- آینه آفتاب ؛
《مـن خانه را 'عوض' کـردم،نه دوست را . .》
《در پیش قَدَت کیست که از پا ننشیند.》
آمدند و تباهمان ؛ کردند
کوه بودیم کاهمان کردند
تا که ما را به بردگیبکشند
روز روشن سیاهمان کردند
کیششانکیشماتکردنبود
چندروزیکه شاهمان کردند
در صراطی که مستقیم نبود
عاقبت سر به راهمان کردند
زخم خود را ، برادرانه زدند
چال کم بود چاهمان کردند
_
هدایت شده از پر از هیچ؛'
سلام توت فرنگی خوبی؟ از امیرمحمد خبر نداری یا داری؟ دلم برای امیر محمد تنگ شده#شما
سلامممم
وقتی با این لقب صدام میکنن>>>>>>>>>
بلند شو بیا پیویم کارت دارم یا ایدیتو بزار خودم بیام
*همه پیاماتم خوندم ولی خب چون شخصی بود ترجیح میدم پیوی منتظرت باشم🤝
مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود؛
|#کاظم_بهمنی|
.
زمین ازدلبران خالیست یامن چشم ودل سیرم؟
کهمیگردم ولی زلفِ پریشانی نمیبینم....!
خدایا عشق، درمانی بهغیر از مرگ میخواهد
که من میمیرم از این درد و درمانی نمیبینم!
#فاضل_نظری
- آینه آفتاب ؛
مستحب را کن رها تا هست امر واجبي ؛ دستهایت را فقط محرم شوم خواهم گرفت!
شک ندارم که به معراج مرا خواهد برد ،
آن نمازم که به لبخند تو باطل شده است .
"چیزی نیست"
عبارتیست که آن را میگوییم
وقتی که
درونمان،
لبریز از
همه چیز است...
|#محمود_درویش|
سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟
افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟
من شور و شر موج و تو سرسختیِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی ؟
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصدِ خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور ، ولی دست به دامان ِ رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی ؟
«تنهایی و رسوایی » ، « بی مهری و آزار »
ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی !
|#فاضل_نظری|
پنجشنبه ها باید
صاحب عاشقانه هایت
بنشیند کنارت ،
قلم را کنار بگذاری و ..
دوستت دارم را
بسپاری به چشمها ،
به دستها به آغوش ...
|#مریم_رضایی_حامی|