ایتا - - دِلـخُوشیم -

دادم به دست‌های عمو مشک آب را، 
تا خوش کنم کمی،
دلِ خونِ رباب را..
دیدم قمر شکست و..
خجالت کشید و..
رفت.
دیدم کنار مقتلِ ماهِ، آفتاب را :)

406 مشاهده22:34

173 مشاهده05:44

انقدر نگران بود که آب برسونه به اهل حرم، دستاشو جا گذاشت..

172 مشاهده09:30

لطفاً تو دعاهاتون غزه رو یادتون نره..

178 مشاهده11:28

هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد ؟

160 مشاهده22:42

165 مشاهده22:42

پنج تن، یک تنه بر دامنِ زهرا مانده.

168 مشاهده22:49

187 مشاهده22:59

ای اهل حرم، سیر ببینید پدر را..

177 مشاهده07:28

با وجودِ یک هزار و نهصد و پنجاه زخم،
خواهرت را هم تنت در اشتباه انداخته..

172 مشاهده22:47

1 مشاهده22:47

من کجا در بین خون و خاک دنبالت بگردم ؟

1 مشاهده22:49

مطالب بعدی