eitaa logo
مُسکِن
3.1هزار دنبال‌کننده
198 عکس
145 ویدیو
0 فایل
بسم الله شهدا🍃 شهدایی مینویسیم تا کانالمون شهدایی باشه✨♥️ مُسکِن به معنی آرام بخش☺️ این کانال آرامش میبخشه الزامیه که با ما باشید😉 شروطمون @Dardade گروهمون: نداریم متأسفانه😂 کپی؟لا!فور
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام شبتون بخیر ادمین هستم غیر از فعالیت های دیگه هر شب براتون ساعت ۱۰ رمان میزارم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــان طعـــم سیب💗 قسمت اول کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!! دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!! تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادمو سرم کردم صدامو صاف کردم و گفتم : -کیه؟؟ یه صدای آشنا از پشت در گفت: -نذری آوردم. رفتم سمت در یواش درو باز کردم یک دفعه میخ کوب شدم. دو طرف سرمون رو انداختیم پایین.ته لبخندی زدم و گفتم: -سلام علی آقا...شمایین... سینی آش هارو توی دستش جابه کردو گفت: -بله حال شما؟؟ گفتم: -الحمدلله...نذری بابت؟؟ -سال پدربزرگم هست... -آخی...خدارحمتشون کنه.روحشون شاد... -خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه. بعد کاسه ی آشو گرفت روبه روی من و گفت: - بفرمایین. از روی سینی کاسه آشو برداشتمو گفتم: -متشکرم. -نوش جان. سرمو آوردم بالا دیدم بنده خدا سرش هنوز پایینه خندم گرفته بود.باتشکر مجدد درو بستم.همین که برگشتم مادربزرگ رو روبه روم دیدم!دستشو گذاشت روی کمرش گفت: -کی بود مادر؟؟؟ شونه هامو انداختم بالاو گفتم: -هیچی نذری آورده بودن. عینکشو جابه جاکردو گفت: -پسر مهناز خانم بود؟؟ سرموانداختم پایین گفتم: -بله پسر مهناز خانم... مادر بزرگ تا دید سرمو انداختم پایین برگشت گفت: -حالا چرا ایستادی بیا داخل که حسابی هوس آش کردم... رفتیم داخل و مادربزرگ که مشغول کارش بود شروع کرد تند تند از علی تعریف کردن!!!منم توی آشپز خونه بودم و مشغول ریختن آش ها توی بشقاب... مادر بزرگ داد زد: -زهرا جان!!این پسر مهناز خانمو که یادته از اول آقا بود...خیلیییی پسر گلیه... جوری وانمود کردم که انگار چیزی نشنیدم گفتم: -مادرجون!!این لیوان گل دار هارو تازه خریدی؟ -آره مادرجون قشنگه؟؟؟ -آره خیلی قشنگه. -اینارو پسر مهناز خانم از بازار برم گرفته! یه نفس عمیق کشیدم و مادربزرگ هم شروع کرد به صحبت کردن راجع به ادامه ی حرف هاش... -خیلی آقاست.همیشه کارهای منو انجام میده. باز خواستم بحثو عوض کنم گفتم: -مادر جون یادش بخیر.پدرجون خیلی آش رشته دوست داشت. -آره مادر خدارحمت کنه پدربزرگتو. دست مهناز خانم و پسرش درد نکنه.کارشون خیلی درسته. دندون هامو محکم فشار دادم رو هم و ظرف هارو گذاشتم توی سینی و رفتم پیش مادر بزرگ... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
از شب های بعدی تعداد پارت های رمان بیشتر میشه 🍀🍀
🌸اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌸 😴🌛 1-  یک بار قرآن را ختم کنی⇊ ✭°•🌼 سه مرتبه سوره اخلاص«قل هو الله احد» 2- پیامبران را شفیع خود گردانی⇊ ✭•°🌼«اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین» 3- مؤمنین و مؤمنات را از خود راضی و خشنود سازی⇊ ✭°•🌼اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» 4- حج واجب و عمره را به جا آوری.⇊ ✭•°🌼«سبحان الله و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اکبر» گویا حج تمتع و حج عمره گزارده ای. حــیــف نـیــست ایــטּ اعـمــال پــربــرڪت رو از دست بــכیـم⁉️😊
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند. و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود. مستدرک الوسائل: ج۱، ص ۴۲
رفقا وضو قبل خواب فراموش نشه❣❣❣
نگاهم به ساعت افتاد ساعت ۱:۲۰ همان لحظه و ساعتی که تورا از ما گرفت💔..
چقدر دلمان هوایت را کرده است کجایی سرداردلها که اینروز ها بیشتر از هرچیزی به شما نیاز داریم😭💔
الان جامعه داره پر میشه از این ...‌ چرا؟ چون دل میلیون ها پسر را شکوندن، فقط بخاطر اینکه وضع مالیشون ضعیف بوده الانم دارن پس میدن
دخترخانم هایی که #۲۴ساعت ای میکنید و جانم،جانم بفداش می کنید... نمی خواد جانتون را فداش بکنید...شما به سفارش رهبر بگویید، رفتارتون شبیه ایشون باشه، و ازدواج بکنید و مبناتون نباشه... رهبری ازتون میشود...
زنده‌ام‌بی‌تو‌همیـن‌قدر‌که‌دارم‌نفسـی.. ازجدایـی‌نتـوان‌گفـت‌به‌جـزآه‌سخـن...!:)💔
ادم از کانال ارباب که به قول بعضی ها بوی حرم میده لف میده؟😔💔