نوای شهادت.mp3
9.43M
🌼 #نعم_الرفیق 🌼
🎙|#صدای_وصال
روضه مکشوف؛روضه سنگین
روایتلحظه شهادتِ شهدایِ اربعه حلب
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🤍 #حسن_مولا 🤍
در شهرِ غریب ، از وطن میگویم
از حسرت کربلا سخن میگویم
اما به خدا اگر که زائر بشوم ...
در کرب و بلا هم از حسن میگویم
دوشنبه های امام حسنی🤍
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🕊 #پندانه 🕊
✍ تو فقط زندگی کن
🔹اگه ازم بپرسین بزرگترین تجربه زندگیات چیه؟ میگم یاد گرفتم تو کار خدا دخالت نکنم!
▪️شدنی میشه؛
▫️نشدنی نمیشه؛
▪️موندنی میمونه؛
▫️رفتنی میره؛
▪️اونی که حرف ناحق زده پس میده؛
▫️اونی که دل شکونده پس میده؛
▪️اونی که تهمت زده پس میده؛
▫️اونی که خواسته خراب کنه خراب میشه.
🔸تو فقط زندگی کن! نفرین نکن، آه و ناله نکن، فقط بگذر و زندگی کن.
🔹اونی که اون بالا نشسته خودش همه چیو
درست میکنه.
🔸یه باد هم میفرسته آمار همه کسایی که
دلتو شکستن به گوشِت میرسونه.
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #نعم_الرفیق 🌼
کنج دنج حرم...
یه روزی به مادرت اشاره کردی گفتی
من تو اینجا تو این امامزاده خاک میشم
حالا نگاه کن عکست قاب شده
بین این همه شهید روی دیوار حرم خانم..
نهمین سالگرد شهادت آقامحمدرضا💔
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🌸 #رهبرانه 🌸
حضرت ماه رو هم از این زاویه ببینید و کمی انرژی بگیرید😍
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #نعم_الرفیق 🌼
معرفی کن خودتونو؟؟
نهمین سالگرد شهادت 💔
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
نُه بهار و یک پـائـیز...
از بهار تا پائیز چند ماه بیشتر نیست اما
برای من یک عمر است عمری به اندازه آمدنت، درخشیدنت و ستاره شدنت...✨
جایت خالی که نه ؛ 🍃سبز است
به یاد بودنت جمع میشویم دور هم
عکس ها، خاطره ها، خنده ها
همه بهانه میشود تا مسیر عبورت را
بارها و بارها مرور کنیم...
گاهی خودم را جای تو میگزارم تا
طعم محمد رضا بودن را بچشم...✔️
طعم شیرین آن همه هیآت رفتن نورانی را
آن دیدار دل نشین با رهبر در بیت رهبری را
طعم آن قدم زدن ها در گلزار شهدا را
یا طعم طنز آلود آن تصادف پر درد را...😁
این مسیر که تو آمدی
پر از حال و احوال غریب است
درس میخوانی
ورزش میکنی، رفاقت میکنی اما همه را در
قابِ حُب حسین جا میدهی تا
حتی به اندازه یک نگاه نادرست از
عزیز خدا دور نشوی...🌸
حالا نُه بهار است که به واسطه
ارادت به حسین فاطمه
مقام شهادت به تو هدیه داده اند🏅
همان زمانی که تمام آنچه که مانعت میشد
را زیرپا گذاشتی تا قدت به در افتادن
با دشمنان مولایت برسد...✌️🏻
اما حالا دیگر وقت پائیز است
پائیزی که با نفس های بهاری شما
به جان ریشه های فساد در زمین بیفتد
و نفاق را بخشکاند و جهان آباد شود
تا بدانی هنوز هم جایت سبز است...🌱
ما در روزهای اقتدار شیعه قدم میزنیم
اقتداری که به واسطه تو و همرزمانت
امروز به چشم جهان آمده🇮🇷
گمان میکنم اگر آن روزهای بیست سالگی
شهادت را به دست نمی آوردی
امروز هرطور بود خودت را به جبهه مقاومت میرساندی تا بازهم ثابت کنی
فرزندان ابوتراب مجال جولان به یاغیان
نمیدهند
جایت سبز است برادر💫
میدانی رفقایت امان شب را
از چشم همراهان یزید گرفته اند
واز ترس خیبر و سجیل و خرمشهر
به پناهگاه های پوشالیشان گریزانند؟؟؟
اما اگر امروز خیمه فلسطین هنوز در محاصره است بدان غیرتی که از مدافعان حرم
به ارث برده ایم در ما زنده است
که مثل تو و دوستانت
طلا و غذا و آبرویمان را خرج میکنیم
تا در راه علی بمانیم💪🏻
فقط احتیاج ما نگاه است
و دعای خیر🤲
دعا کن در راه علی بمانیم
و هرچه روزی ما شد در راه علی خرج کنیم
درست مثل تو....❤️
#محمدرضای_شهید🥀
🕊|@shahid_dehghan
🌧 #هر_روز_با_قرآن 🌧
ختم قرآن براے تعجیل در ظہور بہ نیابت از:
شہید محمدرضا دهقان امیرے
صفحہ : 146
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
سلام😊
در نهمین ســـالروز شهــــادت🥀
شــهید محمدرضا دهقان امیری
چندتا جمله از یا درمورد ایشون
گذاشتیم، حتما نیت کنید و …
هرکــدوم رو که بیــشتر دوست
داشــتین روش کلیـــک کنید✅
تا رزق مخصوص به خودتون رو
از آقامحمدرضا دریافت کنین❤️
۱. سخنان رهبری را گوش میداد و پیگیری میکرد. پرینتشان را میگرفت و زیر سخنان ایشان خط میکشید. اگر به اینترنت دسترسی نداشت، روزنامه میخرید. مینشست و با دقت مطالعه میکرد.
۲. زیارت عاشوراهای مدرسه را از دست نمی داد.حتی باید یک خوراکی نذری هم با خودش می برد. عدسی یا هرچیزی که مادر به خواهش او آماده می کرد.
۳. به هیئت خانگی انس گرفته بود. حتی وقتی دبیرستانی شد و همراه دوستانش با موتور به هیئت های مختلف سر می زدن.
اما باز دلش پیش هیئت خانگی بود.
۴. پول های فراوانی که به سختی به دست آورده یا گاهی پس انداز کرده بود رو به دیگران قرض میداد؛ خیلی راحت...
۵. با خیلیا فرق داشت...
مغرور و متکبر نبود...
خودش برای رفاقت قدم جلو میذاشت...
اصلا هم چیزی رو به دل نمیگرفت...
۶. خیلی خوش اخلاق بود.
وقتی اولین بار با دوستش به هیئتی رفته بود، جوری با افراد حاضر دوست شده بود که انگار سالهاست اونارو میشناسه!
۷. خیلی معرفت داشت ، غم دیگران رو انگاری غم خودش میدونست و تا اونجایی که در توانش بود برای حل شدن اون مسئله به دیگری کمک میکرد...
۸. اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غمِ شما از غم امالمصائب خانم زینب کبری(س) کوچکتر است.
۹. محمدرضا در انجام واجبات بسیار مقید بود و در ترک محرمات هم بسیار مراقبت میکرد و در اصل، پایه و اساس زندگیشون بر این مبنا بود.
˹🌸|@shahid_dehghan˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #رهبرانه 🌸
🔻جای نگرانی نیست!
🔹اگر شما هم با شنیدن سخنان رهبر انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان نگران شدید، این فیلم را ببینید
🎙حجتالاسلام صلح میرزایی (عضو مجلس خبرگان رهبری)
🔻#خط_ولی
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🌼 #نعم_الرفیق 🌼
جاده زندگی ام!
بدجور به پیچ و خم افتاده!!
دلم محتاجِ نیم نگاهی از شماست...
ای شهید...!
اجابت کن دلِ خسته ام را ...
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋 قسمت 57 🌀 سرش رو گذاشت روی فرمان ماشین ، بعد چند ثانیه سرش رو بلند کرد و با آه
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋
قسمت 58
🔰 نفر اول شروع کرد به جواب دادن که ...
اصلا نتونست حرف بزنه
فکر کنم خجالت می کشید
💠 خانم معلم بهش گفت عزیزم
شما باید عادت کنین که تو جمع حرف بزنین،
بتونین حرف خودتون رو به دیگران انتقال بدین ،
نباید از حرف زدن در جمع خجالت بکشین
مخصوصا تو جمع دوستان و هم کلاسی هاتون که همه با هم داداش هستین
راحت حرفتون رو بزنین
✳️ از نفر بعدی سوال کردن ، اسمش رضا بود
رضا گفت خانم معلم من اصلا نتونستم جواب سوال شما رو پیدا کنم ، اما از مادرم پرسیدم و چیزهایی به من گفت و من هم نوشتم براتون آوردم
خانم معلم گفت آفرین، همه برای رضاجون دست بزنن!
