سـلام بر ابراهیــم
┄۞✦❧❧✦۞۞✦❧❧✦۞┄
#سید_غضنفر_موسوی
جانبازی است که ۳۵ سال رؤیای شیرین
خوابیدن را به خاطرات سپرده است.
📆 روز ۲۴ اسفند ۶۴ عراق منطقه کرخه را بینهایت بمباران شیمیایی کرد، اعلام کردند که بچهها ماسکهایشان را بزنند. من هم ماسکم را زده بودم، موقع اذان که شد، من ماسکم را باز کردم که بروم و از شط وضو بگیرم و برای نماز مغرب و عشاء آماده شوم. چند لحظه بعد سنگر تدارکات با اصابت موشک دشمن منفجر شد. همین طور که آمدم لب خاکریز، از بالای آن لیز خوردم و لب آب قرار گرفتم. گازها سنگینتر از هوا هستند کنار خشکی و کنار آب تجمع کرده بودند خلاصه من وضو گرفتم تا نماز بخوانم، نماز مغرب را که خواندم، نماز عشاء را دیگر نتوانستم بخوانم. داشتم خفه می شدم.
🏥 وقتی که بچهها من را در این وضعیت دیدند مرا به بیمارستان انتقال دادند. حالت عادی نداشتم و یادم رفت ماسکم را با خودم ببرم. مسیری که باید تا رسیدن به بیمارستان طی کنیم نیز بمباران شیمیایی شده بود و من هم که ماسک همراهم نبود به شدت به مشکل شیمیاییام اضافه و شرایطم بدتر شد. بعد از آن من به طور صد در صد شیمیایی شدم».
سید غضنفر از مشکلات شیمیایی میگوید و درمانی که منجر به بیخوابیش شد: بعد از مدتی که تحت درمان بودم چند پزشک تصمیم گرفتند به من شوک برقی وارد کنند و ۱۲ جلسه، یک روز در میان به من شوک برقی میدادند و نتیجه این شد که از نیمه سال ۶۵ تاکنون، بعد از شوک برقی و آسیب به مغزم من را از خواب محروم کردند و من یک ثانیه هم به خواب نرفتهام و ۲۴ ساعت در هوشیاری کامل به سر میبرم.
🏞جانباز بیخواب سرزمینم از انس گرفتن با بیداری شبهایش این چنین میگوید: «هرجا بروم ابزار کارم هست مثلا در کوه وقتی خسته میشوم جای صافی پیدا میکنم و به این صورت که لوله یا سنگی زیر پام قرار میدهم و بالشی را زیر شاهرگ گردنم میگذارم و چیزی هم روی پیشانیام قرار میدهم، عضلات را میکشم و ۳۴ مرتبه تسبیحات حضرت زهرا (س) را میگویم.
🔹درست است که دوست دارم یک دل سیر بخوابم طوری که آسمان لحافم باشد، زمین تشکم و سنگ هم بالش من باشد ولیکن راضی به آن چیزی هستم که سرنوشت برای من رقم زده آنچه باعث تحمل من شده است تنها ذکر خدا است «الا بذکر الله تطمئن القلوب» این را با تمام وجودم درک میکنم و میدانم که اگر روزی بخوابم برای همیشه خوابیدهام و بیدار نمیشوم».
هر که در خواب خیال لب خندان تو دید
خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست
🌷سید غضنفر موسوی امروز تنها سخنش نرفتن زیر بار حرف زور و ظلم و تنها هدفش زنده نگه داشتن #یاد_شهدا و حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران است و خطاب به جوانان میگوید: باید شهدا را قدر بدانیم، این نظام را قدر بدانیم و جوانان کشور هم به خودشان اعتماد داشته باشند و در کارها به خداوند توکل کنند.
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
🌻یار!...
مثل اون مرزبانی که تو برف و یخبندون
از خواب و آسایش و آرامش خودش می زنه
تا #شیعهخونهٔ_امام_زمان در امنیت کامل باشه.
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
❁═══┅┄
🔺 @Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_حدیث
💌 امام صادق عليه السلام:
خانه اى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى تابد كه در ميان خانه ها ، شناخته مى شود .
📚 بحارالأنوار ج ۹۲؛ ص ۲۰۳
❁═══┅┄
🔺 @Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
┄┅═🍃💕🍃═┅┄
☘اکرام مهمان مطابق دستور دین
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺
┅┅❅🌸❁🌸❅┅┅
✨معجزه سه شهید و زنده شدن مادرشان
💠 علی اکبر فرزند آخر خانواده #پالیزوانی، میگوید: سال ۸۴ مادرمان زمین خورد و لگنش شکست مجبور شدند او را به اتاق عمل ببرند که زیر عمل سکته مغزی کرد. او را از اتاق عمل که بیرون آوردند، فوت کرد. ۴۵ دقیقه چهرهاش را پوشاندند و حاج علی، شهادتین را زیر گوشش خواند و دیدیم جان از بدن عزیز رفت. آمدند که ایشان را به سردخانه ببرند گفتم اگر هزینهاش را بدهیم میتوانیم یک شب مادر را نگه داریم؟ قبول کردند.
