✍️ گل شمعدانی
🌺قفل نگاهم هر صبح
به گلدانهای پُر گل شمعدانی باز میشود.
🌸گلهای قرمز، صورتی، نارنجی و سفید
با تمام طراوت و زیباییشان،
شادابی روزی خوش را نوید میدهند.
🌼روزی شاد و زیبا برایتان آرزو دارم.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#عکس_نوشته_میرآفتاب
✍️ پشیمان
🍁 از بس چشمانش را با دستانش مالیده بود سفیدی آن به رنگ خون درآمده. منوچهر بارها به آرمین گفته بود حق ندارد بدون اجازه و اطلاع او وارد فضای مجازی شود.
اما هیجان و تعریف های دوستانش از دنیای رنگارنگ مجازی، باعث شده بود قولی را که به پدرش داده فراموش کند.
♨️ گوشی را برداشت و در دنیای بی سروته مجازی غرق شد.
اینقدر برایش جذاب بود که فرصت چشمک زدن نداشت. مردمک چشمانش به حدی گشاد شده بود که به نظر می آمد هر لحظه امکان دارد از حدقه بیرون بیاید.
چیزهایی که به عمر 10 سالهاش ندیده بود، الان به راحتی در دسترش بود.
قلبش تند تند میزد و احساس بدی داشت.
☘ ناگهان در اتاق باز شد و پدر را در آستانه در دید. با عجله از کانال بیرون آمد و حذفش کرد؛ ولی این چیزی از بد بودن رفتارش کم نمیکرد. پشیمان بود.
آرمین چرا حواست نیست ؟ صدات میزنم جواب نمیدی. در میزنم باز نمیکنی.
گوشی را که دست آرمین دید با عصبانیت به طرفش آمد کشیده ای به صورتش زد. گوشی را گرفت و بدون حرف زدن از اتاق خارج شد.
🌸 نیم ساعت گذشت تا منوچهر آرام شد و سراغ آرمین آمد.
- آرمین عزیزم، ببین وقتی میگم فلان کارو نکن خب لابد علّتی داره
آرمین سرش را پایین انداخته بود و به حرفایِ پدر گوش میداد. ذهنش هنوز هم درگیر چیزهایی بود که دیده. با چشمانی اشک آلود نگاهی به پدر کرد و گفت: ببخش بابا، دیگه تکرار نمیشه.
منوچهر سر آرمین را در آغوش گرفت و گفت: غصّه نخور بابایی. برام بگو چی شد رفتی سراغ گوشی و چیا دیدی که رنگت پریده تا کمکت کنم.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
#تولیدی
#ماهی_قرمز
📿📿📿
شب جمعه است.
دلم کربوبلا میخواهد.
در حرم حال مناجات و بُکاء میخواهد.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
📿📿📿
دلِ بیطاقتی چون طفلِ بدخو در بغل دارم
که نَتْوانم به کامِ هر دو عالم داد تسکینش....
#صائب_تبریزی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#شب_زیارتی_ارباب
دهڪده مثبت
✍️ یاد قیامت و آمادگی 💥آمادگى براى سفر آخرت 🔺کسی که به یاد سفر طولانی آخرت باشد خود را آماده میس
✍️ یاد مرگ و آرزوها
💥آمادگى براى سفر آخرت
🔺اگر بندهی خدا أجل و پایان کارش را میدید، با آرزو و فریبِ آن دشمنی میورزید.
📚ترجمه نهج البلاغه(دشتى)، حكمت334.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#کلامنور
#تلنگر #اخلاقی
#امیرسخن #امیرالمؤمنین علیه السلام
☘بسم الله الرحمن الرحیم☘
سلام و صلوات خدا بر تو ای آرامش هستی
🌺 آقاجان دولت کریمه تان را آرزو دارم.
همان یکرنگی و یگانگی بین مردم. زمانی که قلب مردم پُر از دوستی و رحمت میشود. همه به یکدیگر کمک میکنند.
همان دولتی که جدّ بزرگوارتان امام صادق فرمودند: «زمانى كه قائم ما ظهور كند بر مؤمنين واجب است كه نياز برادرانشان را برطرف كنند و در شادى آنها بكوشند.»*۱
🍁 در آن زمان حرص و بُخلی نیست. مردم همدیگر را دوست صمیمی خود می شمارند. چنانکه امام باقر می فرمایند: «...در آن دوران هر نیازمندی از جیب برادرش به مقدار نیاز بر میدارد و برادرش نیز جلوگیری نمیکند»*۲
▫️ يَا ابْنَ النُّجَبَاءِ الأْكْرَمِينَ؛ ای فرزند نجیبان گرامی!
📚 ۱- وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۶
۲- بحارالانوار، ج ۵۲، ص 372.
