فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- یکمیفقطلباسامپارَست 💔
-
حضـرت رقـیـه سلامﷲعلیها
در اثر مصائب و مشکلاتی که
در وقایع عاشورا بر آن حضرت
وارد شده و عاقبت تابوتوان
حضرت را ربود،در همان مدت
منازل قرب و ترقی را به سرعت
طی نمودند و اگر از فعلیت تامه
مرتبهای نیز باقی مانده بود در
عوالم پس از شهادت آن را واجد
شده و به مقام ولایت رسیدهاند..!
•عـلامـهطـهـرانـی•
#خانوم_آی_خانوم
#اللهمعَجلوَفاتیفيالروضهالرقیهس
https://eitaa.com/joinchat/2232090889C4cea994a74
4_5897684353101598849.mp3
26.06M
زجر اگه دختر داشت میفهمید
گل سر چیه، موی بلند تر چیه😭
بهونه چیه، شونه نشه مو چیه😭
#محرم
#دخترِباباییِ_من_رقیه
#خانوم_سه_ساله
خواستم ناز کنم، دست کِشی تا به سَرَم
دیدم این موی چنین سوخته نازی دارد ؟!
#خانوم_آی_خانوم💔
بالا نشین بود؛
با خار و خاک و خاشاک غریبه از دنیا سه بهارش را دیده و اغراق نبود اگر میگفتند از آن سه بهار دو نوبتش را بر دوش عباس «ع» گذرانده سر تاب دادنش در آغوش سجاد «ع» یا شانه زدن زلفش به دست على اكبر «ع» رقابتی برادرانه بود آخر هم حسين «ع» سر میرسید و همانطور که میگفت: ناز دختر کشیدن را فقط پدرش میداند. روی کنده زانو مینشست دو دست را چون دو درخت چون دو سیر چون دو ملک نگهبان دور جثه ی دردانه میگرفت و باغ کوچک یاس
را در آغوش میکشید 😭
#خانوم_آی_خانوم💔
بالا نشین بود؛
با خار و خاک و خاشاک غریبه دست به دست از سینه ی زینب «س» جدا میشد و به دامن رباب میرسید بندهای نعلین چرمی کوچکش را به نوبت سکینه «س» و لیلا دور پاهایش کیپ میکردند و میگفتند در حیاط میدوی احتیاط کن ..😭😭
#خانوم_آی_خانوم💔
بالا نشین بود؛
با خار و خاک و خاشاک غریبه تا آنکه فصل آشنایی رسید؛ ماه بر بالای دیوار نشست و بلبل خرما شهادتین خواند. نعلین های چرمی کوچکش چند منزل آن سوتر از خرابه گم شد و آتش زلف معطرش به دستهای علی اکبر «ع» را چید طبقی آوردند پوشیده با حریر و ابریشم که از آن بوی خاکستر و شوری خون به مشام میزد سرخ بود اما سرخی از آن ابریشم نبود دست برد و پرده ی افتاده بر طبق را کنار زد. دست برد و حسین «ع» را مرتب کرد دست برد و شکستگی را بند زد دست برد و شن بیابان را از دندان و دهان پاک کرد دست برد و با خار و خاک و خاشاک آشنا شد. دست برد و ناز پدر را خرید دست برد و دو دست را چون دو ساقه ی نحیف چون دو ملک نگهبان کوچک دور باقی مانده ی
پدر کشید دست برد و سر حق را به سینه ی ترسیده اش چسباند، دست برد و با خاک عجین شد دست برد و در میان خاک تپید. دست برد و از
خاک پرید
بالا نشین بود بلاخره 😭😭
#خانوم_آی_خانوم💔
دختران ایران
بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه تا آنکه فصل آشنایی رسید؛ ماه بر بالای دیوار نشست و بلبل خ
امشبعاشورایماحضرترقیهایهاست...😭😭
#خانوم_آی_خانوم💔
دخترها بابایی نیستند ؛
باباها دختریاند!
این را وقتی حسین (علیهالسلام)
با سر به دیدن رقیه آمد ؛
فهمیدم 😭
#خانوم_آی_خانوم💔
enc_17200833838825918779920.mp3
2.64M
میکشم بر صورتم دست شِفای روضه را
با خودت محشور کن ما بچه های روضه را...😭
#خانوم_آی_خانوم💔
ولی حالا که دارم نگاه میکنم ؛
یه جا دیگه هم از رقیه گفتن سخته..
چهلمنزل هروقت تازیانه میخورد هی میگفت أينَعَمّیَالعَبّآس؟
#عَبّآسَم از رو نی هی چشماشو میبست 💔
#بیِبیِسهساله
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زدن هایش که جای خود.
چه دادی زد سرم آن شب؛
- ندیدم مثلِ زجر اصلا کسی را بد دهن بابا
#خانوم_آی_خانوم 💔
#خانوم_سه_ساله
https://eitaa.com/joinchat/2232090889C4cea994a74
enc_16900204277510484723791.mp3
8M
بـابـا غرق ِدردم دورسرتبگردم💔
واسم آب آوردن خوردم ُگریہ کردم!
#بیبیسهساله .