eitaa logo
- آینه آفتاب ؛
937 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
248 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
'منو تو' هم رفت،تموم شد؛ماهم جشن ۴۵ سالگی انقلابو میگیریم.. ای بابا که🌝
خم ابروی تو سر مشق کدام استاد است؟! که خراباتِ دلم در پیِ او آباد است... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
میبوسمت که مزه ی روحم عوض شود ... ||
هر بار که خواستم ستاره هارو نگاه کنم ، هوا کثیف بود نشد ، هر بار که خواستم برم دریا ، هوا طوفانی بود نشد ، می‌خواستم برم دعا کنم در مسجدارو بستن ... دیدم برگشتی اومدم دستتو بگیرم ، از خواب بیدار شدم ، بازم نشد .. هیچوقت نشد :)))))) ||
مستِ خیال را... به وصال احتیاج نیست... ||
هیچ چیز پیرامون من از تو عطیم تر نبوده!
می‌گفت: اون نَرو ترین آدمی بود که می‌شناختم ولی رفت...
یک جور دوست داشتن هایي هم هستند که به زبان آورده نميشوند، باید حسشان کرد، مثلِ عشق های امروزي نیست كه دَم به ثانیه بيخِ گوشَت بگويد "دوستت دارم"،"عاشقتم" و "میمیرم برات" و رگبار استیکر قلب و بوسه، دوستت دارم هايي از جنسِ مادربزرگ که هر لحظه میتوان حسش کرد، با یادآوریِ ساعتِ قرصایِ قند و چربيِ پدربزرگ با به راه بودنِ همیشگيِ سماورِ کنجِ اتاق، با پيچيدن عطرِ فسنجانِ سرظهرش توي كوچه، با شنيدنِ يك خانوم تهِ اسمش ُشرمِ بعدش، از آن دوست داشتنایي که وقتِ سرما کُت مي شوند دورت و گرمت میکنند ،وقتِ ناراحتي گوش مي شوند براي دردها و شانه براي اشک هايت ،همان هايي که چشم میشوند وهمیشه مراقبت هستند ولبخند مي شوند رويِ لبهايت... آنها که اگر کمي پشتِ تلفن صدایت گرفته باشد خودشان را به آب و آتش میزنند تا حالت خوب شود .. دوست داشتن هايي كه تمامي ندارند و با يک روز بي حوصلگي و بد اخلاقي از بين نميروند، نه سرد میشوند نه تکراری، "دوست دارم" هايي كه از دل برمي آيند و بر دل مينشينند... ||
علی در میان پیروانِ عاشقش نیز تنهاست. او را همچون یک قهرمانِ بزرگ، یک معبود و یک الهه می‌پَرستند، امّا نمی‌شناسندش و نمی‌دانند که کیست؟ دردش چیست؟ حرفش چیست؟ رنجش چیست؟ و سکوتش چراست؟.. این است که علی در اوجِ ستایش‌هایی که از او می‌شود، مجهول مانده است.. + دکترعلی شریعتی فرمودن!
گمان مبر که دمی بی‌تو زندگی کردم که صبر جان مرا صدهزار بار گرفت! ||
ما دو پیراهن بودیم بر یک بند… یکی را باد برد، دیگری را باران هر روز خیس می کند… ||