•اِلتیٰآمْ•
دوبارهـ دلتنگــیـــــ...💔
به خدا قسم که روا نیست اینچونین آشفته بنگاریم و در حُرمِ آتش عشقت بسوزانیم...
•اِلتیٰآمْ•
به خدا قسم که روا نیست اینچونین آشفته بنگاریم و در حُرمِ آتش عشقت بسوزانیم...
روانیست که
دردِ جانم به نیم نگاهت مداواشود و..
نظری نیندازی به بیمارت طبیب ترین
•اِلتیٰآمْ•
روانیست که دردِ جانم به نیم نگاهت مداواشود و.. نظری نیندازی به بیمارت طبیب ترین
کجای عالمِ کَرَم نوشتهاند که فقیرِ حقیری را که دل شکسته است به آغوشِ ضریح نپذیرند؟؟
•اِلتیٰآمْ•
کجای عالمِ کَرَم نوشتهاند که فقیرِ حقیری را که دل شکسته است به آغوشِ ضریح نپذیرند؟؟
کجای دفترِ احساس خط نوشتهاند که سیَه رویان را {دل} نیست و حق ندارند به درگه شاهی ات پناه بیاورند؟!
•اِلتیٰآمْ•
هیچ کجا...
هَیهـــات...
این گمان از تو دور است که دلِ زارم را که به دردِ عشقت دچار است و چارهای جز تو ندارد دور بیندازی!
توای که |حُــر| را پس از خبط و خطایش آنچنان بزرگوارانه بخشیدی :))
طوری که گویا گناهی نکرده است..
راهی نبسته است!
•اِلتیٰآمْ•
هَیهـــات... این گمان از تو دور است که دلِ زارم را که به دردِ عشقت دچار است و چارهای جز تو ندارد دو
اما...
سوال من این است که کدام گناهم مرا از دیدارِ ضریحت،
نشستنِ در گوشه ای از حریمت،
اشک ریختنِ روبه روی گنبدت
محروم کرده است؟!
•اِلتیٰآمْ•
اما... سوال من این است که کدام گناهم مرا از دیدارِ ضریحت، نشستنِ در گوشه ای از حریمت، اشک ریختنِ روب
کاش میشد..
به قاعدهی یک دم، در هوایت نفس بکشم
و به اندازهی یک بازدم، روبه بارگهت لب بزنم:
«دوستت دارم»
•اِلتیٰآمْ•
کاش میشد.. به قاعدهی یک دم، در هوایت نفس بکشم و به اندازهی یک بازدم، روبه بارگهت لب بزنم: «دوستت د
که پاهایم بیتاباند برای قدم نهادن به خیابانِ (بینالقمرین)،
دلم باریدن میخواهد روبه روی (کف العباس) ..
راهم بده ارباب...