من تمنا کردم؛
که تو با من باشی!
تو به من گفتی:
هرگز هرگز. .
پاسخی سخت و درشت،
و مرا غصه این هرگز کشت! "📖"
- | #حمیدمصدق'
-| anche_nagooftam ..
آنجا یک قهوه خانه بود؛ اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای...
چرا؟ دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله، همیشه عجله...
کدام گوری میخواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی،
همیشه زندگی را کشته ام! '☕️
- | محمود دولت آبادی | -
هدایت شده از پر از هیچ؛'
📪 پیام جدید
گفت : بر خاک سر کویم چه ماوی کرده ای
گفتم : آری خاک کویت جنه المأواست آن
گفتمش : با عارضت زلفت تناسب از چه یافت
گفت :ماه روشن است این و شب یلداست آن
#دایگو
- من ترجیح میدهم که زندگانی کردنم طوری باشد،
- که در نظر داشته باشم خدا وجود دارد و بعد از مرگ متوجه شوم
که وجود نداشته!
تا اینکه طوری زندگی کنم که گویا خدایی وجود ندارد!
و بعد از مرگ متوجه شوم که هست؛ 🪞"
' - آلبرکامو - '
- بله آقاي پناهی!
نیمه سیگاری داشتیم و هزاران معماي لاینحل .
-|anche_nagooftam ..