ولی من میگم:
دلتنگی درد نیست،
جراحتی ست در سینه...
ریشه دوانده به روح و روان...
یک رعشهی دائمی،
سرگردان در تک تک سلولهای بدن...
وهمی بی انتها که روز و شب ندارد،
همیشه هست...
- آینه آفتاب ؛
_ مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا میمیرم . . . و فردا چطور؟ _ جوری در آغوشم بگیر که انگار از
ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک
چشم بگشا که گره خورده به هم ریشۀ ما:)))))
تا به حال دلتنگ تو بوده ای!
تا بفهمی چه میگویم؟
یکبار بخواب،
جای من بنشین
و به نفس کشیدن آرامت نگاه کن . .
عباس معروفی-
شايد ديگه بايد قبول كنيم به اون سنی رسيديم که جای ناله کردن و غر زدن بهتره رفتنه آدمها رو باور كنيم.
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی برم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند
کفش هایم کو؟!.
میدونی یه مرحله هست تو زندگی
اینکه میمونه یه قسمت...
ذهنت گذر زمان رو حس میکنه ولی درک نمیکنه...
قلبت قفل میکنه.
نفس کشیدن تو کامل حس میکنی...
مرحله جالبیع🙂
از آن گیسو که در دست رقیبان
رایگان میگشت ...
اگر یک تار مو هم میفروشی من خریدارم -!