9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ۱۸ فروردين ۱۳۶۵ - سالروز شهادت سید محسن صفوی
فرمانده قرارگاه صراط المسقیم سپاه
⚪️ دوران جنگ تحمیلی
▫️ قسمت اول
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
✅ برای حمایت از فعالیت گروه #دفاع_مقدس ، پیج #اینستاگرام زیر را دنبال کنید👇👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ۱۸ فروردين ۱۳۶۵ - سالروز شهادت سید محسن صفوی
فرمانده قرارگاه صراط المسقیم سپاه
⚪️ دوران جنگ تحمیلی
▫️ قسمت دوم
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
✅ برای حمایت از فعالیت گروه #دفاع_مقدس ، پیج #اینستاگرام زیر را دنبال کنید👇👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
خوشا ...
آنکس که در دنیا
رفیقی با وفـا دارد ...
#رفاقت_آسمانی 💚
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
✅ برای حمایت از فعالیت گروه #دفاع_مقدس ، پیج #اینستاگرام زیر را دنبال کنید👇👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
♦️همسر جوان ِ شهید #اکبر_شهریاری می گوید:
قنداقه #پسرم را بر دستانم گرفتم و التماسش کردم نرو !
اما او با لبخند سربند کلنا عباسک #یازینب را به من نشان داد...
♦️پدر شهید #حامد_جوانی وقتی از پسرش میخ واهد که بمان تا #دختری را که برایت در نظر گرفته ایم عقد کنیم ...
حامدش پاسخ می دهد که مرا رهاک نید! اگر۱۴ قرن پیش نبودم امامم را یاری کنم اکنون موظفم به یاری عمه سادات بشتابم.....
♦️شهید #محمود_رضا_بیضایی می گوید:
وقتی در تیررس دشمن می دویدم، دخترم #کوثر را بیشتر از همه د مقابل چشمانم می دیدم...
پس فهمیدم بیشتر ا زهمه باید از او دل ببُرم و بریدم....
♦️ شهید #بابک_نوری در پاسخ دوستش که می گوید: من نمیتوانم به خاطر همسر و مشکلات زندگی، همراهیت کنم و با تو بیایم..
می گوید:
کربلا نیز امامشان را به همین بهانه ها تنها گذاشتند ...
♦️شهید #ادرواردو آنیلی تنها پسر رییس کارخانه های فراری و و و ...
وقتی از مسیحیت به #تشیع مشرف شد، در ابتدا از ارث بیکران پدری محروم شد و سپس با تحمل مشقات بسیار به شهادت رسید اما امام زمانش را رها نکرد..
آنان از #حلال گذشتند تا بتوانند به #وصال برسند....
✅ اکنون من و شما از چه چیزی دل بریده ایم که آنقدر راحت آرزوی #شهادت را در دل می پرورانیم؟
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
✅ برای حمایت از فعالیت گروه #دفاع_مقدس ، پیج #اینستاگرام زیر را دنبال کنید👇👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌷شهید #محمود_رضا_بیضایی می گوید:
وقتی در تیررس دشمن می دویدم، دخترم #کوثر را بیشتر از همه د مقابل چشمانم می دیدم...
پس فهمیدم بیشتر ا زهمه باید از او دل ببُرم و بریدم
🌿 همسر جوان ِ شهید #اکبر_شهریاری می گوید:
قنداقه #پسرم را بر دستانم گرفتم و التماسش کردم نرو !
اما او با لبخند سربند کلنا عباسک #یازینب را به من نشان داد
🌴 پدر شهید #حامد_جوانی وقتی از پسرش میخ واهد که بمان تا #دختری را که برایت در نظر گرفته ایم عقد کنیم
حامدش پاسخ می دهد که مرا رهاک نید! اگر۱۴ قرن پیش نبودم امامم را یاری کنم اکنون موظفم به یاری عمه سادات بشتابم
🌈 شهید #بابک_نوری در پاسخ دوستش که می گوید: من نمیتوانم به خاطر همسر و مشکلات زندگی، همراهیت کنم و با تو بیایم
می گوید:
کربلا نیز امامشان را به همین بهانه ها تنها گذاشتند
🌱 شهید #ادواردو_ آنیلی تنها پسر رئیس کارخانه های فراری، فیات و و و ...
