#شهیدانهـ
سوریہبودوخیلۍدلتنگشبودم
بهشگفتم: کاشکاریکنۍکہفقط
یکۍدوروزبرگردے💔'•
باخندهگفت: دارممیامپیشتخانم✋🏽
گفتم: ولـےمندارمجدۍمیگم!
گفت: منمجدۍگفتم! دارممیام
پیشتخانم!
حالایاباپاۍخودمیاروۍدستمردم:))
حرفشدرستبود،
رویدستمردماومد
-شهیدحسینحریری 🕊
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
26.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ تصوری که #هالیوود در بین مردم جهان از #حضرت_مهدی(عج) میسازد!
⭕️ نگاهی به فلیم سینمایی " مردان ایکس آپوکالیپس" و نکات خبیثانه ای که دست اندرکاران این فیلم برای به انحراف کشیدن ذهن مردم سراسر دنیا نسبت به امام زمان (عج) در نظر گرفتند.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 💚
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#طلبگی👳🏻♂
کسانی که به هر دری میزنند ولی کارشان درست نمیشود برای این است که نماز اول وقت نمیخوانند. جوان ها به شما توصیه میکنم اگر میخواهید هم دنیا داشته باشید هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید.
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
💖🕊
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#مسیحاےعشق
#پارت_بیست_هفتم
بابا و مامان به طرفم میآیند.
:_بیدار شدی عزیزم؟؟ مامان دستم را میگیرد:ببین چه بلایی سر خودت آوردی...
*******
سرم را بالا میآورم و به آفتاب سلام میدهم،از دیشب،سرم غذایی حسابی حالم را خوب کرده،اما
هنوز هم کمی ضعف در دست و پایم هست...
صدای در میآید و منیر خانم داخل میشود.
:_خانم،آقا گفتن تشریف بیارید پایین.
:+برای چی؟
:_مثل اینکه کارمهمی دارن.
چشم های منیر برق میزند.
بلند میشوم.
موهایم بهم ریخته،ولی مرتبشان نمیکنم. شاید اگر بابا آشفتگی ام را ببیند،قبول کند خواسته ام
را....
به طرف آشپزخانه میروم،بابا و مامان پشت میز نشسته اند و مشغول صرف صبحانه اند. آرام
سلام می دهم و پشتشان میایستم.
بابا با دست به صندلی کنارش اشاره میکند:بیا بشین
:+کاری دارین؟
:_گفتم بیا بشین.
روی صندلی مورد نظر بابا مینشینم.
مامان به ظاهرم نگاه میکند:این چه وضعشه؟؟خجالت نمیکشی؟
بابا،با دست مامان را به آرامش دعوت میکند.
به طرفم برمیگردد،مثل همیشه،استوار و باابهت است و البته..دوست داشتنی
:_خـــب نیکی. من دلیل رفتارهای مسخره ی این چند وقتت رو نمیدونم،اما هرچی که هست
باعث شده،آرامش من و مادرت حسابی بهم بریزه. تو میدونی که من آدمی نیستم که با تهدید و
اعتصاب و این مسخره بازیا،تن به کاری بدم. از تو هم به عنوان دخترم بیشتر از این ها انتظار
داشتم.
حتم دارم،حسابی لب و لوچه ام آویزان شده،خیال میکردم بابا قبول میکند.
بابا ادامه میدهد:اما خب،ازطــرف دیگه ،تو هم حرف غیرمنطقی نمیزنی...
مشتاق میشوم،مامان پوف میکند و سر تکان میدهد.
بابا بی توجه به مامان،ادامه ی حرفش را از سرـمیگیرد:تو حق داری روش زندگیت رو خودت
انتخاب کنی،من به مامانت هم گفتم،اصلا جای نگرانی نیست،رفتارهای تو اقتضای سنته و یه کم
که بگذره،اینا همش از سرت میافته،به قول جوونا، الان داغی،جوگیرشدی... عیب نداره،تو تا وارد
جامعه نشی و چند تا از این آدما که به اسم دین،هر غلطی میکنن نبینی،نمیفهمی ما
چی میگیم.. مهم نیست..)نفس تازه میکند( تو میخوای حجاب داشته باشی، درسته؟
سرم را به شدت به طرف پایین تکان میدهم.
:_خب،دور چادر رو که کالا خط بکش،محاله نه من و نه مادرت اجازه بدیم تو چادر سر کنی..
بابا بی توجه به اخم های درهم من،ادامه میدهد:ولی میتونی نوع پوششت رو خودت انتخاب
کنی،اونم به دو تا شرط...
مشتاق میپرسم:چه شرطی؟
درست است که به چادر مجوز ندادند،اما حداقل مجبور نیستم،لباس های مورد پسند مامان را
بپوشم
از یادآوری طرز پوشش قبلی ام شرم میکنم.
صدای بابا،از افکارم دورم میکند:اولیش اینکه این اعتصاب مسخره رو تموم کنی،دومیش هم
اینکه یه مدت برای عوض کردن حال و هوات بری انگلیس.
:+کجا؟
:_انگلیس،یه مدت میری اونجا،به کارات فکر میکنی،پیش عموت
:+عمــــو؟مگه من عمو دارم؟؟
:_نیکی؟!لطفا جدی باش... نظرت چیه؟قبوله؟
:+من چرا باید برم پیش کسی که تا چند دقیقه پیش نمیدونستم وجود خارجی داره؟
مامان با اخم می گوید:نیکی
:+من اصلا تا حاال این عمو رو ندیدم...چرا باید بر م پیشش؟
:_هرجور راحتی،یا قید حجاب رو میزنی یا میری اونجا...
انگار چاره ای ندارم،نفسم را بیرون می دهم
:+ قبول
:_پس آماده شو،همین امروز میرم سفارت واسه کار ویزات.
:+شما یا مامان،همراه من نمیایین؟
:_نه وحید میاد دنبالت
:+وحید کیه؟
:_نیکی؟
پوزخند میزنم،چه اسم ناآشنایی!عمـــــــو وحید....
مامان و بابا از آشپزخانه خارج میشوند.
حس فتح دارم،حس پیروزی...من بُردم...درست است با شرط و شروط،ولی من،بودم که پیروز
شدم.
منیرخانم برایم شیرکاکائو میآورد،با نگاهم از او قدردانی میکنم.
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
.
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
❣#قرار_شبانہ❣
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِ مُحَمَد وآلِهِ الطاهِرین🕊
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#ختم_صلوات_شبانه 🌸💕
۵ صلوات به نیت رفیق شهیدت، هدیه به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ☺️💜
برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج🌿💚
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』