eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌷 علامہ قاضے (ره) : 🖌 بعد از نمازهاے واجب ، فاطمہ زهرا علیها السلام ترڪ نشود. 🖌 همانا آن از بہ شمار می‌­آید و حداقل در هر مجلسے یڪ دورہ ذڪر شود. 🖌 و خواندن در تعقیب نماز ترڪ نشود، این اهم واجبات است. 📕 عطش ، ص۲۸۹ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌻 #سلام_بر_ابراهیم 🌻 تسبیحات راوے : امیر سپهر نژاد دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كہ ابراهيم م
🌻 🌻 شهرڪ المهدے راوے : علے مقدم ، حسین جهانبخش از شروع جنگ يڪ ماہ گذشت. ابراهيم بہ همراہ حاج حسين و تعدادے از رفقا بہ شهر المهدے در اطراف سرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهاے پدافندے را در مقابل دشمن راہ اندازے كردند. نماز جماعت صبح تمام شد. ديدم بچہ ها دنبال ابراهيم مے گردند! با تعجب پرسيدم: چے شدہ؟! گفتند: از نيمہ شب تا حالا خبرے از ابراهيم نيست! من هم بہ همراہ بچہ ها سنگرها و مواضع ديدہ بانے را جستجو كرديم ولي خبرے از ابراهيم نبود! ساعتے بعد يكے از بچہ هاے ديدہ بان گفت: از داخل شيار مقابل، چند نفر بہ اين سمت مےيان!اين شيار درست رو بہ سمت دشمن بود. بلافاصلہ بہ سنگر ديدہ بانے رفتم و با بچہ ها نگاہ كرديم. سيزدہ عراقے پشت سر هم در حالے كہ دستانشان بستہ بود بہ سمت ما مے آمدند! پشت سر آنها ابراهيم و يكے ديگر از بچہ ها قرار داشت! در حالے كہ تعداد زیادے اسلحہ و نارنجڪ و خشاب همراهشان بود. هيچكس باور نمے كرد كہ ابراهيم بہ همراہ يڪ نفر ديگر چنين حماسہ اے آفريدہ باشد! آن هم در شرایطے كہ در شهرڪ المهدے مهمات و سلاح كم بود. حتے تعدادے از رزمندہ ها اسلحہ نداشتند. يكے از بچہ ها خيلے ذوق زدہ شدہ بود، جلوآمد و كشيدہ محڪمے بہ صورت اولين اسير عراقے زد و گفت: «عراقے مزدور! » براے لحظہ اے همہ ساكت شدند. ابراهيم از كنار ستون اسرا جلو آمد. روبروے جوان ايستاد و يكے يكے اسلحہ ها را از روے دوشش بہ زمين گذاشت. بعد فرياد زد: برا چے زدے تو صورتش؟! جوان كہ خيلے تعجب كردہ بود گفت: مگہ چے شدہ؟ اون دشمنہ. ابراهيم خيرہ خيرہ بہ صورتش نگاہ كرد و گفت: اولاً او دشمن بودہ، اما الان اسيرہ، در ثانے اينها اصلاً نمے دونند براے چے با ما مے جنگند. حالا تو بايد اين طورے برخورد كنے؟! جوان رزمندہ بعد از چند لحظہ سكوت گفت: ببخشيد، من كمے هیجانے شدم.بعد برگشت و پيشانے اسير عراقے را بوسيد و معذرت خواهے كرد. اسير عراقے كہ با تعجب حركات ما را نگاہ مے كرد، بہ ابراهيم خيرہ شد. نگاہ متعجب اسير عراقے حرفهاے زیادے داشت! ٭٭٭ دو ماہ پس از شروع جنگ، ابراهيم بہ مرخصے آمد. با دوستان بہ ديدن او رفتيم. در آن ديدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقات جنگ صحبت مے كرد. اما از خودش چيزے نمے گفت. تا اينكہ صحبت از نماز و عبادت رزمندگان شد. يكدفعہ ابراهيم خنديد و گفت: در منطقہ المهدے در همان روزهاے اول، پنج جوان بہ گروہ ما ملحق شدند. آنها از يم روستا باهم بہ جبهہ آمدہ بودند.چند روزے گذشت. ديدم اينها اهل نماز نيستند! تا اينكہ يڪ روز با آنها صحبت كردم. بندگان خدا آدمهاے خيلے سادہ اے بودند. آنها نہ سواد داشتند نہ نماز بلد بودند. فقط بہ خاطر علاقہ بہ امام آمدہ بودند جبهہ. از طرفے خودشان هم دوست داشتند كہ نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكے از بچہ ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا پيش نماز شما، هر كارے كرد شما هم انجام بديد. من هم كنار شما مے ايستم و بلندبلند ذكرهاے نماز را تكرار مے كنم تا ياد بگيريد. ابراهيم بہ اينجا كہ رسيد ديگر نمے توانست جلوے خندہ اش را بگيرد. چند دقيقہ بعد ادامہ داد: در ركعت اول، وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع كرد سرش را خاراندن، يكدفعہ ديدم آن پنج نفر شروع كردند بہ خاراندن سر!!