• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق..
به نیابت از #ابراهیم_هادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @EBRAHIMHADI_BAFQ
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✧🎥✧
#فرصتی_برای_خودسازی🌸🌿
برای یک شروع دوباره چقدر آماده ای؟😍
میدونی خدا تو این ماه مزایده گذاشته😇
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
✧🕊✧
#حالهوای_جبهه
#خاطــره🎞
شهید♥️اهلبیرونرفتننبودن🚶🏻♂
بیشترتویخونهخودشونوباکامپیوترو
گوشیسرگرممیکرد📱
مثلپسرایهمسنخودشونشیطنتنداشت🖐🏻
آروموحرفگوشکنبود🙂
خصوصیتشکهشهادتوبراشرقمزد🌱
عشقبهامامحسینودخترشو🌸
اخلاصشتویاینراهبود🕊
#شهیدانه
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #بیستم مقابل من نشسته بود ... سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ... دومی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #بیست_و_یکم:
یا زهرا
اول اصلا نشناختمش ...
چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود...😢
اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی چندان طول نکشید ...
اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ...
قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ...😒
علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ...
و این ترفند جدیدشون بود ...
اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ...
و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ... 😵🌸🗣
با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ...
می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ...
به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ...
بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود ...😖
ادامه دارد....
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
🌺شهید محمدهادی ذوالفقاری🌺 شهید ذوالفقاری سه بار برای مبارزه با داعش به سامراء رفت و با نیروهای حشد
🌺شهید محمدهادی ذوالفقاری🌺
قسمت هایی از وصیت نامهٔ شهید👇
_از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند نه مثل حجاب های امروز، چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهند.
_از برادرانم می خواهم که غیر از حرف آقا حرف کسی دیگر را گوش ندهند، جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست
_دین خود را حفظ کنید، زیرا اگر امام زمان (عج) بیاید احتمال دارد که روبهروی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم ،امام زمان را تنها نگذارید.
_مطمئنم که این ها (دشمنان) کم هستند و فقط با یک هجوم با اسم حضرت زهرا (س) می شود این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور بود، بهتر است دست به دست همدیگر بدهید و این غدهٔ سرطانی را از بین ببرید.
#معرفی_نامه_شهدا ✨
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری ✨