🍃🌸🍃
#تلنگرانه
🔸میترسم از خودم...
•زمانے که عکس شهدا رو
به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولے به دیوار دلم نه!
🔹میترسم از خودم...
•زمانے که اتیکت خادم الشهدا و...
رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!
🔸میترسم از خودم...
•زمانے که اسمم توے لیست
تمام اردو هاے جهادے هست،
ولے توے خونه خودمون
هیچ کارے انجام نمیدم!
🔹میترسم از خودم...
•زمانے که براے مادراے شهدا اشڪ میریزم
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
🔸میترسم از خودم...
•زمانے که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولے شهیدانه زیستنشون رو نه!
🔺شهدا شرمندهایم که مدام شرمنده ایم
تعجیلدرظهور اباصالحعلیهالسلام گناه نکنیم
🌸اللهم عجل لولیڪ الفرج
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#تفکر #زندگی #شهیدانه
دهڪده مثبت
✍️ ياد مرگ 💥آمادگى براى سفر آخرت 🔺 اى مردم هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد،
✍️ ياد تنهايى قبر
💥آمادگى براى سفر آخرت
🔺 فردا به امروز نزديك است، و امروز با آنچه در آن است میگذرد، و فردا می آيد و بدان می رسد، گويى هر يك از شما در دل زمين به خانه مخصوص خود رسيده و در گودالى كه كنده اند آرميده ايد،
🔺وه كه چه خانه تنهايى و چه منزل وحشتناكى و چه سيه چال غربتى گويى هم اكنون بر صور اسرافيل دميدند، و قيامت فرارسيده، و براى قضاوت و حسابرسى قيامت بيرون شده ايد،
🔺پندارهاى باطل دور گرديده، بهانه ها از ميان برخاسته، و حقيقت ها براى شما آشكار شده و شما را به آنجا كه لازم بود كشانده اند، پس از عبرتها پند گيريد، و از دگرگونى روزگار عبرت پذيريد، و از هشدار دهندگان بهرمند گرديد.
📚ترجمه نهج البلاغه (دشتى)، خطبه157 .
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#کلامنور
#تلنگر #اخلاقی
#امیرسخن #امیرالمؤمنین علیه السلام
🍁بِسمِ اللّه الرَّحْمنِ آلرَّحْیمْ🍁
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ
🧡پدر غریب مهربانم سلام
🌺آقاجان
در جواب منکرینِ طولِ عمرِ شریفتان، نظر اندیشمندان غربی را نوشتم، امروز با اجازه تان بروم سراغ قرآن عزیز
☘در قرآن کریم آیاتی هست که از عمر طولانی در امتهای پیشین خبر میدهد؛
مانند آیهای که میفرماید: « بَلْ مَتَّعْنَا هَٰؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ ۗ ؛ ما آنها و پدرانشان را از متاع دنیوی برخوردار ساختیم تا از عمر طولانی بهرهمند شدند» (1)
📚1. سوره انبیا آیه 44
ادامه دارد...
▪️خدا رحمت کند حافظ شیرازی را چه زیبا زبان حال شیفتگان و منتظران را سروده است:
سروِچمانِمنچرا،میلِچمننمیڪند
همـدمِگُلنمیشود،یادِسمـننمیڪند
دلبہهواےروےاو،همدمِجاننمیشود
جانبہهواےکوےاو،خدمتِتننمیکند
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
◽️◽️◽️ #علامه_حسن_زاده رحمه الله علیه 📿 الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست،که تو داراییِ م
◽️◽️◽️
#علامه_حسن_زاده رحمه الله علیه
📿 الهی، در ذات خود متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.
📚 الهی نامه ، ص11.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#تلنگر. #نکته
#اخلاقی #الهی_نامه
#مناجات
✍️ سجده پدر
☘️سنگینی سلاح ، سرمای استخوانسوز کوههای غرب کشور، خشم شب و بیدارشدنهای وقت و بیوقت، غروب بالای برج نگهبانی و به قول دوستانش ساچمه پلو، همه و همه از او مردی ساختهبود. البته سختیهای این دو سال و دوری از پدر و مادر برایش فرصتی پیش آورد تا بیشتر فکر کند. شرمنده کارها و رفتار گذشتهاش بود که چه توقعات بیجا از پدر کارگرش داشته اشت. تصمیم گرفت بعد از اتمام سربازی کار پیدا کند و کمک حال پدرش باشد تا بار سنگین زندگی روی دوش او نباشد.
💠با پایان یافتن خدمت بلافاصله وارد بازار کار شد. مثل یک توپ، از این شغل به آن شغل پاس داده میشد. یک روز که از سرکار به خانه آمد، پدرش را در گوشه هال دید که نماز میخواند و به سجده رفته.
🌸سعید به کنار شیر آب رفت تا وضو بگیرد. هر عضوی را که میشست، از خستگیاش کم و چهرهاش بازتر میشد. بعد از تمام شدن وضو، تعجب کرد که هنوز پدر در سجده است. آمد چیزی بگوید؛ ولی نخواست حال خوش سجده را از بین ببرد.
🍃مشغول خواندن نماز شد. نماز او به پایان رسید؛ باز هم پدر در سجده بود. مادر هم این دست و آن دست میکرد تا نماز او تمام شود و سفره بیندازد. طاقت نیاورد. لبهایش تکانی خورد و صدایش کرد: «حاج علی نمازتون تموم نشده روده بزرگه روده کوچکه رو خورد.»
🍁صدایی از پدر شنیده نشد، سعید دلشوره به جانش افتاد. کنار پدر رفت و دستش را روی شانه او گذاشت. باز هم تکانی نخورد. شانه پدر را کمی به سمت راست هُل داد، گوشهایش را نزدیک دهان پدر گذاشت. دلش هُری ریخت: «وای چه خاکی به سرم شد بابا نفس نمیکشه» مادر هراسان خود را به بالای سر حاج علی رساند.
☘️سعید پدر را به پشت خواباند و دکمههای لباسش را باز کرد. دستانش را در هم قفل کرد و روی قفسه سینه پدر گذاشت و شروع کرد به ماساژ قلبی. همزمان به مادر گفت: «مامان شماره ۱۱۵ رو بگیر و اورژانس رو خبر کن.»
⚡️مادر در حالی که دستانش میلرزید و رنگ و رویش پریده بود خودش را به کنار میزِ چوبیِ شکلاتی رنگ رساند. گوشی تلفن را برداشت و شماره را گرفت: «الو اورژانس؟ پدر بچههام نفس نمیکشه به دادم برسید...»
💥دو نفر پرستار وارد خانه شدند و بلافاصله علائم حیاتی حاج علی را چک کردند. غباری از گرد ناراحتی بر چهرهشان نشست. پرستاری که موهای جوگندمی داشت و مسنتر بود سرش را پایین انداخت: «تسلیت میگم.»
❄️سعید باناباوری به پدر نگاه میکرد. طولی نکشید که دو دستش را روی سرش گذاشته، اشکهایِ چشمش بر روی محاسن مشکیاش میریخت و پدر را صدا میکرد. دردی جانکاه گوشه قلبش لانه کرد، که فرصت خدمت به پدر را از دست داده است.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#تولیدی
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
✍️ ياد تنهايى قبر 💥آمادگى براى سفر آخرت 🔺 فردا به امروز نزديك است، و امروز با آنچه در آن است می
✍️ ضرورت ياد قيامت و عذاب الهى
💥آمادگى براى سفر آخرت
🔺 مردم شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد، كه دنيا خانه اصلى شما نيست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شديد.
🔺آگاه باشيد اين پوست نازك تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم كنيد، شما مصيبتهاى دنيا را آزموديد،
🔺آيا ناراحتى يكى از افراد خود را بر اثر خارى كه در بدنش فرو رفته، يا در زمين خوردن پايش مجروح شده، يا ريگهاى داغ بيابان او را رنج داده، ديده ايد كه تحمّل آن مشكل است؛
🔺پس چگونه میشود تحمّل كرد كه در ميان دو طبقه آتش، در كنار سنگهاى گداخته، همنشين شيطان باشيد
🔺آيا میدانید وقتى كه مالك دوزخ بر آتش غضب كند، شعله ها بر روى هم می غلتند و يكديگر را میکوبند و آنگاه كه بر آتش بانگ زند ميان درهاى جهنّم به هر طرف زبانه میکشد
🔺اى پير سالخورده كه پيرى وجودت را گرفته است، چگونه خواهى بود آنگاه كه طوقهاى آتش به گردنها انداخته شود، و غل و زنجيرهاى آتشين به دست و گردن افتد چنانكه گوشت دستها را بخورد.
📚ترجمه نهج البلاغه (دشتى)، خطبه 183.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#کلامنور
#تلنگر #اخلاقی
#امیرسخن #امیرالمؤمنین علیه السلام