خيلے خندہ ام گرفت اما خودم را كنترل كردم. اما درسجدہ، وقتے امام جماعت بلند شد مُهر بہ پيشانيش چسبيدہ بود و افتاد. پيش نماز بہ سمت چپ خم شد كہ مهرش را بردارد. يكدفعہ ديدم همہ آنها بہ سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند! اينجا بود كہ ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خندہ! ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 💜 پایان سے سال دلتنگے علے رسیدہ است علے بہ زهرایش رسید ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 یڪ دوست دیگرے هم داشت ڪہ بہ واسطہ شهید خلیلے با او آشنا شدہ بود. همین بندہ خدا تعریف می‌ڪرد: با شهید دهقان امیرے در گلزار شهدا بهشت زهرا(سلام اللہ علیها) قرار داشتیم وقتے رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم. بعد سر خاڪ بقیہ شهدا رفتیم و هر شهیدے را ڪہ می‌شناخت سر خاڪش می‌ایستاد و حدود یڪ ربع راجع بہ شهید صحبت می‌ڪرد، جورے حرف می‌زد و خاطرہ تعریف می‌ڪرد ڪہ انگار سال ها با آن شهید رفیق بودہ است. گرماے طاقت فرسایے بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم ڪہ گرما را حس نمے ڪردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلے و صحبت‌هایمان را ادامہ دادیم. موقع خداحافظے گفت: روضہ بزار گوش ڪنیم و این جملہ شهید خلیلے را یادآورے می‌ڪرد ڪه: «اے ڪہ بر تربت من می‌گذرے، روضہ بخوان/نام زینب(سلام اللہ علیها) شنوم زیر لحد گریہ ڪنم» گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار ڪرد و خلاصہ یڪ روضہ گوش ڪردیم. وقتے تمام شد با آهے سوزناڪ سڪوت را شڪست، حسرت داشت،حسرت شهادت. بوے عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمی‌ڪنم. خداحافظے ڪردیم و این آخرین خداحافظے من و محمدرضا بود. نقل از دوست بزرگوار شهید ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 🌟 پیامبر اڪرم صلے اللہ علیہ و آله: مَن أحيا لَيلَةَ القَدرِ حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ إلَى السَّنَةِ القابِلَةِ هر كس شب قدر را زندہ بدارد، تا سال آيندہ عذاب از او برگرداندہ مى‌شود الإقبال جلد1 صفحه345 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستم بر آسمان و دعایم شدہ چنین یا رب مرا بہ جان سہ سالہ بیا ببخش ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 🔅 شرڪت در ختم قرآن براے فرج صفحه:536 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🕊 ✍️ آخر بہ همان نقطہ رسیدیم ڪہ بودیم 🔹یڪ ﺗﺎﺟﺮ خارجے ﻧﺰﺩﯾﮏ ﯾﮏ ماهی‌گیر ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺎهی‌گیرے ﺍﺯ ﺑﻐﻠﺶ ﺭﺩ ﺷﺪ و ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻰ در آن ﺑﻮﺩ! 🔸ﺍﺯ ماهی‌گیر ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ تا ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻯ؟ 🔹ماهی‌گیر: ﻣﺪﺕ ﺧﯿﻠﻰ ﮐﻤﻰ! 🔸ﺗﺎﺟﺮ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺻﺒﺮ ﻧﮑﺮﺩﻯ ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎﻫﻰ ﮔﯿﺮﺕ ﺑﯿﺎﺩ؟ 🔹ماهی‌گیر: ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ! 🔸ﺗﺎﺟﺮ: ﺑﻘﯿﻪ ﻭﻗﺘﺖ ﺭﻭ ﭼﯿﮑﺎﺭ می‌ڪنے؟ 🔹ماهی‌گیر: ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﻗﺖ می‌خوابم. ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎهی‌گیرے می‌ڪنم. ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﻡ ﺑﺎﺯﻯ می‌ڪنم. ﺑﺎ ﺯﻧﻢ ﺧﻮﺵ می‌گذرونم. ﺑﻌﺪ می‌رم ﺗﻮ ﺩﻫﮑﺪﻩ با دوستام می‌چرخم. ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺸﻐﻮﻟﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺯﻧﺪگے. 🔸ﺗﺎﺟﺮ: ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻭ می‌تونم ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ. ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎهی‌گیرے ڪنے. ﺍﻭن‌وقت می‌تونے ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺰﺭگ‌تر ﺑﺨﺮﻯ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﯾﻖ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﻌﺪﺍ ﺍﺿﺎﻓﻪ ڪنے. اون‌وقت ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎهی‌گیرے ﺩﺍﺭﻯ. 🔹ماهی‌گیر: ﺧﺐ! ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟ 🔸ﺗﺎﺟﺮ: به‌جاے ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻫﻰﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ‌ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﻰ ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮی‌ها می‌دے ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﺎﺭﻭﺑﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ می‌ڪنے. 🔹ﺑﻌﺪﺵ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻯ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪﺍﺗﺶ ﻧﻈﺎﺭﺕ می‌ڪنے. ﺍﯾﻦ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺗﺮﮎ می‌ڪنے ﻭ می‌رے ڪشورهاے دیگہ. ﺍﻭﻧﺠﺎست ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ مهم‌تر ﻫﻢ می‌زنے. 🔸ماهی‌گیر: ﺍﻣﺎ این ڪار ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ می‌ڪشہ؟ 🔹ﺗﺎﺟﺮ: ۱۵ ﺗﺎ ۲٠ ﺳﺎﻝ. 🔸ماهی‌گیر: ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ ﺁﻗﺎ؟ 🔹ﺗﺎﺟﺮ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﻤﯿﻨﻪ. ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﮐﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻭﻣﺪ، می‌رے ﻭ ﺳﻬﺎﻡ ﺷﺮﮐﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﯿﻠﻰ ﺑﺎﻻ می‌فروشے. ﺍین ڪار ﻣﯿﻠﯿﻮن‌ها ﺩﻻﺭ ﺑﺮﺍﺕ ﻋﺎﯾﺪﻯ ﺩﺍﺭہ. 🔸ماهی‌گیر: ﻣﯿﻠﯿﻮن‌ها ﺩﻻﺭ؟ ﺧﺐ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟ 🔹ﺗﺎﺟﺮ: ﺍﻭن‌وقت ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ می‌شے و می‌رے ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﺳﺎﺣﻠﻰ ﮐﻮﭼﯿﮏ. ﺟﺎﯾﻰ ﮐﻪ می‌تونے ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻰ. ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎهی‌گیرے ﮐﻨﻰ و ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻭ ﺯﻧﺖ ﺧﻮﺵ ﺑﺎشے. 🔸ماهی‌گیر ﻧﮕﺎﻫﯽ بہ ﺗﺎﺟﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺐ ﻣﻦ ﺍﻻﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ همین ڪار رو می‌ڪنم. ◽ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﭼﻮ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ ◽ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرزو ....mp3
1.54M
🌼 🌼 آرزوے دو چیز بہ دلم ماند یڪے اینڪہ یہ دل سیرڪتڪت بزنم یڪے هم اینڪہ یہ یادگارے از تو داشتہ باشم ڪتاب یڪ روز پس از حیرانے ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 🥀 🌷 ڪار هر شبش بود! با این ڪہ از صبح تا شب ڪار و درس داشت و فعالیت میڪرد، نیمه‌هاے شب هم بلند میشد نماز شب میخواند. یڪ شب بهش گفتم: یہ ڪم استراحت ڪن. خستہ اے. با همان حالت خاص خودش گفت: تاجر اگہ از سرمایه‌اش خرج ڪنہ، بالاخرہ ورشڪست میشہ؛ باید سود بدست بیارہ تا زندگیش بہ چرخہ، ما هم اگہ قرار باشہ نماز شب نخونیم ورشڪست میشیم. 📚 شهید مصطفے چمران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🥀 شادے روح شهدا صلوات 🥀 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌻 #سلام_بر_ابراهیم 🌻 شهرڪ المهدے راوے : علے مقدم ، حسین جهانبخش از شروع جنگ يڪ ماہ گذشت. ابراهيم