وقتی از مسیحیت به #تشیع مشرف شد، در ابتدا از ارث بیکران پدری محروم شد و سپس با تحمل مشقات بسیار به شهادت رسید اما امام زمانش را رها نکرد
💠 آنان از #حلال گذشتند تا بتوانند به #وصال برسند
🔴 اکنون من و شما از چه چیزی دل بریده ایم که آنقدر راحت آرزوی #شهادت را در دل می پرورانیم؟
#شهادت
#گذشت
#شهیدان
#محمود_رضا_بیضایی
#کوثر
#اکبر_شهریاری
#پسر
#همسر_جوان
#حامد_جوانی
#نامزد
#بابک_نوری
#بهانه
#ادواردو_آنیلی
#ثروت
#یاری_امام_زمان
#حلال
#وصال
گروه واتساپ دفاع مقدس ۳
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
پیج #اینستاگرام دفاع مقدس👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CcFWMbnsbSg/?utm_source=ig_web_copy_link
#آفتاب
به گمانم هر روز که سر میزند،
به شوق یافتن ردی از خاطرات شماست . . .
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام #دفاع_مقدس 👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
افطار امروزمان را
مهمان رزقِ شهدا باشیم
با جرعهای از خلوص و یکرنگی ...
#طاعات_قبول
#التماس_دعا
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام #دفاع_مقدس 👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 همه وجود ما برای خداست :)!
♥️¦↫ #رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#رهبر_انقلاب
#ما_از_خداییم
#همه_وجود_ما_سهم_خداست
#انا_للّه
#کار_برای_خدا
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام #دفاع_مقدس 👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
خدایا ...!
مرا به خاطر گناهانی که
در طول روز با هزاران قدرتِ عقل
توجیه شان می کنم ببخش ....
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
#لحظات_سبز_افطار
#التماس_دعا
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام #دفاع_مقدس 👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
طلبه داوطلب بیسجی، محمدباقر الله وردی که با شروع جنگ، به سوی جبهه ها شتافته و در روز عاشورا (29 آبان 59) با زبان روزه بر اثر اصابت ترکش به سر به در جبهه سوسنگرد بشهادت می رسد
ا▫️▪️▫️▪️▫️
🌺 او در سال 1339 در خانواده ای مذهبی در بابل بدنيا آمد.بعد از اتمام دوره راهنمايي، بواسطه علاقهاي كه به دروس اسلامي داشت تصميم گرفت در سال 53 وارد حوزه علميه یابل گردد. سپس عازم شهر خون و قيام، «قم» گرديد و در حوزه إمام صادق(ع) در كنار دروس طلبگی به مبارزات سياسي هم ميپرداخت.وی مبارزه را از سالهاي 56و57 با شركت در راهپيماييها و پخش اعلاميههاي حضرت إمام(ره) شروع كرد. در همان زمانها بود كه زخم كين را در وجود خود لمس كرد و جراحتهاي زيادي در راهپيماييها برداشت تا آنجا كه دوماه تحت درمان بود. بعد از انقلاب جزء بسيجيان فعّال بود. با آغاز جنگ روانه جنوب شد. زمانیکه بسیاری افراد با انواع بهانه ها از رفتن به جنگ طفره می رفتند، او ماندن در شهر و دیار خود را ننگ میدانست،لذا سراسیمه به جبهه شفافت و مردانه سینه خود را در برابر دشمن دشمن متجاوز سپر قرارداد
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
دفاع مقدس
طلبه داوطلب بیسجی، محمدباقر الله وردی که با شروع جنگ، به سوی جبهه ها شتافته و در روز عاشورا (29 آبان
🌷خاطرات کوتاه از شهید محمدباقر الله وردی
🌷🌹همرزم شهید: شب عاشورا بود . ساعت 2 نصف شب را نشان می داد . محمد باقر آرام از خواب بیدار شد تا وضو بگیرد برگشت و مشغول نماز شد . یکی از بچه ها به شوخی گفت الان وقت نماز نیست و او بعد از اتمام نماز جواب داد فردا من شهید می شوم آمد دوباره خوابید . صبح که برای نماز بیدار شد نیت روزه کرد فرمانده به او گفت ما فردا زیاد راه می رویم تو خسته می شوی گفت عیبی ندارد ساعت 5 صبح 12 نفری برای شناسایی مکانی که یک فروند هواپیما در حین ماموریت سوختش تمام شده بود و فرود آمد رفتیم وماموریت با موفقیت انجام شد حدود 1 ساعت بعد از ظهر سوار ماشین شدیم تا برگردیم . محمد با زبان روزه لب به سخن گشود و گفت هر کسی الان شهید شود به جمع شهدای کربلا می پیوندد هنوز جمله اش به پایان نرسید که خمپاره ای سفیر کشان در کنارش فرود آمد و منفجر شد و بعد از فروکش کردن گرد و غبار همه پیکر بی جان و به خون خفته محمدباقر را دیدیم که به شهدای کربلا پیوست .
