eitaa logo
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
2.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
63 فایل
⁩•قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی بافق⁦⁦• اے‌که‌مرا‌خوانده‌ای‌راہ‌نشانم‌بده🪐🌱 ارتباط با مدیر↓ @Sadat6201 شرایط(تبادل)↓ @conditions_channel لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/1529948 شماره‌کارت: #۵۰۴۱۷۲۱۱۱۲۲۰۳۰۰۶
مشاهده در ایتا
دانلود
؟!  1⃣ قسمت اول 📆 سلام جان برادر! امیدوارم توی این روزهای پاییزی حال دلت خوب باشه. کلّی با خودم کلنجار رفتم بنویسم یا نه. دل به دریا می‌زنمو واسه خودم می‌نویسم. یه جور مشق‌کردن واسه کلاس انتظار... همه‌چی از آخرین روز ماه صفر شروع شد. روز  آخری، حس عجیبی داشتم. یه جور دلتنگی واسه پیرهن مشکیم که بهش خو کردم و دلم نمیاد ازش دل بکنم و بازم چشم بدوزم به تقویم و محرم سال دیگه و مدام چرتکه بندازمو مدام با خودم بگم: سال بعد هستم یا نه… 🛵 با یکی از بچه‌های هیأت از مسجد بیرون اومدم. دمِ در نمی‌دونم چی شد. حرفامون تازه گل انداخت، از هر دری حرف زدیم که خواسته یا ناخواسته، بحث کشیده شد به اون سوال، سوالی که موقع خداحافظی، در حالی که سوئیچ موتور رو روشن کرده بودم، زمین‌گیرم کرد!  نمی‌دونم چی شد، حرفمون به اینجا کشید که شهدا مگه زن و بچه نداشتن، مگه زندگی نداشتن، پس چی شد راحت از همه چی گذشتن و سبکبال رفتن؟! 🚘 هر کدوممون جواب‌هایی فراخور درک و احساسمون دادیم، اما من، توی خماری فهمیدنِ راز این شیدایی موندم، بعضی سوالا، جوابش گفتنی نیست، چشیدنیه، شایدم دیدنی... خداحافظی کردم، سوار موتور شدم، به راه افتادم. یهویی لرز رفت توی بدنم، اما هنوز اون سوال باهام بود؛ توی ترافیک، لابه‌لای ماشینایی که توی هم وول می‌خوردن، توی مسیر و توی نسیمی که به صورتم می‌خورد و لرز بدنمو شدیدتر می‌کرد. 🏠 هرچی بود منو با خودش همراه کرد، دلم می‌خواست به قدر فهمش بفهمه، مگه می‌شه یه آدم دلش اونقدر بزرگ بشه که هیچ تلاطمی توی زندگی نتونه آرامشش رو بهم بزنه. جلوی در خونه رسیدم. کلید رو چرخوندم توی قفل، رفتم توی خونه، البته فکر و خیال زودتر از من دویدن توی خونه! 🗣 ادامه دارد... 📖
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
4⃣ فرازی از دعای روز چهارم ماه مبارک #رمضان 📖 اَللّـهُمَّ قَوِّنى فیهِ عَلى اِقامَهِ اَمْرِکَ... خ
5⃣ فرازی از دعای روز پنجم ماه مبارک 📖 اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ... خدایا، قرارم دِه در این ماه از آمرزش‌خواهان. 🔸 مهربان خدا، عمری در طلب آن یار سفرکرده، کوتاهی کرده‌ام. ندای هَل مِن ناصر ینصرنی او را بارها شنیده‌ام اما به بهانه‌های واهی، پی زندگی خودم بوده‌ام. وای بر من اگر امام‌زمانم را نشناسم که مرگم، مرگ جاهلیت خواهد بود! پس به مهربانی‌ات قَسمت می‌دهم از تمام کوتاهی‌هایم در یاری امام، درگذر و توفیق جبران گذشته را به من عنایت فرما. 🔗 ۵ 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
هدایت شده از ﴿سه‌شنبه‌هـای‌مهدوی🇵🇸﴾
