اونجا که رهی معیری میگه:
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم تو را و آنگه گرفتارت شوم!
أحِبُّكِ عَشراً
ثمانٍ لكِ واحدة لِضَحکتُكِ
و الأخریٰ لِصَوتُكِ
أمّا عَیناكِ!
فَعَجَزَ الکلامُ عنِ الکلام.
ده تا دوستت دارم هشت تا برایِ تو. .
یکی برایِ خندهٔ تو
و دیگری برایِ صدایِ تو
اما واژهها عاجزند؛برایِ چشمانِ تو!
|#محمود_درویش|
♡
حالا تمام خاطراتم را بسوزان
اصلا بیا رخت حیاتم را بسوزان
تا صفحۀ قلبم نباشد عشقنامه
احساس من، یعنی دواتم را بسوزان
وقتی حواسم پرت روی توست دائم
سجاده و مهر صلاتم را بسوزان
راه نجاتم چیست از مهر تو جز مرگ؟
هرچیز جز راه نجاتم را بسوزان
سنگی نمیخواهم بماند بر مزارم
ای سنگ! آثار وفاتم را بسوزان
دیگر نمیخواهد به یادم باشی ای دوست
دیگر تمام خاطراتم را بسوزان
|#زینب_نجفی|
- آینه آفتاب ؛
جهت یاد آوری؛
بازآ ک در فراق تُ چشم امیدوار
چون گوشِ روزه دار بر الله ُاکبر است .
اونجا که فاضل نظری میگه :
با من ك به چشمِ تو گرفتارم و محتاج ،
حـــرفی بزن ای قلبِ مرا برده به تاراج!
دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم
خلق میدانند و من، انکار ایشان می کنم
عشق بی هنگام من، تا از گریبان سر کشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان میکنم؛
| #سیمین_بهبهانی |
گفت میروم؛
و رفت.
مرد بود!
پای حرفش ماند.
گفت میروم؛نرفت.
زن بود! پای حرفش سوخت...
| سعید شیربندی |
هدایت شده از پر از هیچ؛'
هر روز به شیوهای و لطفی دگری* چندانکه نگه میکنمت خوب تری* گفتم که به قاضی بَرمت تا دل خویش* بستانم و ترسم دل قاضی ببری!* /1410/ سعدی
چه دلبری بوده معشوقه ی اقای سعدی..
تا نسوزی، عشق را هرگز نمیفهمی که چیست
گاه بخشیدن، گهی آغوش و گه درد و غم است...