیدیم ... آشیخ هم این منظره رو دید تا اومد اعتراض کنه که صورتی که هنوز مو توش سبز نشده نباید بوسید و مکروهه .. که رسول پرید توی حرفش که آشیخ این آقا غلام 6 سال از ما دو تا بزرگتره... اتقاقا بوسیدن بزرگتر نه تنها مکروه نیست بلکه مستحبه... غلام صورتش لخت بود و وقتی ماچش میکردی صدا میداد ..(راوی جعفرطهماسبی)
گاهي تو را كنار خود احساس ميكنم اما چقدر دل خوشي ِخواب ها کوتاه است.. 📎برادر جان تو می روی بسلامت.. سلام ما هم برسان🌺
چهار سال از فراق سردار تخریبچی گذشت یاد این دلاورمرد شهید که بود گرامی میداریم براستی او بود
💠 بخوربخورهای زمان جنگ!! 📷 خاکریز جبهه - سمت راست تصویر، معاون گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)
گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃 گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔 گفتم : آری. گفت : در چی؟ 😳 گفتم :در خواندن نماز شب.😊 گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ 😮 گفتم: در توفیق شهادت.😇 گفت: جرزنی بود؟ 😳 گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات .😭 گفت: بخور بخور بود؟😏 گفتم: آری .☺️ گفت: چی میخوردید؟ 😏 گفتم: تیر و ترکش 🔫 گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞 گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ 🤔 گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂‍♂️ گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙 گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل . گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫 گفتم: آری . گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏 گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠️ گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧 گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه. گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄 گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟😏 گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞 گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😏😏 گفتم: آری خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔 سکوت کرد و چیزی نگفت... 🌹ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد 🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ تصویری - شهید امیر یحیوی، جانشین تخریب لشکر10 سیدالشهدا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅حضور رزمندگان تیپ الغدیر یزد در عملیات والفجر 4 🔶شهر پنجوین عراق در نزدیکی مریوان _ سال 1362