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
◽️◽️◽️ #علامه_حسن_زاده رحمه الله علیه 📿 الهی، چون عوامل طاحونه، چشم بسته و تن خستهام؛ راه بسیار
◽️◽️◽️
#علامه_حسن_زاده رحمه الله علیه
📿 الهی، خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مدّ است؛ «یا باسط» بسطم ده، و «یاقابض» قبضم کن !
📚 الهی نامه ، ص8.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#تلنگر. #نکته
#اخلاقی #الهی_نامه
#مناجات
✍️زنده کن ما را
☘️چه راحت در خانه نشسته ایم؛ امّا امام زمان مان آواره و طرد شده به صحرا خیمه زده است.
🌸 حلالمان کن روزهایمان بی تو میآیند و میروند . بی تو زندگی نیست مُردگی است
بیا و زنده کن ما را.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#عکس_نوشته_میرآفتاب
✍️ نور امید
🙍🏻♂️با شکم درد کوچکی شروع شد. محسن دستش را روی شکم گذاشت و اشک میریخت: مامان شکمم خیلی درد میکنه.
- الان عرق نعنا بهت میدم، خوب میشی.
درمانهای خانگی مرضیه فایده نداشت. کار به جایی رسید که محسن روی زمین میغلتید و شکمش را فشار میداد.
مرضیه با دیدن حال بد پسرش فوری اسنپ گرفت. چادر را سر کرد. دست محسن را گرفت، وارد کوچه شد. همزمان اسنپ هم رسید.
👨🏽⚕️دکتر در معاینه اولیه تشخیص نداد. او را برای آزمایش و عکس گرفتن فرستاد. عکس را که دید، غدّهای در شکم محسن دیده شد. باید نمونه برداری میکردند تا تشخیص دهند چه غدّهای است. بعد از نمونه برداری، نتیجه مثل آواری بر سر مرضیه فرو آمد. بُغضی گلوگیر نصیبش شد. مرتب صدای دکتر در گوش او اکو میشد: «سرطان پیشرفت کرده و امیدی به خوب شدنش نیست.»
همان لحظه لبهایش ذکر یاحسین به خود گرفت. برای خوب شدن دلبندش شله زرد نذر کرد.
🍁 وقتی همسرش از دنیا رفت، شانههای نحیف او مجبور شد بار مسئولیت سنگین خانواده چهار نفرهشان را به دوش بکشد. بیماری پسرش فشار مضاعف روحی و جسمی بر او بود. محسن که خوابید، زنبیلی برداشت و برای خرید میوه به کوچه رفت. فرقی نمیکرد داخل و خارج خانه، همه جا برایش زندانی تنگ و تاریک شده بود. موقع برگشت در حال و هوای خودش بود. ناگهان صدای عصمت خانم همسایه دیوار به دیوارشان رشته افکار آشفتهاش را پاره کرد: مرضیه جان، یه لحظه صبر کن،کارت دارم. برا پسرت نگران نباش، به زودی بچهتون خوب میشه.
💦همینطور که اشک در چشمان مرضیه جمع شده بود به عصمت خانم نگاه کرد: دعا کن براش عصمت خانم.
عصمت خانم گوشه چادرش را به دندان گرفته بود و با لبخند به مرضیه نگاه کرد: امام حسین دست رد به سینه کسی که پناهی جز اون نداره نمیزنه، اینو مطمئن باش. حالا کِی باید شله زردا رو درست کنی؟ بگو تا بیام کمکت.
با شنیدن نام امام حسین چشمان مرضیه برقی زد و دستهایش را بالا آورد: الحمدلله امام حسین رو داریم . چند روز دیگه مونده بهت خبر میدم . الهی خیر ببینی خواهر.
هنوز هم چشمان مرضیه بارانی بود زنبیل میوه را از روی زمین برداشت با امیدی به منارهها و گنبد مسجد نگاهی کرد: عصمت خانم به نظرت خوبه امسال بیام تو این مسجد نذری بدم؟
- آره عزیزم چرا که نه خیلی هم عالیه.
نام امام حسین نوری شد در قلب تاریک و بیقرارش، زیر لب شروع کرد به خواندن:
السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
#تولیدی
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
✍️ یاد مرگ و آرزوها 💥آمادگى براى سفر آخرت 🔺اگر بندهی خدا أجل و پایان کارش را میدید، با آرزو و ف
✍️ ترک غرور و یاد مرگ
💥آمادگى براى سفر آخرت
🔺 فخرفروشی را کنار بگذار، تکبّر و خودبزرگ بینی را رها کن، به یاد مرگ باش.
📚ترجمه نهج البلاغه(دشتى)، حكمت 398.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#کلامنور
#تلنگر #اخلاقی
#امیرسخن #امیرالمؤمنین علیه السلام