• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
حاج حسین یکتا:
چندتا قلب برای امام زمانت شکار کردی؟
چندتامون غصه خور امام زمانیم؟!
رفقا تو جنگ چیزی که بین شهدا جا افتاده بود این بود که میگفتن :
امام زمانم در بلات به جونم❤️🌿
پای کار امام زمانت باش
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
ازدواج چیه بابا🙁
هم خرج داره هم مسئولیت داره و....
همین رابطه ساده بهتره😀
*** ***
کاری نداره که یه رشوه به این مدیر میدم که کارمو انجام بده و حرفی نزنه
سودش نصف نصف😉
*** ***
برم مدرک فیک بگیرم هم کارم زود راه میفته
هم نمیخواد کلی سال برم درس بخونم
زودترم به درآمد میرسم😍
تا حالا بین اطرافیانت چنین چیزی شنیدی یا دیدی؟
داستانشو چی ؟ شنیدی؟؟
دوست داری بدونی امام حسین (ع) برای این افراد چه پیامی داره؟؟👇👇👇👇
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
ازدواج چیه بابا🙁 هم خرج داره هم مسئولیت داره و.... همین رابطه ساده بهتره😀
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت کسی که بخواد از راه گناه به مقصودش برسه از زبون امام حسین ع 🤫👆👆
جالب بود ، نبود؟
#سیدکاظم_روحبخش #استوری_حدیث
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایران لاکچریتره یا فرانسه؟
اینارو بلد نیستید حساب کنید؟شوخی میکنید!
حتما ببینید جالب بود.
#خود_تحقیری
#ایران_مقتدر
#امام_زمان
#جهان تبیین
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #شصت_و_نهم زنده شون کن پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرس
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #هفتاد
خدا را ببین
با قاطعیت بهش نگاه کردم …
– این من نبودم که تحقیرتون کردم … شما بودید … شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست …
عصبانیت😠 توی صورتش موج می زد … می تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد … اما باید حرفم رو تموم می کردم…
– شما الان یه حس جدید دارید … حس شخصی رو که با وجود تمام لطف ها و توجهش … احدی اون رو نمی بینه …بهش پشت می کنن … بهش توجه نمی کنن … رهاش می کنن… و براش اهمیت قائل نمیشن …
تاریخ پر از آدم هاییه که… 👈خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن … اما #نخواستن ببینن و باور کنن …👌 شما وجود خدا رو انکار می کنید …
اما خدا هرگز شما رو رها نکرده … سرتون داد نزده … با شما تندی نکرده …
من منکر لطف و توجه شما نیستم … شما گفتید من رو دوست دارید …
اما وقتی … فقط و فقط یک بار ☝️بهتون گفتم… احساس شما رو نمی بینم … آشفته شدید و سرم داد زدید …
خدا 👈هزاران برابر شما👉 بهم لطف کرده … چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ …😏
اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد … اما این، تازه آغاز ماجرا بود …
اسم من از توی تمام عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد …
چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود … که به ندرت با هم مواجه می شدیم …
تنها اتفاق خوب اون ایام …
این بود که بعد از 4 سال با مرخصی من موافقت شد … می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم …
فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود …😍❤️
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #هفتاد_و_یکم
غریب آشنا
بعد از چند سال به ایران برگشتم …🇮🇷🛬
سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت …
حنانه دختر مریم، قد کشیده بود … کلاس دوم ابتدایی … اما وقار و شخصیتش عین مریم بود …
از همه بیشتر … دلم برای دیدن چهره مادرم😊😢 تنگ شده بود…
توی فرودگاه … همه شون اومده بودن …
همین که چشمم بهشون افتاد … اشک، تمام تصویر رو محو کرد …
خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم … شادی چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت …😢
با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن …
هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت …
حنانه که از 4 سالگی، من رو ندیده بود … باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید…
محمدحسین که اصلا نمی گذاشت بهش دست بزنم …
خونه بوی غربت می داد …
حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم …
اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن …اما من … فقط گاهی … اگر وقت و فرصتی بود …
اگر از شدت خستگی روی مبل … ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد … از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم …
غم عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود …
فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم … کمی آروم می شدم … چشمم همه جا دنبالش می چرخید …
شب … همه رفتن … و منم از شدت خستگی بی هوش …
برای نماز صبح🌌 که بلند شدم …
پای سجاده … داشت قرآن📖 می خوند … رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش …
یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم … با اولین حرکت نوازش دستش … بی اختیار … اشک از چشمم فرو ریخت …😭
– مامان … شاید باورت نشه … اما خیلی دلم برای ✨بوی چادر نمازت✨ تنگ شده بود …
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
13.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلت پاک باشه کافیه❗️
#شبهه
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