حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام،
از عموجان بیشتر... بابا صدایت کردهام.
- دِلـخُوشیم -
سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت،
تا به پهلوی تو زد،
پهلویِ من درد گرفت..
همه گفتند که از کوچه سهیم است، زدند،
هرچه گفتیم یتیم است، یتیم است، زدند.
گهواره تاب خورد،
گویا علیاصغر از صدایِ تشنهیِ پدر،
چند قطره آب خورد..
ظاهرا علی،
ولی تير را رباب خورد..