- آینه آفتاب ؛
《شوریده روزگار و پراکنده خاطریم.》
《تو عید منی،من بهار توام🌝》
زندگی میکشد آخر به کجا کارت را
باید از دور تماشا بکنی یارت را
روز دیدار خودت را به ندیدن بزنی
شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را...
`•🎈
او را ز گیسوان بلندش شناختند
ای خاک این همان تن پاک است؟
انسان همین خلاصه خاک است؟
وقتی که شانه می زد
انبوه گیسوان بلندش را...
|#سایه|
هدایت شده از .آسوْ
ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،
ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ،ـ
ـ،ـ،ـ،ـ،ــ،،ـ،ــ،
ـ،ـ،ــ،،ـ،ـ
ـ،ـ،ـ،ـ
ـ،ـ،
شما هم میتونید تو این طرح حمایتی ویژه شرکت کنید😊
𓆡𓆝𓆞𓆟𓆜𓆛
دیر شد، بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود
دسته گلهایی که از شوق تو در دل بستهام
|#شفیعی_کدکنی|
«إنّ الله يخَبئكَ لِمّن يشبَهُكَ، يستَحقك»
خدا تو را برای کسی که شبیه تو و لایق داشتن توست کنار گذاشته...
-
دارم تظاهر می کنم که: بردبارم
هرچند تاب روزگارم را ندارم
شاید لجاجت با خودم باشد ! غمی نیست
من هم یکی از جرم های روزگارم
من هم به مصداق" بنی آدم..." ببخشید
...گاهی خودم را ز شمایان می شمارم
حس می کنم وقتی که غمگینید باید
با ابر شعرم بغض هاتان را ببارم
حتی خودم وقتی که از خود خسته هستم
سر روی حس شانه هاتان می گذارم
فهمیده ام منها شدن تفهیم جمع است
تنهایی جمع شما را می نگارم
شاید همین دل باوری ها شاعرم کرد
شاید به وهم باورم امید وارم
هر قطره ی دلکنده از قندیل ، روزی
می فهمدم ، وقتی ببیند آبشارم...
|#محمدعلی_بهمنی|
- آینه آفتاب ؛
گر بدانم با کسی خندیده ای بی شک بدان.. چون مکارم خنده را کلا حرامت می کنم!😔🤌
از کنارم رد شدی آنروز...یادت نیست تو!
آن نسیم چادرت کار خودش را کرد و رفت!