eitaa logo
سـلام بر ابراهیــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
9 فایل
یـه روزی می فهـمی دعوتـت بـه این کـانـال اتفاقـی نبوده و شهــ🌹ـدا دعوتـت کـردن. کانال ما در سـروش: https://splus.ir/Ebrahim__hadi کانال ما در روبیکا: https://rubika.ir/Ebrahimedelha__ir مسئول تبـادل: @sadatm57 انتقاد و پیشنهاد: @Bahareomid
مشاهده در ایتا
دانلود
سـلام بر ابراهیــم
┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄ 🌷 فرمانده ای داشت به نام می گفت اون موقعی که داشتیم می رفتیم پای کار برای عملیات من رفتم پشت تویوتا و حاج حسین هم رفت پشت فرمون. 💨 به من گفت سید ابراهیم بیا جلو! گفتم بابا چند تا بزرگتر اونجا هستن من خوب نیست بیام جلو قبول نکرد و گفت بهت میگم بیا جلو! منم رفتم جلو و از بزرگترا هم عذرخواهی کردم. 🔹 این داستان رو برای مصطفی تعریف کرد.👇 💗شهید بادپا می گفت: که من از قدیم که با حاج قاسم سلیمانی و شهید یوسف الهی ( اون عارفی که شهید حاج قاسم سلیمانی رو کنارش در کرمان دفن کردند) رفیق بودم. 🔘شهید محمدحسین یوسف ‌الهی در زمان جنگ بهم گفت برو سر کانال فلان جا بشین تحرکات دشمن رو یک ماه می نویسی و میاری! ✅ دو سه روز اول رو دقیق می نوشتم که دشمن چه تحرکات مثلا تدارکاتی و نظامی داره. ولی یه موقع هایی هم از خستگی زیاد خواب می موندم و نمی رفتم و از رو شیطونی همون قبلی ها رو می نوشتم و پاکنویس می کردم! 🌙خلاصه سرماه که شد رفتم به شهید یوسف الهی نشون دادم گفتم که گزارشمو آوردم! اونم یه نگاهی به نوشته هام کرد و گفت شما این صفحات رو خواب موندی و نرفتی ولی نوشتیش. دیدم دقیق زده توی خال! بعد بهم گفت که به خاطر این کارت شهید نمیشی برو! ▪️می گفت: تا الآن که الآنه حسرت شهادت، با این همه عملیات و سابقه به دلم مونده! جنگ تموم شد و بعد از سالها اومدیم سوریه و این عملیات و اون عملیات بازم خبری نشد! ☁می گفت اخیرا خواب شهید یوسف الهی رو دیدم که بهم اجازه شهادت داد و گفت توی این عملیات تو هم میای نگران نباش! 🔻 اینا همه رو داره توی ماشین به مصطفی می گه! می گفت حواستون خیلی جمع باشه کہ شهدا نظاره گر تمام اعمال ما هستن! 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir🕊 ◇◈◇═════💠
•┈••✾◆🔹🔔🔹◆✾••┈• چقــدر از مَــنش این شهدا دور شـدیم آن قدر خیره به دنیا شده و کــور شدیم معذرت از همـه خوبان و هـمه همرزمان ما برای شهـــدا وصـــــله ی ناجور شدیم 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄✦🍀✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦🍀✦┄ ⁉️ که اگه کارهای ساده و پیش پا افتاده رو هم با نیّتی امام زمانی انجام بدیم، جزو زمینه‌سازان ظهور به حساب میایم؟ 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
࿐☀️○ 🌺 ‌○☀️࿐ 🌱 🌸 امام حسین علیه السلام: هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و نيز هرگز سخن سودمند مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد. 📚ميزان الحكمه جلد ۱۰ صفحه ۱۹۰ 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
⊱━═🍃🌺🍃═━⊰ 💔کاش تا دل می گرفت و می شکست! 💗دوست می آمد ، کنارش می نشست. 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir🕊 ◇◈◇═════💠
┄┅═🔷═🔹🌺🔹═🔷═┅┄ 🌷 🗒 معـروف به «عقرب زرد»، در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۴۱ در همدان چـشم به جهان گـشـود. وی چهـار آذر ۱۳۶۶ با سمـت فرمـانده اطـلاعات عملیـات لشـکر ۳۲ انصـارالحـسین (ع) در حـین انجـام یـک مـاموریت گشـت شناسـایی به درجـه رفیـع شهـادت نائـل آمـد. 🌼🌼🌼🌼🌼 🏥بس بچه ها می رفتند برای ملاقات او در بیمارستان ساسانِ تهران، مسئولان بیمارستان کلافه شدند و انتقالش دادند به یه بیمارستان در همدان. 🔻روزای اول یـه اتـاق بود و دو سـه تا مجروح که وقت و بی وقت پر می شد از مردم و بچه ها. مدیر بیمارستـان که دیـد عیادت کننده زیاده گفـــــــــت: «یـه اتـاق بـاشه فقط برا علـی آقـا.» بـازم بعـد از ظـهـرها وقـت مـلاقات اتـاق گـوش تـا گـوش پـر مـی شـد. 💬یـه فکر تازه کردند و وقت ملاقات را جوری تنـظیم کردند کـه هـم صبح و هـم بعـد از ظـهر مـردم بیـان برای مـلاقات. بـازم جـواب نـداد. 🔸حسـابی نظم بیمـارستان از ازدحام مردم بهم ریخته بود. رییس بیمارستان گفت: «علـی آقـا رو بعد از ظهرها بیارن توی محوطه بیمارستان!» بـازم محـوطه شـد پاتوق بچـه ها که روی پاهای تو گـچ عـلی آقـا، شفاعت نامـه می نـوشتـند. 🍀رئیس که دید نظم بیمارستان با هیچ راهی سامان نمی شـه، با همـاهنگی پزشـک معالجش گفت: «ایشون رو ببرید خونه، پزشکان می آیند اونجا برای دوا درمون!» 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir🕊 ◇◈◇═════💠
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿇࿐᪥✧🍃🌺🍃✧᪥࿐࿇ 🎞 آقـا مصطفی حاجت گرفتن شهید 🌷 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
هدایت شده از حسینی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄✦🍀✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦🍀✦┄ ❤️ شهر ما دائم پُر از تشویش وغم شد بے شما شیعہ در هر ماجرایے مُتّهم شد بے شما عدل و دادے نیست،عالم پُر زِ بے رنگے شده گردشِ ایّام هم نامُنتظم شد بے شما اے گل نرگس ڪجایے شیعہ ات دلواپس است عالَمے محروم از بوے صنم شد بے شما 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
هدایت شده از حسینی
࿐☀️○ 🌺 ‌○☀️࿐ 🌱 🌸 امام صادق علیه السلام : خداوند هیچ دری را بر روی مومن نمی‌بندد؛ مگر اینکه بهتر از آن را به روی او باز کند.✨ 📚بحــار ۷۲:۵۲ 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
سـلام بر ابراهیــم
┄┅═💕🌷🌷💕═┅┄ 🔹خواهر شهید هادی می گوید: خانم جوانی با مـن ارتباط گرفـت و گفت: باید ماجـرایی برای شما نقل کنم. نگاه من را به دنیا و آخرت تغییر داد. 🔹من دیـنم است از اقلیت های مذهبی سـاکن تـهران و وضعیـت مالـی ام خیـلی خـوب بود. به هیج اصـول اخـلاقی و حتـی اصـول دیـن خـودم پایبند نبودم. هـر کار زشـتی نبود که در آن وارد نشــده باشم! هـر روز بیـشتر از قـبل در منجـلاب فـرو می رفتـم. 🔹دو سـه سـال قبـل؛ در ایـام عید نوروز با چند نفر از دوستان، تصمیم گرفتـیم که برای تفریح به یک قسمت از کشور برویم. نمی دانـستیم کجا برویم شمـال، جـنوب، شرق، غرب؟ 