۱۷ مهر
•اِلتیٰآمْ•
@Ein_Shin_Qaf
70
دنبالکننده
726
عکس
236
ویدیو
1
فایل
دنیای|•عٰیْنشینْقافٖوسیعترازآناستکهقلمبتواندبارِبه دوشکشیدنِوصفشرامتحمل
شود.مینویسیم
،ازدل!ازعمقجان،درستدرهمانهنگامکهاحساسسرریزمیکندازاندرونِ
قلبمان.برای
مخاطبیکهگوشِجانشرابهماهدیهکرده:) {هرگونهکپیتنهاباذکرِنامنویسندهمجازاست}
مشاهده در ایتا
پیوستن
•اِلتیٰآمْ•
70 دنبالکننده
دانلود
مطالب قبلی
•اِلتیٰآمْ•
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری
•اِلتیٰآمْ•
چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
•اِلتیٰآمْ•
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
•اِلتیٰآمْ•
دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
•اِلتیٰآمْ•
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
•اِلتیٰآمْ•
سحرم کشیده خنجر که، چرا شبت نکشته ست تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
•اِلتیٰآمْ•
سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری
•اِلتیٰآمْ•
نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
•اِلتیٰآمْ•
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟ که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
•اِلتیٰآمْ•
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
•اِلتیٰآمْ•
چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری
•اِلتیٰآمْ•
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری