دلتنگ که می شوی
فال می گیری
چشمانت را می بندی
می گویی :
- می شود بگویی او دلش تنگ هست یا نه ؟ -
و حافظ هم که انگار دلش به حالِ بی قراریت سوخته است می گوید :
- یوسفِ گمگشته باز آید به کنعان غم مخور -
و همانجاست که می باری و در دل می گویی
یوسفِ من اصلا گم نشده حافظ جان
یوسفِ من جایی حوالیِ همین نزدیکی ها
مرا گم کرده
-عادل دانتیسم-
- آینه آفتاب ؛
-گاه مجبوری برای دق نکردن در خیال در بغل گیری کسی را که نداری در بغل-
رک بگویم از همه رنجیدھام! از غریب و آشنا ترسیدھام! بیخیالِ سردۍ آغـوشها ، من بہ آغوش ِ خودم چسبیدھام. .
.
خاطرات بهمن پنجاه وهفت تکرارشد
روزهایی که دلم در بند آن دلدار شد
تا که با موی شرابی عقل ودینم را ربود..!
انقلاب از سر رسید و روسری اجبار شد:)
هزار بار گفتم این پیرهن چارخونه آبی آسمونیت و نپوش و بعدازظهرا از خونه بزن بیرون.
ما همینطوریش داریم روزی دوسه بار با هرکی تورو دیده و قند تو دلش آب شده بحث و دجال و دعوا و فوش های پدر بیامرزی میدیم؛ چخبره؟
دیشب بارون بارید نشسیم زیر بارون و برا چشات انا فتحنا خوندیم
دیگه این چیه باز تنت کردی شهر و خیس کردی؟
اینم لباسه؟ اینم شد رنگ؟ اصلا نیا بیرون
یا میای بیرون اول بگو برم چشم و حواس این مردمو به دیوونگیم پرت کنم
بعد بیا برو به هرجا خواستی قدم بزن
تا ماهم بشیم کف خیابونت.
درست نیست.
گناه داریم ما.
گناه دارن مردم.
گناه دارم من.
ملاحضه قلبمو بکن اینقدر دلبری؟!
-وحیدکرامتی-
تا پیامک می دهم چیزی نمی گوید ولى"
روز و شب چت با فلانی و فلانی می کند !
ادعای "قطعی نت" می کند اما مرا -
بازدید آخرش دارد روانی می کند !
ادعاى عاشقى هر روز خيلى مى كند؛
او مرا خائن, خودش تشبيه ليلى مى كند
خائن آن شخصى ست، کز بهر فرار از دست من ...
رفته تنظيمات را last seen recently مى كند :|
گاهی وقتا مجبوریم قبول کنیم که بعضیا میتونن برای همیشه تو قلبمون باشن نه توی زندگیمون(: