هر وقت خواستے ...
اقتدار و صلابت
توام با مهربانے را
در چهره یڪ مرد ببینے
چشمــــانت را
بہ حاج ابراهیم همّت بدوز ...
چشمان این مرد، مرگ را به سخره گرفته است
#شهید_حاج_ابراهیم_همّت
حاج قاسم سلیمانی:
امام راحل در وصف جایگاه شهدا و شأن شهدا میفرمایند که شهدا از نفوس مطمئنهای هستند که مورد خطاب
« فادخلی في عبادي وادخلي جنتي» پروردگارند؛
پس ما باید ببینیم به کجا میرویم و به دنبال چه هستیم در حالی که شهدا صاحبان معجزه و راه اتصال بندگان به خدا هستند و باید الگوی ما قرار گیرند.
۹۷/۵/۴
آری خداوند انسان را برای خود خلق نموده است.mp3
1.85M
آری خداوند انسان را برای خود خلق نموده است
شهید آوینی
دفاع مقدس
نفس کشیدنِ بی مِهر تــو ، حرامم باد .. علی ست ذکر دم من و بازدم حیــدر ... شهید فخرالدین مهدیبرز
🌷 شهید فخرالدین مهدی برزی - رزمنده لشگر 27 محمد رسول الله(ص)
⚪️ تهران - متولد۱۳۴۹ ه.ش - شهادت ۱۳۶۶
📷 سمت راست تصویر: مسعود ده نمکی(کارگردان امروز) نشسته در کنار شهید مهدی برزی
دفاع مقدس
🌷 شهید فخرالدین مهدی برزی - رزمنده لشگر 27 محمد رسول الله(ص) ⚪️ تهران - متولد۱۳۴۹ ه.ش - شهادت ۱۳۶۶
💠 خاطره ای از شهید:
فروردین ماه ۱۳۶۶
عملیات کربلای ۸ - شلمچه
⚪️ . . . در طی عملیات بعد از عبور از روی جنازه ها تو اون کانال که از اول تا آخر با دویدن همراه بود رسیدیم به خاکریز های خط مقدم که معلوم نبود واقعاً خط کدوم طرفه. فکر می کنم خود عراقی ها هم قاطی کرده بودند از طراحان خاکریزهای شطرنجی. قرار شد بچهها در دل خاکریز هر چند نفر شروع کنند به کندن سنگر. من و مصطفی خرسند و شهید فخرالدین مهدی برزی و مرتضی چراغی شروع کردیم به کندن. - همزمان تن ماهی باز کرده بودیم با بیسکویت گرجی میخوردیم خیلی کیف می داد. بعد از چند دقیقه به مصطفی گفتم: مصطفی صدای عراقیها میاد. گفت : نه بابا اونا خیلی فاصله دارند خطشون اینجا نیست، تن ماهیت رو بخور. فخرالدین هم بعد از چند لحظه حرف منو تایید کرد. داشتیم با هم کلنجار میرفتیم آیا هست یا نیست که یک دفعه دوتا عراقی قلچماق بالا سر ما حاضر شدند. هممون هنگ کردیم. هم عراقیها و هم ما. اینجا هرکی زودتر تصمیم میگرفت برنده بود. من و مصطفی به عراقیها نزدیکتر بودیم. به بیل نزدیکتر بودیم تا اسلحه. عراقیها که واقعاً ترسیده بودند خاکریز خودشون کجا، اینجا کجا... (بخاطر همینه میگم عملیات شیر تو شیری بود. )
من و مصطفی به هم نگاه کردیم یک دفعه بطور هماهنگ بیل ها رو برداشتیم و همزمان چند تا ببخشید فحش آبدار هم دادیم و با بیل محکم زدیم تو صورت عراقیها و پرتشون کردیم اون ور خاکریز. اونا که افتادند، فخرالدین و مرتضی با اسلحه هاشون ترتیبشون رو دادند. و بقیه ماجرا...
به قول برادر جوهری ، عملیات کربلای هشت ، مکان محدود و جمع و جور ، آتیش شدید.
🔺راوی: بسیجی رزمنده جانباز حاج حسین گلستانی(اخوی شهید محسن)
گردان حمزه لشگر - ۲۷
هدایت شده از یاد ایام
👈 کانال: "یاد ایام" @yade_ayyam
🔹 ایتا: http://eitaa.com/yade_ayyam
🔹تلگرام: http://t.me/yade_ayyaam
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر
📢🎥 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز📷
هدایت شده از یاد ایام
🔴 زمینِ سوخته !
اواخر جنگ عراق علیه ایران
صدام حسین که طعم شکست را چشیده بود
دست به عملی وحشیانه زد:
⚪️ زمینِ سوخته !
هر جا لشکریان صدام شکست میخوردند
آن زمین را با بمباران و گاز شیمیایی منهدم میکرد
تا دشمنانش به هیچ چیز دست پیدا نکنند
و توان مقاومت و حیات نداشته باشند!
💠 گرانی لحظهای کالاهای اساسی، قطع برق و آب
کمبود گوشت، مرغ و مایحتاج ضروری
بدهکاری سنگین دولت
افزایش سرسام آور قیمت دلار
🔵 سقوط ریال در برابر دلار
وعدههای پوشالی، برجام ذلیلانه
دامن زدن به اعتراضات عمومی
تمسخر و لبخند در برابر خشم ملّت
و هزار و یک چیز دیگر . . .
