سلام حضرت #عشق
#امام_زمان_مهربانم
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی
سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم
که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی
چه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من
نکند هوای دیگر به جز از هوای مهدی
من دلشکسته هر دم به امید درنشستم
که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی
⚫️ @Dehghan_amiri20 ⚫️
✨🕊
#حدیث_روز
🕊✨امام علی علیه السلام:
درباره یتیمان از خدا بترسید!
مبادا گرسنه بمانند ودر جامعه شما تباه شوند!
⚫️ @Dehghan_amiri20 ⚫️
از شهادت پدرانتان،
آرامش، سهم ما می شود،
اما...
سهم شما ...
#چه_تقسیم_عادلانه_ای
#دخترها_بابایی_اند...
نازدانه #شهید_ابوذر_داوودی
#شهداشرمنده_ایم
⚫️ @Dehghan_amiri20 ⚫️
🏴💫کلام شهید....
اگر ولایت را پشتیبانی کنید وبه معنای واقعی اطاعت پذیری داشته باشید انقلاب واسلام بیمه است.
#شهیدحجت_الاسلام_محمدشهاب
⚫️ @Dehghan_amiri20 ⚫️
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🏴💫کلام شهید.... اگر ولایت را پشتیبانی کنید وبه معنای واقعی اطاعت پذیری داشته باشید انقلاب واسلام بی
💫🌺مشکلتان را بگویید...
دادستان شهرستان بیرجند بود. کف اتاقش [را] موکت کردند، خودش این طور خواست. وقتی سر کار می ْآمد، ساده و بی تکلف، مثل آدم های عادی، می رفت پشت یک میز عسلی کوچک می نشست، به همان سبک حوزوی خودش، انبوه پرونده ها هم در اطرافش. یک روز ناگهانی در اتاق باز شد و زنی سرآسیمه آمد داخل. ظاهری آشفته داشت و مدام تکرار می کرد که «من فقط می خواهم دادستان را ببینم.» نگاهی به آقای شهاب کردم و بعد به زن گفتم: «مادرجان، مشکلتان را بگویید، کارتان چیست؟» اما باز هم اصرار داشت مستقیماً با دادستان صحبت کند. با صدای آقای شهاب، نگاه زن متوجه او شد: «چی شده خانم؟ حرفتان را بگویید. دادستان خودم هستم.» زن ناباورانه به ایشان خیره شده بود و دیگر حرف نمی زد. دیدم نمی شود. فوراً آقای شهاب را معرفی کردم. شروع کرد مشکلاتش را مطرح کردن. من تا آخرین لحظه حضورش می فهمیدم که هنوز باور ندارد این مرد بی تکلف و متواضع، همان آقای دادستان باشد»
#شهیدحجت_الاسلام_محمدشهاب
#فاصله_ای_که_باشهداداریم
⚫️ @Dehghan_amiri20 ⚫️
💙✨یٰا لَطیفْ...
📚🍃گوی سبقت را نماز شب خوانها ربودهاند، مخفیانه!...
و چه شیرین است نماز شب.
#آیتالله_بهجت_قدسسره🌸🌿
🌈💫★| @dehghan_amiri20