حسین بیشتر از آب تشنۀ لبیک بود. افسوس که به جای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند...
|دکتر علی شریعتی|
لو كان محباً لحكىَ
لو كان مشتاقاً لأتىَ
لو كان خيراً لبقيَ
اگر دوستت داشت، حرف میزد...
اگر دلتنگت بود، می آمد...
اگر برای تو خیری داشت، می ماند!
به ادمین تبادل نیاز دارم :)🌱
@mesbah_39
خانومی هست که کمک کنه بیاد پیویم
@Lam_mim
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم، کسی دیگر تو را دارد!
.
شب قضیه اش فرق میکند،
شبها
زیر سقف خانه های شهر
نه اثری از تظاهر میماند و نه ردی از
خنده های دروغین
شبها ،
آدم ها میمانند و تلخی حقیقت ،
آدم ها میمانند و تنهایی
و اشک و تاریکی و سکوت
و یک دلتنگی بی انتها
برای همه آنهایی که باید باشند ،
اما نیستند!..
|#طاهره_اباذری_هریس|
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخهها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینi عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
شاید
عشق همین باشد...
که من دلتنگوار و دلتنگوار...
تنها به دوست داشتنت...
اکتفا کنم...!!!
|لیلا مقربی|