(راوی: همرزم شهید)
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
🌷برادر محمدباقر،محمدرضا الله وردی نیز دو سال بعد در منطقه رقابیه در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بر اثر انفجار مین بشهادت میرسد
▫️▪️▫️▪️▫️ا
شهید بسیار مهربان و خوب بود هیچگاه توقع مالی از من نداشت به همان چیزی که در اختیارش بود بسیار قانع بود شهید دوستان بسیار خوبی داشت که در خط خدا و ائمه بودند . همیشه با هم درتمام مراسمات مذهبی شرکت می کردند . شهید بسیار روحیه بالایی داشتند اگر افراد محروم وضعیف جامعه را می دید هم ناراحت می شدند و هم به آن ها کمک می کردندو احترام می گذاشتند
راوی:پدرشهید
(
دفاع مقدس
🌷خاطرات کوتاه از شهید محمدباقر الله وردی 🌷🌹همرزم شهید: شب عاشورا بود . ساعت 2 نصف شب را نشان می داد
💠 خاطره ای از کرامت شهید محمدباقر الله وردی
🌴بعد از شهادتِ محمّد باقر، من و پسرم محمّد رضا با هم می رفتیم به جبهه. من بودم موسیان و محمّد رضا هم رقابیه. ماه دوّمِ (اردیبهشت) سال ۱۳۶۰ بود. شب جمعه ای توی سنگر خوابیده بودم که خواب دیدم محمّد باقر اومد پیشم و بعدِ از احوال پرسی ازش پرسیدم که چی شد اومدی اینجا؟ محمّد باقر گفت : آقاجان، فاطمه مریض شده و شما و محمّد رضا هم هیچکدومتون پیشش نیستین و مادر دست تنهاست. به من گفته که بهتون بگم لاأقلّ یکی از شما دو نفر برگردین پیشش. گفتم : پسرم ما هنوزسه ماه هم از جبهه اومدنمون نگذشته، در ضمن بچّه هم خودش خوب میشه. شهیدگفت : اگه نری مادر ناراحت میشه و من حامل پیغام بودم. از خواب بیدار شدم واعتنایی به آن نکردم.
🌴 شب شنبه دوباره به خوابم اومد و گفت : آقاجان چرا نرفتی؟ گفتم : بذار سه ماه تموم بشه بعدش میرم. گفت : نه، حتماً برو که مادر منتظر شماست و به من گفت که به شما خبر بدم. بیدار که شدم گفتم حتماً یه خبرایی هست و به همسنگریم (مرحوم) محسن آقاجانی معروف به مشت آقا گفتم : من می خوام برم بابل. مشت آقا گفت : چی شده؟ ما هر وقت سه ماه تموم می شد و می گفتیم بریم بابل می گفتی نه، حالا هنوز سه ماه نشده می خوای بر گردی؟ گفتم : چیزخاصّی نیست. گفت : نه، یه چیزی شده و تا به من نگی چه خبره نمیام. گفتم : بیا بریم تو راه بهت میگم.
🌴 تو مسیر برگشت به مشت آقا گفتم که قضیّه از چه قراره و خوابم رو براش تعریف کردم. رسیدیم به شهر بابل و رفتم خونه. همسرم گفت : چی شد زود برگشتی؟ گفتم : خبری شده؟ فاطمه حالش بده؟ گفت : تو از کجا می دونی؟ گفتم : محمّد باقر اومد به خوابم،چی به محمّد باقر گفتی؟ گفت : غروب پنجشنبه رفتم سر مزارش و گفتم : تو که شهید شدی و پدرت و برادرت هم که با هم رفتن جبهه، من تک و تنها با یه بچّه مریض چه کار کنم؟ یه جوری پدرت رو خبر دار کن و إلّا فردای قیامت شکایتت رو پیش حضرت زهرا می کنم.
و به یقین شهدا زنده و ناظر به اعمال ما هستند.
(رتوی: پدر شهید)
ا▫️🌷▫️🌷▫️🌷▫️
روح پدر شهیدان محمدباقر و محمدرضا الله وردی شاد و با اولیای الهی محشور باد🤲
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD