eitaa logo
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
29 فایل
⁩•قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی بافق⁦⁦• اے‌که‌مرا‌خوانده‌ای‌راہ‌نشانم‌بده🪐🌱 ارتباط با مدیر↓ @Sadat6201 شرایط(تبادل)↓ @conditions_channel لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/1529948 شماره‌کارت: ۵۰۴۱_۷۲۱۱_۱۲۲۰_۳۰۰۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرمت نگه‌دار💔 مقابل خدا گردن‌کلفتی نکن😏👊🏻 بی ادبی کنی چوبشو میخوری☺️ استاد قرائتی😃 🌙 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پته و زیلو و عکس امام و‌ پرده و چفیه و میز و قاب و پرچم ایران و خودکار دست آقا همش تولید کارگران ایرانیه در صورتی که یک چیز تولید داخل در تصویر پهلوی نمیبینید کما اینکه در جشن‌ ۲۵۰۰ ساله بیش از ۲۰۰ملیون دلار کالای خارجی از جمله آشپز فرانسوی وارد کردند! فرق است بین ادا و عمل! 🗣 حسین صارمی 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️سومیـن شهیدی که قراره معرفی کنیم شهید محمد ابراهیم همت هست؛)!🫀 📌📌سلام با عرض معذرت قراری که داشتیم برای،معرفی شهدا بخاطر حجم پستها به عقب افتاد. ولی از این بعد جبران میکنم. ان شاءالله بخونین، از زندگینامهاشون. و هم از نحوه ی شهادتشون. و ان شاءالله که از یه گوشه ای از زندگینامشون یا وصیتنامهاشون. یه تلنگری و درسی واسه زندگیهامون باش. به امید موفقیت در زندگیهاتون..😊
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
با گسترده شدن امواج خروشان انقلاب، ابراهیم نیز فعالیتهای سیاسی خود را علنی کرد. حضور او در پیشاپیش ص
پس از انجام کارهای مقدماتی در دی ماه سال ۱۳۶۰ بود که ابراهیم با یک دست لباس سپاه و همسرش نیز با یک لباس ساده سر سفره عقد حاضر شدند و آقای روحانی امام جمعه اصفهان خطبه عقد آنها را خواند.با مهریه یک جلد کلام الله مجید یک جلد مفاتیح و بیست و هفت تومان پول. همان شب دست زنش ر گرفت و به خانه خودمان آورد. عجب شبی بود. من با پدرش توی اتاق نشسته بودیم که متوجه صدای گریه اش شدیم. زار زار گریه می کرد. با خودم گفتم:آخه چی شده مگه امشب شب زفاف نیست؟! به پدرش گفتم: چرا انقدر بی تابی می کند؟ او هم متحیر مانده بود. دلم طاقت نیاورد بلند شدم و رفتم از لای در نگاه کردم. دیدم رخت خواب را جمع کرده یک گوشه و سجاده اش پهن است  و مشغول راز و نیاز با خدای خویش است. خانمش هم کناری نشسته بود و نمی دانم قرآن یا مفاتیح بود که در دامنش بود. ساعت یازده شب بود. تا پنج صبح ناله میزد و من صدایش را می شنیدم که می گفت: العفو العفو الهی العفو. صدای زجه های او قلبم را می سوزاند. تا خود صبح گریه کرد طوری که صبح با چشمان قرمز و متورم آمد و صبحانه خورد. بعد هم با همسرش به گلزار شهدای شهرضا رفتند و پس از آنکه دیداری با شهدا تازه کردند  برای زیارت به قم و از آنجا به پاوه رفتند.زیرا عملیاتی در پیش بود و باید هرچه زود تر خودش را می رساند.
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
پس از انجام کارهای مقدماتی در دی ماه سال ۱۳۶۰ بود که ابراهیم با یک دست لباس سپاه و همسرش نیز با یک ل
شهید حاج ابراهیم همت با اینکه فرمانده بود، اما زندگی مشترکشان را در جایی شروع کردند که خانه هم نبود و یک مرغدانی بود. خاطره کوتاه همسر شهید همت درباره شروع زندگی‌مشترکشان را ـ که در کتاب نیمه پنهان ماه آمده است ـ می‌خوانیم. روی پشت بام خانه یکی از برادرهای بسیجی، اتاقی بود که آن را مرغدانی کرده بود، ولی به علت بمباران استفاده نمی‌شد. کف آن مرغدانی را آب انداختم و زمینش را با چاقو تراشیدم. حاجی هم یک ملحفه سفید آورد و با پونز پرده زدیم که بشود دو تا اتاق. بعد هم با پول تو جیبی‌ام کمی خرت و پرت خریدم؛ دو تا بشقاب، دو تا قاشق، دو تا کاسه. یک پتو هم از سپاه آوردیم. یادم هست حتی چراغ خوراک‌پزی نداشتیم؛ یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلاً غذای پختنی نخوردیم. این شروع زندگی ما بود.
• پایان فعالیت|♡❀ • شبتون‌شهدایی|♡❀ • عاقبتتون‌امام‌زمانی|♡❀ • غیرتتون عَلوی|♡❀ • عشقتون‌زهرایی|♡❀ • التماس‌دعا،، یاعلی|♡❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت مگر میشود ندیده عاشق شد گفتم ما ندیده عاشقش شدیم🤍🌱 #امام_زمان
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
یا این دل شکسته‌ی ما را صبور کن یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن...
