ندانستی که روی بیت بیتش وزن کم کردم
نوشتی شعرهایت شادتر کم آه تر بهتر
نه اینکه قافیه کم بود نه ! در فصل تابستان
غزل هم مثل دامن هرقدر کوتاه تر بهتر
| #حامد_عسکری |
هرگاه پیش من هستی، نمیخواهم سر هیچ کار دیگری بروم
میخواهم تا ابد بنشینم و چشم هایت را نگاه کنم
تا عمق چشم هایت را نگاه کنم تا مطمئن شوم بینهایت دوستم داری
_
- آینه آفتاب ؛
سلام 🌝این ناشناس برای اینه شما اسم شاعر بگید من از اون شاعر براتون شعر بزارم🌱 ناشناس : https://harf
بجز مولانا دیگه چه شاعریی🥲😂
از هر شاعر یک شعر میزارم ولی سعی میکنم هر روز از مولانا یه شعر بزارم خوبه؟🌱
سینه باید گشاده چون دریا
تا کند نغمه ای چو دریا ساز
نفسی طاقت آزموده چو موج
که رود صد ره برآید باز
تن
طوفان کش شکیبنده
که نفرساید از نشیب و فراز
بانگ دریادلان چنین خیزد
کار هر سینه نیست این آواز
| #هوشنگ_ابتهاج |
در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور میکنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خستهام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بستهام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشتهام کجا
ندیدهای مرا؟
| | #حسین_پناهی
روا بود همه خوبان آفرینش را
که پیش صاحب ما دست برکمر گیرند
قمر مقابله با روی او نیارد کرد
وگر کند همه کس عیب بر قمر گیرند
| #سعدی |
هدایت شده از نهان»
بزرگواران لطفا اگر ممکنه مدارک این بیمار عزیز رو ببینید که نامه اش رو هم ارسال کردم در مرکز آفرینش بستری هستند و برای شهریه و خرید دارو و کوچکترین هزینه ها و مایحتاج روزانه ، خیلی درمانده و نیازمند کمک هستند ...
مادر و پدر پیر هستن و توان کار ندارند و حتی منزل مسکونی هم ندارند و به صورت سرایداری در یه روستا با کمترین امکانات زندگی میکنند و خواهر بیمار هم نظافت منازل کار میکنه و درآمدش پایینه و کفاف نمیده ... میتونید بررسی هم کنید.
به خیریه ها هم معرفی شدن ولی بدهکاری ها و مخارج زیاده و خیریه ها تقبل نمیکنند مگر به صورت محدود ...
اگر میتونید توی کانالتون نشر بدید هرکس هر چقدر که میتونه در حد توان اگر صدقه ای یا نذری دارید انفاق کنید واقعا خانواده گرفتار و نیازمندی هستند اجرتون با خدا ان شالله خدا براتون جبران کنه به بهترین شکل ...
مستندات هم موجوده...
5892101324879432
بنام فاطمه شکری
با تشکر مددیار معلولین🙏
➥︎‹‹@goftemanedini_nokhandan››│
یه دیالوگی تو سریال وست ورد بود که میگفت:« این لذت های شدید، عواقب وخمی دارند».
و چقدر قشنگ روزای اولِ رابطه رو توصیف میکنه
در حضور خارها هم میشود
یک یاس بود...
در هیاهوی مترسک ها
پر از احساس بود...
میشود حتی
برای دیدن پروانه ها...
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود...
دست در دست پرنده
بال در بال نسیم
ساقه های هرز این اندیشه ها را
داس بود...
کاش می شد
حرفی از "ای کاش" ها
هر گز نبود...
هر چه بود احساس بود و
عشق بود و
یاس بود...!
آن کلمهی دردناک را گفت
ساکت شدم
از اتاق بیرون رفتم
سهسال بعد
برگشتم
مهمانها رفته بودند
کلمه
آنجا بود !
| سارا محمدی اردهالی |