گفتم : بهشتت؟!
گفت : لبخندحسین'؏'
گفتم : جهنمت؟!
گفت : دورےازحسین'؏'
گفتم : دنیایت؟!
گفت : خیمھعذاےحسین'؏'
گفتم : مرگت؟!
گفت : شهادتدرراهحسین'؏'
گفتم : مدفنت؟!
گفت : بےنشانشبیهمادرحسین'؏'
گفتم : حرفآخرت؟!
گفت : السلامعلیالحسین"؏" (:
「 @Dokhtarhaaj 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ایـن است اقتـدار جمهـوری اسلامـی😍
- دُخترحاجی .
پارت ۳ پرونده چیز زیادی نداشت ، یه آدم کله گنده که اطلاعات کشور رو به شبکه های خارجی و احتمالا سرو
پارت ۴
بعضی اوقات این اتفاق میوفتاد که مامور نفوذی ، یا خود فروخته داشته باشیم ، معمولا سوژه های ما در پرونده ها مختلف از مامورین خود فروخته میخواستند که کار تیم رو با مشکل رو یه رو کنند یا ...
اما این بار فرق داشت ، این بار اونا دنبال اطلاعات بچه های سایت بودن و اشکان حاضر شده بود در قبال پول اطلاعات رو بفروشه ...
چند بار تماس ظبط شده رو گوش کردم ، تکرار همون صحبت ها ، نمیدونم چرا منتظر بودم یه چیزی عوض بشه ....
بعد از یک ربع بین زمین و هوا بودن با سایت تماس گرفتم و گفتم یه نیروی جایگزین بفرستن ، و خستگی رو بهونه این درخواست کردم .
یک ربع دیگه گذشت تا نیروی جایگزین اومد . از نیرو های تازه کارمون بود ، یک سالی بود که استخدام شده بود .
_احمدی ، تا وقتی که من برگردم خوب حواست رو جمع میکنی ، هر اتفاقی هم افتاد صبر میکنی من برگردم و بهم میگی ، یا باهام تماس میگیری ، مفهومه ؟
احمدی: بله ، متوجه شدم ، چشم .
_وقتی اومدی آقا محمد سایت بودن؟
احمدی:بله سایت بودن ، البته مثل اینکه کارشون داشت تموم میشد
_خیلی خوب ، ممنون ، به کارت برس ، خدانگهدار .
از ون بیرون اومدم ، بدون صبر به سمت خیابون اصلی رفتم و تاکسی گرفتم ، باید قبل از رفتن عمو محمد خودم رو به سایت میرسوندم .
مسیر ده دقیقه ده ساعت طول کشید 🤌🏻
وقتی به سایت رسیدم بی توجه به سلام ها و صحبت ها به سمت دفتر عمو محمد رفتم
_سلام عمو .
+سلام ، اینجا چیکار میکنی ؟
_باید اینو ببینین ، خیلی مهمه
+چیشده زینب ؟
_میگم بهتون .
فایل ظبط شده از تماس موسی پور رو به مانیتور اتاق وصل کردم و پخشش کردم .
دوباره ، سه باره ، چهار باره...
عمو محمد چند ثانیه چشمانش رو بست و باز کرد و از پشت پنجره به اشکان خیره شد ...
+اجازه میدیم کارش رو انجام بده ، بعد تصمیم میگیریم باهاش چیکار کنیم .
_واقعا عمو ؟ اطلاعات بچه ها چی؟؟
+نگران نباش ، بیا بهت میگم چیکار کنی .
.....
#عمار
#حرم_امن