➖ حکایت از "سیاست زمین سوخته" دارد !
پس از شکست سنگین و تاریخی
اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی
شورای شهر و ریاست جمهوری
مراقب فتنه گران باشیم !
🆔 @yade_ayyam
✅ کانال "یاد ایام"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عملیات مرصاد، به روایت سپهبد شهید صیاد شیرازی،......
#اخلاص_سید_بود_که_جواب_داد....
🌷رفتم هیئت رهروان امام (ره) تا بلکه.... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه میخواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. میگفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: «آقا سید من یه سئوال دارم.» جلوتر آمد. گفتم: «من هر هیئتی که میروم، وقتی روضه میخوانند و مداحی میکنند، اصلاً گریه ام نمیگیرد. چه کار کنم؟!»
🌷سید نگاهی به من کرد و گفت: «در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: « نه! اصلاً گریه ام نگرفت.» رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: «میدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلودهام. برای همین وقتی میخوانم اشک شما جاری نمیشود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.»
🌷من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سئوال را از آنها پرسیدم، به من میگفتند: «شما گناهانت زیاد است. شما آلودهای برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات میگیرد!.» البته من میدانستم مشکل از خودم است، اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را میرساند. از آن وقت مرتب به هیئت رهروان میرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود....
🌹خاطره ای به یاد فرمانده، جانباز شهید سیدمجتبی علمدار
دفاع مقدس
شهیدان:سیدمجتبی علمدار،سیدمصطفی علمدار،جوادیحیی زاده گنجی،علی محمدنقدی گنجی(تولدروز)، بهمن فاطمی، خل
🌺زندگی نامه شهید عليمحمد نقدی گنجي🌺
✴️در 10 شهریور 1348، خداوند به «رجبعلي و عالیه» پسري هديه كرد كه بعدها يكي از هزاران سرباز برخاسته از گهواره، براي به مقصد رساندن نهضت امام خميني شد.
پدر نام «عليمحمد» را برايش در شناسنامه ثبت کرد.
علیمحمد با مراقبتهاي مادرش كه ارادت به اهل بيت(ع) داشت، بالنده شد و به سنّ فراگيري درس رسيد. از اینرو، دوره ابتدائیاش در دبستان زادگاهش «پايينگنجافروز» بابل گذشت. سپس، تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه، در مدرسه «شهيد اسماعيلنژاد» فعلی بابل ادامه داد.
در بحبوحه انقلاب، نه بهار از زندگياش ميگذشت.
با پيروزي انقلاب، او يكي از فعالان پايگاه مقاومت و بسيج محله شد.
به گفته مادر، «قبل از تولدش، مراقب غذايي كه ميخوردم، بودم. قبل از سنّ مدرسه، قرآن آموخت و از همان خردسالی، به همراه من به مسجد میآمد.»
عليمحمد به دلیل تربیت و توجه والدین، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، سعی در کسب کمال معنوی و انسانی داشت.
🌺💐در بیان خلقوخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به پدر و مادر، زبانزد بود و در همه حال مطیع اوامرشان. با دیگران نیز در نهایت گشادهرویی و ملاطفت رفتار میکرد و نزدشان از محبوبیتی وافر برخوردار بود.
عليمحمد با حضور مداوم در پايگاههاي مقاومت بسيج و همكاري با نيروهاي انقلابي و پيرو خط امام، و در مواجهه و مقابله با گروههاي ضد انقلاب، بيقرار رفتن به جبهه و همراهي با رزمندگان بود. از اینرو، پس از گذراندن دوران آموزشي در پادگان منجيل، در سال 62 در کسوت تکتیرانداز راهی جبهه مریوان شد.
سال 1363 به عنوان جانشین دسته در گردان امام علی به مناطق نبرد عزیمت کرد.
او در مهر 63 نیز در جامه تخریبچی، در میدان عملیاتی حضور پیدا کرد.
در 13 مرداد 1366، همزمان با عضویت در سپاه، در سمت مسئول دسته گردان مسلم رهسپار جبهه شد.
در خرداد 1367 ضمن حضور در شلمچه، آسیب دید.
و در نهایت، علیمحمد در 4 تیر 1367 در جزیره مجنون به فیض عظیم شهادت نائل آمد. اگرچه پیکر پاکش، در سال 1377 طی تشییعی باشکوه در گلزار شهدای زادگاهش به خاک آرمید.
🗒توصیه نامه شهید علی محمد نقدی🌹
🌸💐سفارش من به شما این است که نسبت به انقلاب و رهبر عزیزمان وفادار باشید. از روحانیون متعهد پیروی کنید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. حق الناس را رعایت کنید.
با قرآن مانوس باشید و نماز جمعه و جماعت را ترک نکنید. و از خواهران عزیزم می خواهم که در حفظ حجاب خود کوشا باشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک فیلم بسیار ناب از لحظه اعزام به جبهه
در فیلمی که می بینید، آقای عزیز رنجبر مسئول اعزام نیروهای بسیجی به جبهه از شهر بهبهان می باشد .
آن جوان رعنا که گریه کنان آقای رنجبر را رها نمی کند و به ایشان التماس میکند که به همراه رزمندگان اعزام شود و حاج آقای رنجبر هم مخالفت می کند و می گوید: برادرت تازه *شهید* شده و باید کنار خانواده باشی...
اما اصرارها جواب داده وسرانجام موفق به اعزام شده و در آن عملیات هم *شهید* هم میشود...