•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #شصت_و_سوم خدای تو کیست؟ خنده اش محو شد …😟 – یعنی … شما از من بدتون
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_چهارم
جراحی با طعم عشق
برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... 😨
شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمی شد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد ... دلم می خواست رسما گریه کنم ...
برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دست هاش رو می شست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد ...
- من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و ...😊😏
داشتم از خجالت نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم ...
زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود ...
چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم ...
- اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق می کرد ... می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه ...
خندید ... 😃سرش رو آورد جلو ...
- مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی ...
برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم ...😬😠
با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ...
چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در مورد شخصیتش نطق می کرد ... و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم ...
توی بیمارستان سوژه همه شده بدیم ...
به نوبت جراحی های ما می گفتن ... جراحی عاشقانه...😕
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_پنجم
برو دایسون
یکی از بچه ها موقع خوردن نهار … رسما من رو خطاب قرار داد …
– واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی… اون یه مرد جذاب و نابغه است … و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه … 😏
همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد …
و من فقط نگاه می کردم … واقعا نمی دونستم چی باید بگم … یا دیگه به چی فکر کنم …
برنامه فشرده و سنگین بیمارستان …فشار دو برابر عمل های جراحی …
تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه… حالا هم که … 🙁😣
چند لحظه بهش نگاه کردم …
با دیدن نگاه خسته من ساکت شد …از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون … خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم …
سرمای سختی خورده بودم … 💊🌡
با بیمارستان🏥 تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن …
تب بالا، 🌡سر درد و سرگیجه 😖…
حالم خیلی خراب بود … توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد …📲
چشم هام می سوخت و به سختی باز شد …پرده اشک جلوی چشمم … نگذاشت اسم رو درست ببینم …
فکر کردم شاید از بیمارستانه … اما دایسون بود … تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن …
_چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست …
گریه ام گرفت …😭
حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم … با اون حال … حالا باید …
حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم …
– حتی اگر در حال مرگ هم باشم … اصلا به شما مربوط نیست …
و تلفن رو قطع کردم …
به زحمت صدام در می اومد …صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
#گزارش_تصویری 📸
[نودسومینهفتهمراسمسهشنبهمهدوی]
شمارهکارتجهتنذوراتنقدی:
5041_7211_1236_6266
قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی استان یزد_بافق
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ✨
• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق..
به نیابت از #ابراهیم_هادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @EBRAHIMHADI_BAFQ
• • 🥀
[ #امامزمان{عجلاللهتعالےفرجهالشریف} ]
[ 📽 #استورۍ | #STORY ]
#اللﮩـمعجـللولیـڪالفـرج
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
14.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاقد کپشن:)..!❤️
#پیشنهاد_دانلود
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
فاقد کپشن:)..!❤️ #پیشنهاد_دانلود 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
دیدین کلیپو آخ آخ کیا دلشون مدینه خاص🥺 اونم مسجد النبی🥺 اشکاتم جاری شد
ان شاءالله قسمتتون بشه🪴
#یاد_خدا۱۵
✘ انسان فقط بندهٔ یک عشق است؛ خدا.
• اگر محبتمان را با محبت خدا و معصوم همجهت کنیم، شنیدن ما با شدن قلبمان همزمان میشود.
• نیتها، دغدغهها، ارزشها، آرزوها و اهداف ما همه و همه وابسته به عشق ماست؛ هنر این است که عشقمان را همسو با بندگی خدا تنظیم کنیم.
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