این فایل استوری های یک روانشناس هست که در زمینه محرکات جنسی
نظر مخاطبین ش رو بررسی کرده
نکات قابل توجهی داره
این فایلِ تحقیقاتِ اینستاگرامی یه آقاست ، درباره محرکات اقایون و بر اساس نظرات خود خانم ها و آقایون هست که جالبه بخونید ، شدیدا قلب آدم به درد میاد ، هم برای زنان مون هم مردان مون😔
نشرش بدین شاید یکی راه شو درست انتخاب کرد و از راه کج برگشت إن شاءالله🤲
روانشناس: آقای حسین مختاری
https://eitaa.com/hsn_mokhtari
این فایل استوری های یک روانشناس هست که در زمینه محرکات جنسی
نظر مخاطبین ش رو بررسی کرده
نکات قابل توجهی داره
به نظرم در مواجهه با دانش آموزان و دختران و بیان چرایی بعضی از احکام پوشش، خیلی خیلی به میتونه مفید باشه
هدایت شده از پرسمان روانشناختی و مشاوره اسلامی
آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه
امروز رفته بودم نماز جمعه. کنار من یه آقایی که نسبتا چهره موجّه و با شخصیتی داشت با دختر و پسرش نشسته بودن. بچه ها با گوشی بازی میکردن. در حال نماز پسره که تقریبا 10 سالش بود، اومد به باباش گفت بابا یکی داره زنگ میزنه. این بابا در حال نماز عصبانی شد و نمازش رو شکست، تسبیحش رو پرت کرد به سمت بچه و گفت" بی شعور مگه نمیبینی دارم نماز میخونم، بعدا حسابت رو میرسم" و بعد شروع کرد از اول نمازش رو خوند.
نماز ما تموم شد و اون آقا هنوز داشت نماز میخوند، من به بچه اش نگاه میکردم که چند متر اون طرف تر داشت با گوشی بازی میکرد ولی با یک اضطرابی هر چند لحظه یکبار به باباش نگاه میکرد و نگران بود که جلو این همه مردم باباش چه برخوردی باهاش میکنه.
خدا میدونه از غصه، دلم برای این بچه آب شد😔
صبر کردم ببینم اگه باباش بخواد دعواش کنه برم جلوش رو بگیرم، دیدم یه حاج آقای دیگه ای شروع کرد باهاش صحبت کرد که به بچه ات محبت کن اینطوری درست نیست و...
خلاصه نمیدونم این بچه ها چه گناهی کردن که اینطوری اسیر بعضی از ماها شدن. به نظرم با اطمینان میشه پیش بینی کرد که در آینده نزدیک، این بچه از دین و مذهب و... زده خواهد شد. کما اینکه به وفور مواردش رو میبینیم.
باید به بچه ها هم محبت کرد و هم شخصیت داد. ظاهرا به آیت الله جوادی آملی گفتن شما چطوری به اینجا رسیدید، ایشون گفتن بچه که بودم با پدرم در جلسه بزرگترها شرکت میکردم، پدرم جلوی همه، در آخر به من میگفت عبدالله نظر شما چیه؟!
💎 اگر یک توهینی، یک حرف تندی، اشتباهی به بچهات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، الان متوجه شدم که اشتباه بود. من را حلال کن. طبیعتاً میگوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من را حلال کند. دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که خدا من را ببخشد. من را بخاطر رفتار اشتباهم با تو، مجازات نکند.
میدانی بچه چه میگوید؟ پیش خودش میگوید: «زنده باد نماز». اما اگر نکردی، شیطان میرود در ذهنش میگوید نگاه کن بابایت 50 سال نماز میخواند اما حق تو را ضایع کرده. حالا هم که فهمیده، به روی خودش نمیآورد! تو هم 50 سال نماز بخوانی بعدش میشوی مثل این بابا !!
🌸میلاد حضرت #امام_هادی مبارکباد🌸
شخصی به نام بُریحه عباسی از طرف متوکل، مسئولیت امامت نماز جمعه شهر مدینه و مکه را بر عهده داشت و جیره خوار او بود.
جهت تقرب به دستگاه، نامه ای بر علیه امام هادی (علیه السلام) به متوکل نوشت که مضمون آن چنین بود:
«چنانچه مردم و نیز اختیارات مکه و مدینه را بخواهی، باید امام هادی (علیه السلام) را از مدینه خارج گردانی، چون که او مردم را برای بیعت با خود دعوت کرده است و عده ای نیز اطراف او جمع شده اند»
بُریحه چندین نامه با مضامین مختلف برای دربار فرستاد.
متوکل با توجه به این سخن چینی ها و گزارشات دروغین و اینکه شخص متوکل نیز، دشمن سرسخت امام علی (علیه السلام) و فرزندانش بود، لذا یحیی فرزند هرثمه را خواست و به او گفت هر چه سریع تر به مدینه می روی و علی بن محمد (علیه السلام) را از مسیر بغداد به سامرا می آوری.
یحیی می گوید در سال ۲۴۳ به مدینه رسیدم و چون آن حضرت آماده حرکت و خروج از مدینه شد، عده ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت، امام را همراهی کردند که از آن جمله همین بُریحه عباسی بود.
مقداری راه که رفتیم، بُریحه جلو آمد و به امام عرضه داشت فهمیده ام که می دانی من با بدگویی و گزارشات کذب نزد متوکل، سبب خروج تو از مدینه شده ام.
چنانچه نزد متوکل مرا تکذیب نمایی و از من شکایتی کنی، تمام باغات و زندگی تو را آتش می زنم و بچه ها و غلامانت را نابود می کنم.
آن حضرت در جواب، با آرامش و متانت فرمود من همانند تو آبرو ریز و هتاک نیستم، شکایت تو را به کسی می کنم که من و تو و خلیفه را آفریده است.
در این هنگام، بُریحه با خجالت و شرمندگی روی دست و پای حضرت افتاد و ملتمسانه عذرخواهی و تقاضای بخشش کرد.
امام #هادی (علیه السلام) اظهار نمود من تو را بخشیدم و سپس به راه خود ادامه داد.
منبع: اعیان الشیعه، جلد ۲، صفحه ۳۷
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
در زمان #امام_هادي علیه السلام شخصى نامهاي نوشت از يکي از شهرهاي دور، نامهاي نوشت که آقا من دور از شما هستم.
گاهي حاجاتي دارم، مشکلاتي دارم، به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ايشان نوشتند:
«إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك » لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو.
ما از تو دور نيستيم.
(بحارالانوار/ج53/ص306)