🧠 پزشکش هم که جرّاح مغز متبحّری بود گفت مادرمان، فوت کرده است. به فامیل خبر دادیم که بیایند مادر را ببینند. در آن لحظه به سه شهید، مخصوصاً آقا مصطفی توسّل پیدا کردم و گفتم ما هنوز به عزیز احتیاج داریم، خدا شاهد است به اتاق برگشتم مادری که ۴۵ دقیقه مرده بود و صورتش را با پارچه پوشانده بودند دست برادرم را گرفت. دکترها آمدند و دستگاههایی که یک ساعت پیش کنده بودند را وصل کردند. حال مادر که کمی بهتر شد دکتر به او گفت من ۷۰ سال است همه چیز دیدهام تو آنطرف چه دیدی؟
💢 مادر گفت: آن طرف بیابانی بود. رسیدم به منطقهای که خانههای خرابهای مشابه خانههای قدیمی قم داشت. درب باغی باز شد، فرزندانم مصطفی و مرتضی و محمد آمدند من را داخل باغ بردند همهی آدمهایی که در باغ بودند سرشان نور بود و صورتشان را نمیدیدم. به من گفتند شما باید بروی ما هوای تو را داریم و وقتش به سراغت میآییم.
✍منبع: سایت خبرگزاری دفاع مقدس
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅══✼🏮✼══┅┄
معنی ذڪاوت از زبان زیبای ،سردار دلها...
🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📲 ببنیـد
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
🤲یادتان هست،!..
روزهای اول کرونا دعای فرج خواندنها
همه از ته دل بود؟ انگار همه مضطر بودیم.
کمی که گذشت باز یادمان رفت تو را کم داریم...
ببخش که فقط وقت گرفتاری یاد توایم!
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
❁═══┅┄
🔺 @Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_حدیث
🌸امام صادق( علیه السلام)
گمان نیک به خداوند آن است
که جز به او امیدوار نباشی...
📗 کافی ج ۲ ص۷۲
❁═══┅┄
🔺 @Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
┄┅═🌙🌃🌙═┅┄
🏡شب که دیر می اومد خونه؛ در نمی زد،
از روی دیوار می پرید تو حیاط و تا اذان
صبح صبر می کرد. بعد به شیشه می زد
و همه را برای نماز صبح بیدار می کرد.
🌷بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای
برخورد باد به شیشه می گفت: ابراهیم اومد.
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺
سـلام بر ابراهیــم
༺🌺༻🍃🌸🍃༺🌺༻
🗣 «مرتضی» با زبان عربی با عراقی ها حرف می زد و تکیه کلامش روی کلمه «اشلو» بود که مخفف همان «ای شی لونک » "رنگ و روت چطوره؟ بود او هر روز صبح به فاصله هفتاد ، هشتاد متری عراقی ها ، روی خاکریز می ایستاد و دست هایش را دور دهان حلقه می کرد و برای عراقی ها سخنرانی می کرد. اشلونک یا اخی صباح الخیر ! یعنی (رنگ و روت چطوره، حال و روزت چطوره برادر صبحت بخیر) 🌤️ظهر دوباره همان آش و همان کاسه ! مرتضی دست بردار نبود و روز روشن ، جلو چشم عراقی ها روی خاکریز می رفت و برای دشمن کلاس عقیدتی می گذاشت.
📢گاهی هم از پشت بلندگو سوره واقعه را می خواند. اما جواب عراقی ها توپ و تفنگ بود. این عمل مرتضی ترس و وحشت در دل نیروهای دشمن انداخت به صورتی که عراقی ها برای سرش جایزه گذاشتند . و او معرف شد به «اشلو».
🎊پس از پیروزی عملیات، اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند، و «سرلشکر رضایی» موضوع را با حضرت امام در میان میگذارد. و حضرت امام بر پیشانی این شهید بوسه میزند. «شهید صیادشیرازی» می گوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی یا همان «#اشلو» ی معروف.
🏜صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را میگیرد تا میرسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. از فاصلهی ۵۰ متری مزار، از ماشین پیاده میشود. لباسش را مرتب میکند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار میرود و آنجا دست راست را به گوشهی کلاه نظامی میچسباند و فاتحه میخواند و هر چه بچههای سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او میخواهند ناهار را آنجا بماند، میگوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، به اینجا آمدهام و باید بروم.
🌷«شهید مرتضی جاويدی» سرانجام پس از مبارزات و مجاهدات خستگی ناپذير در هفتم بهمن ماه ۱۳۶۵ در #عمليات_کربلای_۵ پس از روزها تلاش و جهاد به آرزوی هميشگی خود رسيد.
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