گمان مبر
که دمی بیتو زندگی کردم
که صبر جان مرا
صدهزار بار گرفت!
|#محمد_عزیزی|
ما دو پیراهن بودیم
بر یک بند…
یکی را باد برد،
دیگری را
باران هر روز خیس می کند…
|#رویا_شاهحسینزاده|
غزل چگونه بگویم برایت از دردم
که از سرودن این درد و داغ، دلسردم
دریغ و درد که افسانهی محبت تو
دروغ بود ولی باز باورش کردم
کبوترم چه کنم هرکجا روم ناچار
خودم دوباره به بام تو بازمیگردم
نداشتم به جز این چند شکوه خاطرهای
ببخش پیشکش قابلی نیاوردم ...
اگر که خاطرههای تو را ز یاد برم ...
اگر ببخشمت ای نارفیق ، نامردم
اُحِبُّ اِسمى حِينَما تُنادينى ...
اِسمَم را دوست دارم
وقتى تو صدايم ميزنى...
#لاادری
- آینه آفتاب ؛
ریش داری مذهبی هستی و خشک و ساکتی دوستت دارم ولی خواهر خطابم میکنی!
آمار تو را دیشب از اوقاف گرفتم
گفتند که چندین نفری وقف تو هستند.
🕊
تا دل نشود عاشق
دیوانه نمی گردد
تا نگذرد از تن جان
جانانه نمی گردد
گریان نشود چشمی
تا آنکه نسوزد دل
بیهوده بگرد شمع
پروانه نمی گردد
|#مولانا|
خودت را ببر به یک کافه
و خودت را قهوه مهمان کن...
و کمی با خودت باش...
"خودی" که همیشه همراهت بود
و ندیدیش..
|#سپهر_آهنگی|
سه شعر از سه شاعر درباره
حضرت موسی که خطاب به خداوند در کوه طور گفت : اَرَنی (خود را به من نشان بده) و خداوند جواب داد : لَن تَرانی (هرگز مرا نخواهی دید)
سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لَن تَرانی"
حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لَن تَرانی"
مولانا:
"ارنی" کسی بگوید که تورا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تَری" چه "لَن تَرانی"
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به دست آنکه نوازش شدیم؛تیغ افتاد
دلیل خون جگری من و انار یکیست!
شاعر که باشی ، شعرهایت درد دارد !
حتی قلم ، گاهی به جایت درد دارد !
وقتی که دلتنگی فقط باید بباری
حتی خدا هم ، پا به پایت درد دارد !
با گریه هر شب سر به بالین می گذاری
هر تار و پودت ، بی نهایت درد دارد !
شب ها که تنها می شوی با خاطراتش
حتی خیالش هم ، برایت درد دارد !
با غم دعایش می کنی ، برگردد اما
در آن زمان ، حال دعایت درد دارد !
همصحبت تو می شود دیوار و دفتر
شاعر که باشی ، شعرهایت درد دارد ..
دستها را حلقه کن بر گردنم
بگذار تا
چشم زخمِ شهر را دست تو
بی حاصل کند
شاعری دیوانه ام، آغوش وا کن
رو به من
تا که اعجاز تو این دیوانه را
عاقل کند
|#سعید_رستگارمند|
من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی می چسبد چقدر امشب هل وچایی نبات
|#حامد_عسکری|