eitaa logo
دلوارگونه♡
41 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
50 ویدیو
5 فایل
←"دِݪـــۅاڔڱــۅݩــہ"→ +هَــر آنچــہ از دِل بَــرآیـد...∞ °•°اگه حرفی بود↓ @Ermi_00 •°•ناشناس←https://harfeto.timefriend.net/16325131479572 شُـرۅع: {۱۳۹۸/۱۲/۱۶}
مشاهده در ایتا
دانلود
هو المحبوب🌱
هدایت شده از آشوب دل
مثه اینکه همه جای ایران بارون میاد جز مشهد. اقای امام رضا من اعتراض دارم!
کلا مشهد عجیب غریبه حال و هواش! وسظ تابستون بارون میاد یهو... بعد تو پاییز و زمستون اونقدر نمیاد😶🚶🏻‍♀️
که گفته است نشانِ رضایت‌ست سکوت؟! سکوت، حوصله‌ی قلب‌های بیزارست... 🌱 ✨ 〰️〰️〰️〰️♥️〰️〰️〰️〰️ •||• @Delvargooneh •||•
.چه جنگل ها که بیابان نشدند، با ریزگرد های خود تبر ساخته. ‼️
هو الیه المصیر🌱
هرچه میخواهَمَت از یــاد بَرَم ممڪن نیست مـن تـورا دوسـت نـمیـدارم ، اگــر بـگذاری 🌱 〰️〰️〰️〰️♥️〰️〰️〰️〰️ •||• @Delvargooneh •||•
[.منزلِ مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم؛ آنقَدَر گریه نمودم که خرابش کردم.] 〰️〰️〰️〰️♥️〰️〰️〰️〰️ •||• @Delvargooneh •||•
واقعا...!😶💔 〰️〰️〰️〰️♥️〰️〰️〰️〰️ •||• @Delvargooneh •||•
امروز میشه 5 سال🥀 پنج ساله که دیگه نیستین💔 پنج ساله که به مقصد رسیدین🙂 پنج سال... و 5 ساله که می گذره از شناختن شما...❣️ ممنونم که 5 ساله هستین و من با شما عهد میبندم و طلب میکنم و نذر میکنم...✨🙏 این روزها بیشتر دعامون کنین...🌹 سخته ثابت موندن تو راهتون...🍂 دعامون کنین...🌱❤️ 🌱 •||• @Delvargooneh •||•
+اینو بزارین تو کانال برا کسایی که مثل من دلشون میخواد غرغر کنن *آیا از قرنطینه و در منزل ماندن خسته شدید؟؟ چند روز؟؟حوصله تان سررفته؟! تحملتان تمام شده؟!خیلی خسته شدید؟! پس این را بخوانید: 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 خاطره ای از ۱۸سال اسارت شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. 🌹آنقدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی بهش گفته بود: تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...همسرشهید لشگری میگفت: خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت. ( اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که از اسارت برگشت....اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود.. وقتی بازگشت از او پرسیدند: 🌺این همه سال انفرادی راچگونه گذراند ی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور میکردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. حسین میگفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت 12 سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک فضای سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... *منبع: کتاب خاطرات دردناک.. ناصر کاوه