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
شهید حاج ابراهیم همت با اینکه فرمانده بود، اما زندگی مشترکشان را در جایی شروع کردند که خانه هم نبود
همسر شهید همت، داستان ازدواج با او را اینچنین شرح می دهد: «با یکی دو نفر از دوستان خود عازم کرمانشاه شدیم، آموزش و پرورش آن‌جا ما را به پاوه فرستاد. وقتی وارد شهر شدیم هوا تاریک شده بود. باران می‌بارید. یک‌راست به ساختمان روابط عمومی سپاه رفتیم. همت آن ‌جا نبود. گفتند به سفر حج رفته است. در اتاق خواهران مستقر شدیم و از روز بعد کار خود را در مدارس پاوه آغاز کردیم. آن زمان شهر رونق بیشتری پیدا کرده بود و بخش عمده‌ای از منطقه پاک ‌سازی شده بود و تعداد زیادی از نیروهای بومی توسط شهید ناصر کاظمی و همت، جذب کانون فرهنگی جهاد و سپاه شده بودند. سفر حج ایشان حدود بیست روز به طول انجامید. در این فاصله به اتفاق خواهران اعزامی خانه‌ای برای سکونت خود در شهر اجاره کردیم. یک شب پیش از آمدن حاجی به پاوه خواب عجیبی دیدم. او بالای قله‌ای ایستاده بود و من از دامنه قله او را تماشا می‌کردم. خانه سفیدی را به من نشان داد و گفت: ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!  6⃣ قسمت ششم 🔍 حاجی ادامه می‌ده و می‌گه: مهدی! شما و بچه‌های غواص برین سمت د
؟!  7⃣ قسمت هفتم 🔸 دستمو زیر چونه‌م زدم و گفتم: آره... گفت: به معنیش فکر کردی ینی چی؟ کمی جابه‌جا شدم و گفتم: خب معلومه، ینی همهٔ روزا عاشوراس… اونم خندید و ادامه داد: حتماً همهٔ زمینا هم کربلا... از حاضر‌جوابیش خندم گرفت. اما چهره‌ش یهویی جدی شد و گفت: سید! اگه جواب این سوال رو بفهمی، مسیر زندگیت عوض می‌شه، اون‌وقت شک نکن شهید می‌شی یا می‌میری یا لااقل از غصه، دق می‌کنی! 🔹 سکوت می‌کنه، نمی‌تونم صبر کنم، منتظر شنیدنم، صدای نفس کشیدنم رو می‌شنوم. اشکش رو که می‌بینم، می‌فهمم کلی حرف واسه گفتن داره. آهی می‌کشه و می‌گه: هزار و اندی سال پیش توی کربلا، امام حسین که امام‌زمان‌شون بود، اومد مقابل لشکر دشمن، یه ندا داد که تا روز قیامت واسه مظلومیتش می‌شه خون گریه کرد. 🔸 آقا فرمود: هل من ناصر ینصرنی؟ کسی هست یاریم کنه؟ بعضیا هلهله کردن! بعضیا نشنیدن، چون مال حرام نمی‌گذاشت بشنون! بعضیا شنیدن، اما مزه گندم ری زیر دندوناشون بود! بعضیا هم صدای سکه‌های یزید رو واضح‌تر شنیدن تا صدای مظلومیت فرزند رسول خدا که میون معرکه، یاری‌کننده طلب می‌کرد... از اون زمون تا حالا، هر سال، هر ماه، هر هفته، هر روز، اسم آقای مظلوممون که میاد، بی‌اختیار اشک همه در میاد. 🔹 چشاش رو دوخت به من و پرسید: چقدر شده با خودت بگی کاش منم کربلا بودم؟ غافلگیر شدم. اما محکم و با‌هیجان گفتم: خودت که خوب می‌دونی بیشتر عصرا پاتوقم کجاس؟! یه عهد قدیمیه که هر روز اونجا زیارت عاشورا بخونمو مدام به خودم بگم: کاش کربلا بودم و جونمو فدای مولا می‌کردم! با لحنی خاص و کشدار گفت: مطمئنی؟! 🗣 ادامه دارد... 📖
در انجیل آمده که، ایران اسرائیل را شکست خواهد داد! محقق مسیحی سعادة الیازجی در همایش «قدس میراث مشترک ادیان» آستان قدس رضوی(ع): در کتاب انجیل به ما مسیحیان بشارت داده شده است که ایرانیان در آخرالزمان به حکومت می رسند و بر پلیدی ها پیروز می شوند چون از حمایت شمشیر دولبه برخوردارند. سالها تحقیق کردم در میان شمشیرهای تاریخ تا توانستم رمز گشایی کنم که شمشیر دولبه همان ذوالفقار است و منظور از ایرانیان شیعیان امام علی (ع)است. طبق مطالبی که در انجیل آمده است ایران ،‌اسرائیل را شکست خواهد داد و تا آن لحظه مدت زمان زیادی نمانده است. 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
• پایان فعالیت|♡❀ • شبتون‌شهدایی|♡❀ • عاقبتتون‌امام‌زمانی|♡❀ • غیرتتون عَلوی|♡❀ • عشقتون‌زهرایی|♡❀ • التماس‌دعا،، یاعلی|♡❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق.. به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @EBRAHIMHADI_BAFQ
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــه در جزیره‌ی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون می‌آید؛ داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد... برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا