🍃 حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی:
💧💧کسی که حمام رفته و لباس تمیز پوشیده است ، همین که یک سیاهی روی صورت یا لباسش بنشیند می فهمد ،
⬛ ولی کسی که مثلا در مکانیکی کارکرده و سیاه شده ، هرقدر هم خاک بخورد متوجه نمی شود.
☑ گناه هم همین طور است.
◻👈 کسی که تزکیه کرده و خودش را تمیز کرده
می فهمد که یک گناه چه قدر اثر دارد ،
◼ ولی کسی که غرق گناه است ، هرچقدر که گناه کند ککش هم نمی گزد.
🍂🍂🍂🍂🍂
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535
🌼🍃🌼🍃🌼
🌺♀️نیایش صبحگاهی
خدایا🙏...
بضاعت من به قدری است🌷🍃
که نمی دانم
در حق دوستانم چه دعایی کنم...!!
اما می دانم
که تو از حال آنان آگاهی..🌷🍃
پس بهترین ها را برایشان مقدر فرما...
🌷🍃
" آمین"🙏
جمعه مبارک🌷🍃
امیدوارم
یه روزشادراکنار🌷🍃
خانواده ودوستان سپری کنید
آدینه تون پرازآرامش باشه🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535
💟 #حدیث_درمانی
#پيامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ؛
✅ کسانی که #احادیثِ ما را ثبت می کنند ، سپس نشر می دهند ، در میانِ #شیعیانِ ما همچون ستارگان اند.
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c
✨﷽✨
✅خیلی قشنگه
یک تحویلدار بانک تعریف میکرد:
روزی ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ!
ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ!
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟! ﮔﻔﺘﻢ:فرقی نمیکنه! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ!
رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭنج دیدﻩ ای داشت، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ... .
ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ:
ﭼﺸﻢ ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ.
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ...
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ!
ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ... ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ
ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ!
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ "ﭘﺪﺭ" ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ.
خدایا به حق مهربونیت نزار هیچ پدری جلوی جمع شرمنده زن و بچش بشه❤️
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535
🌹شیخ رجبعلی خیاط:
💠دل هر چه را بخواهد همان را نشان میدهد ، سعی کنید دل شما ❣خدا را نشان دهد ، انسان هر چه را دوست داشته باشد ، تصویر همان در قلب او منعکس میشود و اهل معرفت ، با نظر به قلب او میفهمند که چه صورتی در برزخ دارد💠
📚 جمال السالکین ۱۵۰
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535
❣مهدی جان❣
🍃ای آخرین ستارۀ اِقبال در زمین
🍂آقای سبز پوشِ بهاری بیا ببین
🍃مَرهم نمانده است و مداوا نمیشود
🍂احساس های زخمی و دل های آهنین😔
🌹اللّهم عجّل لولیّک الفرج🌹
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535
🔴جنگ با تفنگهای شکسته
🔻ما افسران جنگ نرم نه، سربازانی تفنگ شکستهایم؛ داوطلب و بی پشتوانه. به میدان آمدیم چون دیدیم این میدان عرصهی بزم ضدانقلاب شده و کسی جز به زبان "فیلتر" کاری نمیکند. دنیای مجازی برای ما عرصهی تفریح نیست. مثل خیلی از مقامات برایمان عرصهی جمع آوری رای و اداهای روشنفکری هم نیست. ما آمدیم که جنگ یک سویه نباشد؛ که مغلوبه نباشد؛ که نگویند انقلاب اسلامی حرفی نداشت بزند.
🔻این سو از مسئولین کسی پشتمان نبود و نیست؛ آن سو در خط مقابل، هزار و یک تهمت روبرویمان بود و هست... این سو هنوز در پیچ و خم رسانه و مدیریت افکار عمومی و جنگ روانی مانده؛ شبکههای اجتماعی که بماند! آنسو خدایگان جنگ روانی و نفوذ در افکار عمومی مقابلمان صف کشیدند...
🔻نه کسی دستمان را گرفت، نه کسی سلاممان را علیک گفت. همهشان فقط از فساد و ابتذال و دروغ و شبکههای پیچ در پیچ صهیونیست و مجاهدین و سلطنتطلب و چه و چه در نت گفتند، کسی ما را نمیدید...
🔻ما همچنان ایستادهایم؛ از دایال آپ به مودم و وایرلس؛ از وای فای به اینترنتهای کذاییِ فورجی. هر چندسال باروبندیلِ جنگ نرممان را روی دوش میگذاریم، از این وبلاگ به آن وبلاگ، از گوگل ریدر به گوگل پلاس، از فیسبوک به توییتر، از واتساپ و وایبر به تلگرام، از تلگرام به سروش و بله و ایتا و آی گپ و پراکنده در هزار و یک جا! از کامپیوتر و لب تاب تا تبلت و گوشی؛ و وسط این همه کوچ فکر میکنیم این همه تصمیمگیرانِ پرتعداد فضای مجازی را چرا در فضای مجازی نمیبینیم و اصلاً چند نفرشان بلدند حداقل یک ایمیل و اکانت در شبکهای اجتماعی برای خودشان بسازنند!
🔻ما همچنان ایستادهایم؛ روضه نخواندم که بگویم میرویم؛ درددل کردم که جماعت پر تعدادِ تصمیمگیران پیرامون فضای مجازی، در وزارت ارتباطات، وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملی، سپاه، دادستانی، دادسرای فرهنگ و رسانه، شورای عالی فضای مجازی، وزارت ارشاد و شورای فیلترینگ یا به قول خودشان کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه! بدانند حواسمان هست چه افتضاحی را به نام مدیریت فضای مجازی درست کردهاند و حواسمان هست چقدر دیکتهی نانوشتهی پرغلط دارند و چه بودجهها میلیارد میلیارد دور ریختهاند. به وقت فخرفروشی، ما را افسران جنگ نرم میگویند؛ به وقت جنگ اما سربازان داوطلبی هستیم که تفنگمان نمیدهند و آنچه را هم داریم، میشکنند.
🔻ما همچنان ایستادهایم؛ اما همیشه نه همینقدر ساکت. برای همین است که این نوشتار حتماً ناتمام است...
📍پینوشت: این نوشتار قرار بود نوشتارِ آغاز باشد در سروش و بله؛ درددل شد از حرفهایی که نگفتهایم. شاید این آغازِ حرفهایی باشد که باید بیشتر بزنیم...
۱۵ اردیبهشت ۹۷
کبری آسوپار
🍃🍃🍃🍃
⭕️ کار کردن برای امام زمان
🔹 فرض کنید یه آدم فقیر کنار یه آدم ثروتمند خونه داره. در واقع دو تا همسایه اند که یکی پولداره یکی بی پول. اونی که بی پوله هر روز که میره برای خونشون نون بخره، برای همسایه پولدارشم میخره. بنظرتون بعد از یه مدت چی میشه؟ همسایه ثروتمنده به فکر میفته که خب دیگه، حالا نوبت منه که لطف اینو جبران کنم. و چقدر هم که دستش بازه برای جبران کردن...
🔸 شماهارو نمیدونم اما من خودم امتحان کردم، با همین کارهای کوچکم و هدیه کردن برا آقا صاحب الزمان... از همین صلوات فرستادن ها... از همین مطالب کوچک نوشتن ها... صدقه دادن ها... جالبه که گره های زندگیم خیلی راحت و بی دردسر باز میشن... حضور آقارو احساس میکنم در برطرف شدن مشکلاتم... امتحان کنید، ضرر نمیکنید...
☑️ "استاد علی اکبر رائفی پور"
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535
mohammad:
✨بســم رب الشهدا والصدیقین✨
🌷🍃از جبهه بر می گشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم . اما مشغول فکر الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم!؟
سراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم اما او هم وضع خوبی نداشت.
🌷🍃سر چهار راه عارف ایستاده بودم . با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند من اصلاً نمی دانم چه کنم!
در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در آغوش کشید.
🌷🍃چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می خواست برود اشاره کرد حقوق گرفتی؟!
گفتم نه هنوز نگرفتم ولی مهم نیست.
دست کرد توی جیب ویک دسته اسکناس در آورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمی گیرم خودت احتیاج داری.
🌷🍃گفت: این قرض الحسنه است . هروقت حقوق گرفتی پس می دی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت.
آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم.
خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود.
📚کتاب سلام بر ابراهـیم ص93
http://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535