"خیالِ ترکِ آغوشَت مرا دیوانه میسازد؛
تو شاهی را تَجَسُم کن؛ که تاج و تخت میبازد،،!(؛
دلخوش به جمع کردن یک مُشت آرزو
این شادی حقیر! همین است زندگی...
| #فاضل_نظری |
تا چه مایه اندوهناک و دشوار میتواند باشد عالم؛
وقتی تو هیچ بهانهای
برای حضور در آن نداشته باشی...
| #محمود_دولت_آبادی |
چه خوب می شد اگر در شریعتت بانو
جواب بوسه شبیه سلام، واجب بود !
| رضا احسان پور |
یاد باد آنکه نیاورد ز من روزی یاد
شادی آنکه نبودم نفسی از وی شاد
شرح سنگین دلی و قصه شیرین باید
که بکوه آید و برسنگ نویسد فرهاد
گر بمرغان چمن بگذری ای باد صبا
گو هم آوای شما باز گرفتار افتاد
سرو هر چند ببالای تو میماند راست
بنده تا قد ترا دید شد از سروآزاد
تا چه کردم که بدین روز نشستم هیهات
کس بروز من سرگشتهٔ بد روز مباد
گوئیا دایهام از بهر غمت میپرورد
یا مگر مادرم از بهر فراقت میزاد
نه تو آنی که بفریاد من خسته رسی
نه من آنم که بکیوان نرسانم فریاد
تا چه حالست که هر چند کزو میپرسم
حال گیسوی کژت راست نمیگوید باد
ایکه خواجو نتواند که نیارد یادت
یاد میدار که از مات نمیآید یاد
.
أكتر شي بحبو بهالبيت هوي الشبابيك
كل واحد فيون ألو قصة بتذكرني فيك...
«در این خانہ آنچہ بیشتر از همہ دوست دارم ، پنجرهها هستند.....
هر ڪدامشان قصهاے دارد
ڪـہ تو را یاد من میاندازد...»
|#فايايونان|