🌻 🌻 حلال مشڪلات راوے : یڪے از دوستان شهید از پيامبر سؤال شد: «ڪداميڪ از مؤمنين ايمانے ڪاملتر دارند؟ فرمودند: آنڪہ در راہ خدا با جان و مال خود جهاد ڪند » سردار محمد ڪوثرے( فرماندہ اسبق لشكر حضرت رسول ) ضمن بيان خاطراتے از ابراهيم تعريف مے كرد: در روزهاے اول جنگ در سرپل ذهاب بہ ابراهيم گفتم؛ برادر هادے، حقوق شما آمادہ است هر وقت صلاح ميدانے بيا و بگير. در جواب خيلے آهستہ گفت: شما ڪے ميرے تهران!؟ گفتم: آخر هفتہ. بعدگفت: سہ تا آدرس رو مے نويسم، تهران رفتے حقوقم رو در اين خونہ ها بدہ! من هم اين ڪار را انجام دادم. بعدها فهميدم هر سہ، از خانوادہ هاے مستحق و آبرودار بودند. ٭٭٭ از جبهہ برمے گشتم. وقتے رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولے همراهم نبود. بہ سمت خانہ در حرڪت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانہ همسرم و بچہ هايم از من پول مے خواهند. تازہ اجارہ خانہ را چہ كنم!؟ سراغ ڪے بروم؟ بہ چہ ڪسے رو بيندازم؟ خواستم بروم خانہ برادرم، اما او هم وضع خوبے نداشت. سر چهارراہ عارف ايستادہ بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا ڪمڪ ڪند. من اصلاً نمے دانم چہ كنم! در همين فكر بودم ڪہ يكدفعہ ديدم ابراهيم سوار بر موتور بہ سمت من آمد. خيلے خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پيادہ شد، مرا در آغوش ڪشيد. چند دقيقہ اي صحبت كرديم. وقتي مس خواست برود اشارہ ڪرد: حقوق گرفتے؟! گفتم: نہ، هنوز نگرفتم، ولے مهم نيست. دست ڪرد توے جيب و يڪ دستہ اسڪناس درآورد. گفتم: بہ جون آقا ابرام نمے گيرم، خودت احتياج دارے. گفت: اين قرض الحسنہ است. هر وقت حقوق گرفتے پس ميدے. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت. آن پول خيلے برڪت داشت. خيلے از مشڪلاتم را حل ڪرد. تا مدتے مشڪلے از لحاظ مالے نداشتم. خيلے دعايش ڪردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشہ حلال مشكلات شدہ بود. ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 🌿 من ڪارد بہ استخوان دلم ڪہ مے رسد تمام وجودم ناخودآگاہ شما را صدا مے زند چهارشنبہ هاے امام رضایی🌿 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 توپ و خمپارہ خوردہ بود بہ تیر برق وسیم هایش آویزان ماندہ بود آقا رضا ڪہ مسئول تخریب بود سوار موتور آقا محمد شدہ بود و چون از بقیہ عقب افتادہ بودن آقا محمد با سرعت بالا مے روند ڪہ متوجہ آقا مجید شدہ بود ڪہ از طرف دیگر داشت بہ سمت بچہ ها مے او مد آقا محمد هم دستش را براے سلام دادن بالا آوردہ بود و گفتہ بود:« سلام آقا مجید » سلام گفتن همانا و با گردن رفتن توے سیم هاے برق همانا آقا رضا هم ڪہ حواسش بہ مسیر جلو بودہ چند لحظہ قبل سانحہ متوجہ سیم هاے برق شدہ بود, فریاد زدہ بود «حواست ڪجاست محمد رضا ؟» اما سرعتش آنقدر بالا بود ڪہ نتوانستہ بود عڪس العملے انجام بدہ با گردن رفتہ بود تو سیم ها و سیم هم گیر ڪردہ بود بہ گلوش نزدیڪ بود نفسش بند بیاد ڪہ آقا رضا سریع پریدہ بود پایین و موتور و ڪشیدہ بود عقب تا گردنش آزاد بشہ بعد هم محڪم زد بود توے سرش و گفتہ بود : معلوم هست دارے چیڪار می‌ڪنے ؟ آقا محمد رضا هم گفتہ بود :آخہ آقا مجید رو دیدم آقا رضا هم گفتہ بود : امام زمان رو ندیدے ڪہ ،اقا مجید بود دیگہ ! 📝|خاطرہ اے از ڪتاب یڪ‌ روز‌ بعداز حیرانے ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 🍁 سورہ مریم، آیہ 4: قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا حضرت زڪریا ﮔﻔﺖ: «ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ‌ﻫﺎﻳﻢ ﭘﻮﮎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﺩ ﭘﻴﺮے ﺑﺮ ﺳﺮم ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻋﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ، ﺍے ﺧﺪﺍ، ﺩﺳﺖ‌ﺧﺎﻟﻲ ﺑﺮﮔﺮﺩم. (٤) ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 💚 تو این دنیا اون‌ڪیہ ك خیلے بهش امیدوارے ؟ (: ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا