تقدیمیی از طرف گلویلو/غرق شده!
اره ظرفیتش تا ۲۰ تا چنله!
اگه تونستم شاید بیشتر بدم ولی خبببب..
اینو فور کنید و یکی از نقاشیارو انتخاب کرده+یکی از جهتای اصلی یا فرعی.. بعد من بهتون یه سناریو تقدیمی میدم بای:)
*اگرم نمیتونید نقاشی ای رو بگید فقط جهتو انتخاب کنید خودم براتون یکی از نقاشیارو میزارم.. و اینکه نقاشی ای که انتخاب میکنید تو سناریو شخصیت خودتونه بای*
-گلویلو
@gharghshodeh
وای از نبودنت که مرا به دیوانه ای شباهت دادع .
که بودنت را با چشمانی باز جار میزند
گویا شدع که چه کرده ای با من؟ :)))
شما میگید «فراموشش کن!» ولی شهریار در جوابِ این جمله خیلی خوب میگه:
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم! ناگهان دل داد زد: ''دیوانه! من میبینمش!:))
هدایت شده از روغن معجزه گر علامه
بعضی وقتا واسه حال خوب فقط لازمه ٢ دقيقه كنار يكي بشينی كه حرفاتو ميفهمه .
"یَا کَهفِی حِینَ تُعیِینِی المَذَاهِب"
ای پناه من!
وقتی که همه ی راههای گوناگون و بی ربط،مرا خسته کنند.
هدایت شده از
من دوستت داشتم و برات احترام قائل بودم ولی تو سیاست و تعصباتت برات بیشتر ارزش داشتن و بهم ترجیحش دادی ، منم تصمیم گرفتم احساساتم برام ارزش داشته باشه و رابطه ای که قرار بود سر همچین مسئله بیخودی از بین بره رو خودم نابود کنم .
خیلی سادست ، نه ؟
1.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نه دین داره نه ایمون داره نه دل داره یاروم!
شما پیام یه دخترو سهواً با یک ساعت تأخیر جواب بده اگه همون جواب تو رو عمداً با ۴ ساعت تأخیر جواب نداد ایرانی نیست
هدایت شده از "•طعݥ ݪذیذ~خـــۅڹ°"-!
#۴
"طعم لذید خون"
داشتم رسمن دییونه میشدم
از ترس..
از صدای خنده هاشون..
بدون هیچ فکر کردنی جیییغ بلندی زدم و به نفس نفس افتادم..
صداها کم کم محو شدن..
دستمو از روی گوشم برداشتم و ایستادم..
به دور و برم نگاه کردم.
خورشید در حال طلوع کردن بود و هوا کمی روشن شده بود.
تونستم اطرافمو ببینم...
با چیزی ک دیدم به عمق بدبختیم پی بردم...
هیچ راه فراری نبود...
دایره ی بزرگی بود ک عمق زیادی داشت.
یه دایره ی کوچیک تر وسطش بود و من روی این دایره بودم.
نگاهی ب پایین انداختم....
پر از شاخه با تیغ های بلند و تیزی بود ک از دیوار بیرون زده بودن...
قطعا اگر میوفتادم پایین میمردم.
با نا امیدی سرمو اوردم بالا.....
نویسنده :!-"•Aყ∂a°"
@Bloodthirstyy