eitaa logo
بصیرت انقلابی🍃
336 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
129 فایل
بصیرت، نورافکن است؛بصیرت،قبله نماوقطب نماست. قطب نما لازم است؛به خصوص وقتی دشمن جلوی انسان هست.اگر قطب نمانبود،یک وقت شمامی بینید بی سازوبرگ درمحاصره دشمن قرار گرفته اید؛آن وقت دیگرکاری ازدست شمابرنمی آید.💫امام خامنه ای💫 خادم کانال: @cholmaghani313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد معتز آقائیتحدیر%2F_جزء_سیزدهم_قرآن_کریم_.mp3
زمان: حجم: 3.97M
تندخوانی جزء سیزدهم قرآن ڪریم هدیه به امام زمان عجل‌الله🌷 "اے آن‌که راهِ گریز🕊 بسوے رهایی و آسودگی را، از تو باید خواست...🌱 به احسانِ خویش، اے پروردگار مـن؛ دَرِ آسایش به روے من بگشا؛🤲" 🕊 🌙 https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 روایت دردناک یک خبرنگار از جنایت دشمن صهیونیستی در بیمارستان شفا 🍃 🌹🍃 🔸شوهر زن مورد تجاوز ارتش "اسرائیل" در بیمارستان الشفاء غزه می گوید: سربازان به او دستور دادند لباس‌هایش را درآورد و شروع به کتک زدن کردند، سپس او به آنها گفت: «من پنج ماهه باردار هستم، مرا نزنید» اما متأسفانه به کتک زدن او ادامه دادند. بعد از ساعت ها همه زن ها را به جز زن باردار و فرزندانش بیرون آوردند، جلوی چشم شوهر و اقوام و فرزندانش بردند و به آنها تجاوز کردند. آنها به مردان دستور دادند که چشمان خود را نبندند وگرنه به آنها شلیک می کنند. | https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
🔺فقط از قتل معاون حوزه علمیه ماهشهر و کشف جسد او خبر میدهند اما هیچ اشاره‌ای نمیکنند که او درحالیکه برای امرار معاش خود مسافربری میکرده، توسط سارق یا سارقان به قتل رسیده است؛ چون نمیخواهند تصویری که از روحانیون نزد مخاطبین‌شان ساخته‌اند خدشه بردارد و همچون کفتار قصد بهره برداری‌های بعدی را دارند! https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
🔴 عوارض نگه‌داشتن ادرار ✍ نگه داشتن ادرار یا موجب امراض کلیوی و مثانه می‌شود. برای پیشگیری از این امراض باید انسان خود را به دستشویی عرضه کند. حتی اگر در بدترین شرایط باشد 🌷 https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 رأی دادن نوجوانان در بلژیک اجباری شد. 🍃 🌹🍃 🔻۱۰ روز مانده به پایان فرصت ثبت‌نام برای رأی دادن در انتخابات پارلمان اروپا، دادگاه قانون اساسی بلژیک حکمی را صادر کرد که بر اساس آن نوجوانان ۱۶ و ۱۷ ساله باید در شرکت کنند. 🔸رأی‌دادن برای افراد ۱۸ ساله و بالاتر از آن در بلژیک اجباری است و هر کسی از این قانون تخطی کند با جریمه مالی مواجه می‌شود. 🔹همچنین افراد واجد شرایطی که در بازه زمانی ۱۵ ساله چهار بار از رأی‌دادن خودداری کنند، در خطر از دست دادن حق رأی قرار خواهند گرفت. 🔺پیشتر، افراد زیر ۱۸ سال از رأی‌دادن اجباری معاف بودند و حالا دادگاه بلژیک این قانون را تعلیق کرده است. | https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🖼 هر کاری بکنید آخوندا حذف شدنی نیستند، کتابشون وسط سفره صهیونیست هاس😂 🍃 🌹🍃 | https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥کارشناس سعودی: سلاح ایرانی نبود، روسیه از پس اوکراین برنمی‌آمد 🍃 🌹🍃 ✅همین سلاح امروز در دست یمنی‌ها است | غربی ها قادر به توقف حوثی ها نیستند و به همین دلیل به محرمانه با ایران در کشور عمان روی آورده‌اند... | https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست🌷 بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند🌷 https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
بصیرت انقلابی🍃
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست🌷 بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند🌷 https://eitaa.com/Ebasira
شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا