🌹🍃السلام وعلیک یا حضرت #عشق
#امام_زمان_مهربانم🌹🍃
ای تابش شمس وقمر،وی بارش عرفان بیا
ای آفتاب مشرقی!از مشرق ایمان بیا
مردیم از بی همدمی وز حسرت بیش وکمی
آه ای نسیم خرمی از کشور جانان بیا
یعقوب جان گریان تو حیرت زلیخاخوان تو
مصرملاحت آن توای یوسف کنعان بیا
چشم محبان خیره شد جان عزیزان تیره شد
ظلمت به عالم چیره شد خورشید نورافشان بیا
🌱🌷اَلّلهُمَّـ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرَج
💟|• @dehghan_amiri20
🌸🍃ختم جمعی قرآن کریم😍به نیابت از #شهیدمحمدرضادهقان جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله📖🤲
✨جزء بیستوهفتم
✨صفحه: ۵۲۹
✨سوره: نجم
،قمر
📚🍃|• @dehghan_amiri20
📜☀️#حدیث_روز
🌸🍃امام علی (علیه السلام) فرمودند:
🔷 الكَسَلُ يُفسِدُ الآخِرَةَ
تنبلى، آخرت را تباه مى كند
ميزان الحكمه، ج۱۰، ص۱۳۱.
💟|• @Dehghan_amiri20
💠نماز آیات روز یکشنبه اول تیرماه ۱۳۹۹ واجب است
🌖 جزئیات خورشید گرفتگی
#کسوف #نماز_آیات #خورشید_گرفتگی
💟|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از آخرین خورشید گرفتگی قرن، هماکنون در جزیره کیش
✍یکی از دلنوشتههای شهیدحاج قاسم سلیمانی🌸🍃
« رویم نمیشود در تشییع آنها (شهدا) شرکت کنم.
ده روز قبل بهترین آنها را از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آنها لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام. این درد همه وجودم را فراگرفته...»
💟|• @Dehghan_amiri20
💠✨خداےبچه ها بیدار است....
چمران وقتی یتیمخانهای را در لبنان دایر میکند در آن فضا به خانمش میگوید ما از این به بعد غذایی را میخوریم که این یتیمها میخورند.
همسر لبنانی شهید چمران تعریف میکند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود، مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد، وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچهها هم از همین غذا خوردند؟ گفتم: نه بچهها غذای یتیمخانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت: ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچهها بخورند، به او گفتم: حالا که بچهها خوابند و شما هم که همیشه رعایت میکنید این دفعه این غذا را بخورید؛ دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت: بچهها خوابند خدای بچه ها که بیدار است.
🦋 #شهیددکترمصطفےچمران🥀
#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🍃
#فاصله_ای_که_باشهداداریم🌷
💟|• @Dehghan_amiri20
🌺🍃علی اکبر زمان 🦋
بوی خوش تو رابه هرکسان نمی دهند
راه دل تورا که به هردلان نمی دهند
عشق دل تورا که درخیابان نمی دهند
راه دل تورا که درجاده قم. تهران نمی دهند
سینه سپرمردعاشق راچه به خیابان؟
غوغای راه تورا جزمزارشهیدان نمی دهند
چشمت که افتاد برخون ظلمی به مظلوم نیلی شد
غیرت راه تورا جزگریه برظلم حسین جان نمی دهند
سری به زیر و راهی بلندبردیدار عشق
چشمان آلوده تهران راکه به دهقان نمی دهند
راهت بلندبودولی اوباتوبوددرهرسجود
سرخط راه تورا که به عاشقان این جهان نمی دهند
روحت اهل پروازبودیادستت به سوی او دراز؟
عاشقی که سوی او رودروزی دردنیاتخت سلیمان نمی دهند
#ادامه_دارد...
سروده یکےازاعضاےمحترم کانال در وصف شهید محمد رضا دهقان که عاشق شهید هستند
💟|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃پاسخ جالب و شنیدنی استاد قرائتی به یک سوال👇
🔹️مردم رفتن فضا رو تسخیر کردن ،
شما همه ش میگین بشینید دعا بخوونین!!
#لطفاببینید 🙏🙏
💟|• @Dehghan_amiri20
💠✨#میخواستن_نرن!
گفت که چی!
هی جانباز جانباز شهید شهید!
میخواستن نرن!
کسی که مجبورشون نکرده بود!
گفتم: چرا اتفاقا ! مجبورشون میکرد!
گفت:کی؟
گفتم: همونی که تو نداریش!
گفت: من ندارم؟ چی رو؟
گفتم: غیرت
💟|• @Dehghan_amiri20
🔰روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟
پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید.
حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده ، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد.
آن مرد صحابی که همراه حضرت بود ، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبول نکردند ، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟
گفت: مردی خوشروی ، شیرینکلام ، خوشاخلاق ، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند ، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی.
پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد گریه میکرد و معذرت میخواست حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
💟|• @Dehghan_amiri20