_حاجآقا،
چرامحبتخداروحسنمیکنیم؟
+دیدیآدمیکهسرماخوردهمزه
غذارونمیفهمه؟:)
ماهامازبسگناهکردیمتازهشاکیمیشیم
کهچرابویاصلیولذتازدین
نمیبریم ولی خدا هنوز منتظرمونه ها!!🎗
@Dokhtarhaaj
هدفتون این نباشہ
تجربے بخونین
دڪتر بشین...!
هدفتون این باشہ
بندگے بخونین
شهید بشین :)♥️✨
@Dokhtarhaaj
دلممیخواهدحاجاحمددورنم
یہڪشیدھبخوابونہزیرگوشموبگہ
اینجورےقراربودمجاهدبشۍ💔؟
#چریک
@Dokhtarhaaj
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 حتما ببینید
من یــه دوستی دارم !
دلش میخواد با دوست من، دوست بشه!
دوست داره با خونواده تـو مانوس بشه💚
به مناسبت ایام ولادت امام حسین(ع)
رونمایی از کلیپ #عزیزم_حسین۲
📌اثری متفاوت و دلنشین
مخصوص دهه هشتاد، نودیا
با صدای🎙
رضا هلالی و محمد اسدالهی
🔻 @seyyedoona
هدایت شده از ³¹³یاوران مهدی
خب قشنگاااااا میخوایم یه پویش باحالی راه بندازیم...😍🙂🌱
حالا چطوری؟!🤔
الان میگم خدمتتون😊
ببینید شما به پی وی بنده اسم یه شهید که دوستش دارید یا میشه گفت رفیق شهید تون هست رو میگید و در آخر اسم تمام شهیدان که فرمودید رو میذاریم تو کانال و هر کدوم بیشتر ویو خورده باشه ( که میتونید فور کنید تو کانالاتون تا بیشتر ویو بخوره) به ۳ نفری که بیشتر باشه،جوایز زیااااد و ناااااب میدیم...✨🌱
پس بدوووودیدددددد🌻✨
آیدیم برای اسم رفیق شهید هاتون:✨🌱
@Ryhan110
چنلمون :
@chcgxhxjchvdg
هدایت شده از ³¹³یاوران مهدی
اسم رفیق شهید شما : شهید آرمان علی وردی ✨🌱
کد شما: ۱ ☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به مامانش گفتن...
@Dokhtarhaaj
یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس میگوید:
یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفت؛ بهطوریکه از بیمارستانهای صحرایی هم مجروحان بسیاری را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحان بهشدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکی از مجروحان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پارهپاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند زخمهایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحان را یکییکی به اتاق عمل میبردیم و منتظر میماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
وقتی که دکترِ اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت: «او را به اتاق عمل ببرید و برای جراحی آمادهاش کنید.» من آن زمان، چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحتتر بتوانم مجروح را جابهجا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد میشدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروحی که چند دقیقهای بود به هوش آمده بود، بهسختی گوشه چادرم را گرفت و بریدهبریده و سخت گفت: «من دارم میروم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم میرویم.» این را گفت و درحالیکه چادرم در مشتش بود، شهید شد. از آن به بعد، در بدترین و سختترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.🧕🕸
@Dokhtarhaaj