🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_هفتم
46 تماس بی پاسخ
نزدیک نیمه شب🌌 بود که به حال اومدم …سرگیجه ام قطع شده بود … تبم هم خیلی پایین اومده بود …
اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم …
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم … بلند که شدم …دیدم تلفنم روی زمین افتاده…
باورم نمی شد … 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون …😧😳
با همون بی حس و حالی … رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن💡 کردم … تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد…
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود … مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین …از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم … انگار نصف جونم پریده بود …
در رو باز کردم …🚪
باورم نمی شد … یان دایسون پشت در بود… در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد … با حالت خاصی بهم نگاه کرد … 😔
اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام …
– با پدرت حرف زدم … گفت از صبح چیزی نخوردی …مطمئن شو تا آخرش رو می خوری …
این رو گفت و بی معطلی رفت …😔🚶
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل …
توش رو که نگاه کردم … چند تا ظرف غذا بود … با یه کاغذ …روش نوشته بود …
– از یه رستوران اسلامی گرفتم … کلی گشتم تا پیداش کردم… دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری …😒✋
نشستم روی مبل …
ناخودآگاه خنده ام گرفت …😊
ادامه دارد ...
✍نویسنده؛
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
شھادت،مزدکسانی
هستکهفقطدنبال
ردپایخداهستند🌱'
#شهیدانه
• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق..
به نیابت از #ابراهیم_هادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @EBRAHIMHADI_BAFQ
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ظلم به سر می رسد ای یار
از تو خبر می رسد ای #یار
🟣یادمان باشد اگر حال خوشی پیدا شد ، جز برای #فرج_مولا امام زمان (عج) دعایی نکنیم !🤲
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلیِّکَالْفَرَجْ
#يامَهدےاَدْرِکني
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
وقتی با چادر سیاه
ساده و بدون آرایش تو جامعه حاضر میشم
و با غرور از لا به لای شما عروسکای رنگی و نیمه برهنه عبور میکنم تعجب نکنید
درسته منم یه خانمم ،، زیبایی و دیده شدن رو دوست دارم
اما نوعش با مال شما فرق میکنه
من زیبایی ای رو میخوام که تو سایه ی حجب و حیا باشه،،چون این زیبایی رو هیچ آرایش و عمل زیبایی ای نمیتونه جبران کنه
من نگاه محبت آمیز پسر فاطمه رو دارم،که می ارزه به نگاه تحسین برانگیز هزاران بوالهوس
من لایک خدارو دارم،که جبران لایک تمام مردم دنیاست
انتشار با شما....
#حرف_دل
#حجاب
#چادر
#عشق_فقط_چادرم
#جهاد_تبیین
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ بــرده شیـــطـان نباش...
تقدیم به خواهران کم حجاب و بیحجابی که فکر میکنن با بیحجابی باکلاس میشن و به آزادی میرسن... 🤔
#حجاب
#حجابشان
#تباهتاکجا
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #شصت_و_هفتم 46 تماس بی پاسخ نزدیک نیمه شب🌌 بود که به حال اومدم …سرگیج
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_هشتم
احساست را نشان بده
برگشتم بیمارستان …🏥
باهام سرسنگین بود … غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار … حرف دیگه ای نمی زد …
هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید … اولین چیزی که می پرسید این بود …
– با هم دعواتون شده؟ …😳
_با هم قهر کردید؟ …😧
تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم …
چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد … و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست …
– واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه …😏
– از شخصی مثل شما هم بعیده … در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه …😏
– من چیزی رو که نمی بینم قبول نمیکنم …😌
– پس چطور انتظار دارید … من احساس شما رو قبول کنم؟… منم احساس شما رو نمی بینم …😏
آسانسور ایستاد …
این رو گفتم و رفتم بیرون …تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود …
چنان بهم ریخته و عصبانی … 😡👊که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه …
سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد … تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد …
گوشیم زنگ زد …📲 دکتر دایسون بود …
– دکتر حسینی … همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم…بیاید توی 🌳حیاط⛲️ بیمارستان …
رفتم توی حیاط …
خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد … بعد از سه روز … بدون هیچ مقدمه ای …
– چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ … من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ … حتی اون شب … ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد … که فقط بهتون غذا بدم …
حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساس من … و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ …😠
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است