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همراهی با نامحرم🔥 پس امام زمان(عج) چی‌میشه؟!🥹💔 🤲🏼♥️ 『💚𝐉𝐎𝐈𝐍⇣』 @Seshanbemahdavi_EbrahimhadiBafgh🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمضان ماه فرصت هاست...🌸 {شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی} 5041_7211_1220_3006 @EBRAHIMHADI_BAFQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق.. به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @EBRAHIMHADI_BAFQ
زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود ↓ { او می‌بیند } با این کار میخواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند ..❤️‍🩹 ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!  1⃣ قسمت اول 📆 سلام جان برادر! امیدوارم توی این روزهای پاییزی حال دلت خوب با
؟!  2⃣ قسمت دوم 🍰 گیر کرده بودم توی اون خاطرهٔ آخری که انگار مثل تکهٔ آخر کیک، قسمتت بشه و تو با ولع بخوریش! اونجا که دستم توی دست دوستم بود که خاطره رو گفت: توی خاطرات یکی از شهدا خوندم که شب عمليات، گوشهٔ عکس دختر نوزادش از جیب لباس نظامیش بیرون بوده، دوستش عکس رو بیرون می‌کشه و نگاش می‌کنه، بعد با لبخند می‌گه: چه دختر نازی! خدا بهت ببخشه. نگفته بودی دختر داری! دوستش می‌گه: عکس رو بگذار سرجاش، نمی‌خوام عکس دخترمو ببینم. دوسش تعجب می‌کنه و می‌گه: مگه تو عکس دخترتو تا حالا ندیدی؟! 🖼 اشک تو چشاش جمع می‌شه و می‌گه: نه، خدا اونو تازه بهم داده، هنوز یه ماهش نشده! خانمم عکسشو واسم فرستاده تا ببینمش! گفته موقع تولدش که نبودی، لااقل عکسشو ببین! اما بازم دلم نیومد نگاش کنم. چون ترسیدم شب عملیات، مهرش زمین‌گیرم کنه، نتونم واسه حرف امام، مردونه بجنگم! برای همین تا حالا عکس دخترمو ندیدم! 🥾 داشتم بند کفشامو باز می‌کردم که بوی غذا پیچیده توی مشامم و قیمهٔ خانم تا دم در به استقبالم اومد. عاشق دست‌پخت خانمم هستم، مخصوصاً وقتی غذا، قیمه باشه. اونقدر دیر رسیدم خونه که مستقیماً می‌رم سر سفره. صدای اعتراض همه دراومده. امیر غرولند می‌کنه که بابا فکر خودت نیستی، فکر شکم ما بدبختا باش! سر سفرهٔ غذا می‌شینم، غذا می‌خورم، اما اینجا نیستم. خانمم با اشاره بهم می‌گه: چته؟ کجایی؟ ❓ راستی کجام؟ کاش می‌دونستم چمه. کاش این حس غریب رو می‌فهمیدم. خورده‌نخورده می‌رم توی هال. دکمهٔ کنترل تلویزیون رو بالا و پایین می‌کنم، فوتبال یا سریال؟! فرقی برام نمی‌کنه، چشمام به تلویزیونه، اما دلمو نمی‌دونم کجاس. عادت ندارم زود بخوابم، اما تا به خودم میام، سرم نرسیده به بالش، می‌رم توی خواب و یکی انگار دکمه منو خاموش می‌کنه و دیگه هیچی نمی‌فهمم! 🗣 ادامه دارد... 📖
[اعتَزِل‌ما‌يخدِشُ‌دِينَك‌ولا‌تلتَفِت‌لأحد‌ستحاسَب‌وحدك! از هر آنچه که دینت را خدشه دار میکند دوری کن وبه کسی توجه نکن زیرا تو به تنهایی مورد حسابرسی قرار خواهی گرفت🌸 إن الله لا ینسی قلبا لجَا اِلیِه فی وَقتِ الشدَه خداوند فراموش نمی کند قلبی را که به وقت سختی به او پناه میبرد..❤️ 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