خانم معلم گفت میدونی برای چی گفتم برات دست بزنن؟
رضا گفت :
چون جواب سوال رو دادم؟
خانم معلم گفت نه عزیزم
به خاطر اینکه راستش رو گفتی و گفتی که خودت ننوشتی و کمک گرفتی
آفرین پسرم
💠 حالا بگو جواب سوال چی شد
خدا رو چه کسی خلق کرد؟
رضا گفت:
خانم معلم مادرم گفتش که خدا رو کسی خلق نکرد، از اول بود
خدا از جنس ما آدم ها نیست که نیاز به خلق کردن داشته باشه
جنسش با ما فرق داره
ما آدم ها از آب و خاک و گل هستیم، اما خدا از جنس نور هست
برای همین فرق داره با ما و کسی اون رو خلق نکرده
چون کسی مثل خدا نیست
✳️ خانم معلم گفت آفرین پسرم
اما میتونی خودت این جواب رو بیشتر باز کنی و توضیح بدی؟
رضا گفت نه خانم معلم
همین که مادرم گفت رو حفظ کردم و گفتم
✳️ نوبت نفر بعدی شد
چیز خاصی نتونست جواب بده
نفرات بعدی هم همینطوری نتونستن خوب جواب بدن یا جواب هایی شبیه به جواب رضا دادن
تا اینکه نوبت رسید به ساسان...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 #آیه_های_جان 🍁
سوره حجرات، آیه 12:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ
ای اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است
آیات قرآن رو باید اینطوری هنرمندانه به تصویر کشید....
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
⛔ #تلنگر ⛔
یک تراکنش موفق
کاملا حق
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 #فاطمیہ 🖤
انگار نه انگار
دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
انگار نه انگار
دیروز یه زن رو زدن بین انظار
انگار نه انگار
دیروز یه بچه شهید شد با مسمار
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🌧 #هر_روز_با_قرآن 🌧
ختم قرآن براے تعجیل در ظہور بہ نیابت از:
شہید محمدرضا دهقان امیرے
صفحہ : 147
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋 قسمت 58 🔰 نفر اول شروع کرد به جواب دادن که ... اصلا نتونست حرف بزنه فکر کنم خجا
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋
قسمت 59
🔰 من پیش خودم گفتم الان هست که ساسان یا حرفی نزنه ، چون خیلی خجالتی بود
یا اینکه جواب درستی نده
💠 یک مرتبه دیدم ساسان بلند شد و گفت خانم اجازه !
میتونم بیام پای تخته؟
✳️ خانم معلم تعجب کرد، من هم تعجب کردم ،
خانم معلم گفت بله عزیزم، میخوای چیزی بنویسی؟
آخه شما که هنوز تمام حروف و نوشتن رو یاد نگرفتین
🔰 ساسان برگشت و گفت نه خانم معلم ،
میخوام بیام یه چیزی روی تابلو نقاشی کنم
💠 خانم معلم گفت یعنی میخوای با نقاشی برای ما بگی که خدا رو چه کسی خلق کرده؟
جالبه
حتما باید چیز جالبی باشه
بیا ، بفرما
✳️ من که همین طوری با تعجب داشتم ساسان رو نگاه می کردم ، واقعا نمی تونستم حدس بزنم میخواد چیکار کنه
❇️ ساسان رفت پای تخته
یه خورشید بزرگ کشید
گفت الان مثلا روز هست
بعد خورشید رو پاک کرد و ماه و ستاره کشید
گفت الان مثلا شب هست
خانم معلم شما به ما گفتین که نور ستاره ها از ماه و نور ماه از خورشید گرفته میشه
درسته؟
حالا نور خورشید از کجا گرفته میشه؟
👌 خانم معلم گفت احسنت ساسان جان ، احسنت
بچه ها متوجه کار ساسان شدین؟
کیا متوجه شدن؟
خب مثل اینکه همه شما کمی متوجه نشدین
ساسان میخواست بگه که...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