.
کسی هست،
که در سکوت دوستت میدارد،
در سکوت احترامت میکند،
و میان خودش و جاناش
تو را آرزو میکند،
دور میشود،
وقتی میبیند که تو با دیگری سرگرمی؛
غرورش او را از نزدیک شدن به تو باز میدارد،
و به عشق بسنده میکند،
به خاطر عشق!!!
پاره شد سینه ام از درد به من نخ بدهید
اتش افتاده به جانِ پسرم یخ بدهید . .(:"
کسی چه میداند
من امروز چند بار فرو ریختم
چند بار دلتنگ شدم
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود
گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه ترین حس دنیاست:)
«در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست؛
اگر قبولِ تو افتد، فدای چشمِ سیاهت!»
شهریار
آدما میرن.
اما رد پای موندشون رو صورتت میمونه.
وسط خنده هات یهو یادشون میوفتی!
آخر شبا یهو میان تو فکرت یهو میان تو خوابت.
آدما میرن، اما فقط جسمشونو با خودشون میبرن...
همین.
هدایت شده از عکس نوشته وآهنگ های زیبا
چرا انقدر لفط؟/;
الان آمار1999
و
آمار2050
پرداخت میزارم🙂🦋
و دقت کنید اگه ب اذر برسیم دیگ نمیتونم واستون بزارم و انتقال وجه چ واسه پرداخت و …کاملا بسته میشه😐🔪
https://eitaa.com/joinchat/2260664498C2f5eb607f8
#همسایهوغیرهمسایهفور
تو تاکسی یه پسر بچه به مامانش میگفت :
حس میکنم دارم خفه میشم . .
مامانش گفت چرا عزیزِ دلم ؟
گفت آخه حوصله ندارم نفس بکشم . .
- چقدر حالِ این روزایِ یه سریامونه :)!
یك نفر را دوست دارم شعر مۍگویم برایش
آمدھ در زیر شعر من نوشتہ : [ عاشقین؟! ]
مادربزرگ با چارقدش اشکش را پاک کرد و گفت:
آخ دلم میخواست عاشقی کنم ولی نشد ننه.
اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم، نشد.
دلم پر میکشید که حاجی بگه دوست دارم و نگفت.
گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چند تا بشکن می زدم.
آی می چسبید.
گفت: بچگی نکردم، جوونی هم نکردم، یهو پیر شدم
به چشمهای تارش نگاه کردم و حسرت ها را ورق زدم
گفتم: مادر جون حالا بشکن بزن، بزار خالی شی
گفت: حالا که دستام دیگه جون ندارن؟
انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند
خنده تلخی کرد و گفت:
اینقدر به همه هیس نگید.
بزار حرف بزنن.
بزار زندگی کنن.
آره مادر هیس نگو،
آدمیزاد از "هیس" خوشش نمیاد...