🔹 دوستانم گفتند بریم خوزستان هم ساحل دریا دارد و هم هوا مناسب است. از تهـران با ماشین شخصی خودمون راهی خوزستان شدیم بعد از یکی دو روزی به مقصد رسیدیم. 🔹 شـب که وارد شـهر شـدیم؛ هیچ هتلی و یا مـکانی را بـرای اقامـت پیدا نکـردیم. یکی از همراهان ما گفت: فقط یه راه داریم بـریم محـل اسـکان «راهـیــــــان نـــور» همگی خندیدم. با این تیـپ و قیافه کمـی طول کشید تا مسئول ستاد راهیـان نور ما رو پذیرفت. 🔹یـک اتـاق به مـا دادند وارد شـدیم؛ دور تا دور آن پـر از تصویـر شهدا بود. هـر یـک از دوستـان مـا به شـوخی یکی از تـصـاویر شهدا را مسخره می کرد تصویر پسـر جوانی بر روی دیوار نظر من را جـلب کرد مـن هـم به شوخـی به دوستانم گفتم: این هم بـرای من! صبح که خواستیم بار دیگه به چهره این جوان شهید نگـاه کـردم. نـام اون شهــــید نوشته نشـده بود زیر عکس این جـمله بود [ دوسـت دارم گـمنـام بمـانـم] 🔹 چنـد روز بعد به تـهران برگشتـیم. مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم دنبال کتاب مورد نظر می گشتم؛ یکباره بین کلی کتاب یـکی شون نظرم جـلب کرد. چـقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست. خودش بود همان جـوانی که سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم. 🔹 یاد شـوخی های آن شب افتـادم ؛ این همـان جـوانی بود که می خواست گـمنـام بماند. این کتـاب از مسئول کتابخـانه گرفتم. نـامش بود. و نـام او بود. 🔹 شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب رسیدم ؛ دیگر با عشـق می خواندم. اواخـر کتاب که رسیدم. انگار راه جدید در مقابـل من ایجاد شده بود. من آن شب به شوخی می خواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم؛ اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقمند شدم و شخصیت او بر من تاثیر گذاشت و من مسلمان شدم. 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ 🌷 ◾تاریخ تولد : ۱۳۵۸/۰۳/۲۸ ◾محل تولد : همدان ◾تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۷/۲۳ ◾محل شهادت: حلب_سوریه ◾ مزار : گلزار شهدای همدان 🏡یه روز که اومد بود خونه ما. داشتیم در مورد یک سری مسابقات ورزشی برنامه ریزی می کردیم چشمش به عکس امام خامنه ای افتاد که روی دیوار بود با حالت ناراحتی ازم پرسید که چرا فقط عکس امام خامنه ای رو گذاشتی پس عکس امام خمینی کو؟ من بهشون گفتم که فقط عکس امام خامنه ای رو داشتم . 🗯 شهید بزرگوار گفت اگه ما فقط از عکس امام خامنه ای استفاده کنیم به تنهایی ، اونایی که مرضی نسبت به انقلاب توی دلشون هست پیش خودشون گمان می کنن که ما فقط به شخص وابسته هستیم و چون دیگه امام خمینی از دنیا رفتن ما با راه امام کاری نداریم و با جابجا شدن رهبری ما هم راهمون رو عوض می کنیم 🍀 ولی اگه از عکس دو تا بزرگوار با هم استفاده کنیم معلوم میشه که هم شخص رهبری برامون مهمه هم راه وروش ولی فقیه که از امام خمینی شروع شده . 🔷 من هم از فردا عکس دو تا امام عزیز رو با هم گذاشتم توی خونه هر جا که هم می رم به دوستان سفارش همین کار رو می کنم . 💠═════️◇◈◇ 🕊@Ebrahimedelha_ir 🕊 ◇◈◇═════💠