او نمی داند که من ،
دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم که حتی لحظه ای؛
لحظه ای ؛ از یاد او
غافل شوم ...
به چه کسے پناھ بَرَم اگر غم و اندوهَم
را برطرف نکنے؟!(:
‹ابوحمزھیثمالۍ🌱›
خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم !
هر بار که می پرسی، چقدر ؟
با خودم فکر می کنم ؛
دریا چطور
حساب موجهایش را نگه دارد ؟!
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد ؟!
ابرها چه می دانند
چند قطره باریده اند ؟!
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است ؟!
و من،
چطور بگویم که،
چقدر دوستت دارم ...
- آینه آفتاب ؛
آغوشش را که برایم باز کرد درهم حل شدیم، روحهایمان یکی شد قلبهایمان یکی شد دیگر جدا شدن ممکن نبود.
میخواهم چنان تورو تنگ، در آغوش بگیرم که
شب نیمی از رویایم را تو ببینی نیمی را خودم .
دلم گرفته دلم میخواد یه دل سیر گریه کنم سبک شم ولی دریغ از ی قطره اشک. اگه قراره زندگیم اینجوری بگذره پس بهتر که زودتر بمیرم💔
-این زندگی یه نعمته برای تو:)
پس دنبال زود تموم شدنش نباش رفیق
هممون به نوعی یه مشکل داریم تو زندگیمون که داریم باهاش دست پنجه نرم میکنین مهم اینه که چجوری از اون مشکل بیایم بیرون
انرژی که وقف ناراحتیت میکنیو صرف حل مشکلت کن ،قول میدم جواب بگیری**