eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.7هزار دنبال‌کننده
41هزار عکس
11.6هزار ویدیو
530 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw ارتباط با خادمین @KhadamY @iemeHdi
مشاهده در ایتا
دانلود
دل داده ام ز دست ڪہ دلداده ام ڪنے افتاده ام بہ پات ڪہ افتاده ام ڪنے سالڪ ڪہ بے تو راه بہ جایے نمے برد باید خودت مسافر این جاده ام ڪنے تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🍃السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ..  🌸🍃سلام ما بر تو اى كسى كه مقدم بر همه عالم و آرزوى تمام خلايقى ... 🍃✨هر قلبی که خانه‌ی یاد شما شد، بهاری شد... هر جانی که از خورشید مهر شما گرم شد،جاودانه شد... هر چشمی که به راه شما ماند ، روشن شد... هر که شما را دارد ، در نهایت خوشبختی است ، در اوج آرامش است... 🍃شکر خدا که شما را دارم ، آشنای کوی شما هستم و جیره خوار خوان محبتتان...🍃✨
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀ 🎙با صدای آقای الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313 ┄┅═✧❁✧═┅┄
🍃🦋🍃🦋 ↻⇦حال دلت را به خداوند بسپار🧡 ☀️هر روز به قلبت بگو که آرام باش و آن را با اکسیر عشق و توکل به خداوند سیراب کن، توکل یک واژه نیست و هرگز هزینه ای ندارد، توکل یعنی اعتماد بینهایت به قدرتش، به توانایی و آگاهی 🧡پروردگاری که این جهان را بدون ذره ای خطا اداره میکند و میتواند ما را به هر خواسته ای برساند. 😊 امروزتون پر باشه از الطاف الهی🍃✨ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
4_5776375699065539727.mp3
15.3M
۵۱ ⚜ زندگی مسیری است از *من* تا *خدا* مسیری هزارپیچ و تاریک ، و تو در تو ... نه کسی را یارای رفتن هست ، و نه کسی را توان به‌سلامت رسیدن! مگر آنکه از همان نوری که قرآن در توصیف چهره‌ی بهشتیان، بکار برده است، همین جا، در متن همین زندگی، با خود به همراه داشته باشد! این نور چیست؟ از کجا می‌آید ؟ چگونه راه *من* تا *خدا* را روشن و هموار می‌کند؟ علیهم‌السلام 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#تکلیف_ما✔ 🔵⚪️منتظران ظهور 💬√ کسی که راهش را از امام زمان ارواحنافداه جدا کرده و کاری به حضرت ند
✔ 🔵⚪️در دوران غیبت یک راه ارتباطی مهم با (عج)، داشتنِ تقواست؛ اینکه مراقب باشیم ↻⇦به وظایف دینی عمل کنیم خیلی‌ها هستند که سال‌هاست شوق دیدار با امام (عج) را دارند؛ مهربان‌هستند، اهل دعا کردن هستند؛ اما حواسشان به ░⇦نماز یا حجابشان نیست... یا راحت پای غیبت می‌نشینند... ◽️امام زمان سلام الله علیه می فرمایند: ◽️⇦«… فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ…» ░⇦علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز آن چه از کردار آنان به ما می رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم. 📗بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏53، ص: 177 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) از پنج شنبه خبر به خیلی ها رسیده بود، ولی خانواده من و خانواده حمید خبر نداشتند. به خانه عمه که رسیدیم کوچه و حیاط غلغله بود، پر شده بود از فامیل و دوست و آشنا. دیدن عکس های شوهرم، حمیدی که من چند روز پیش داخل همین حیاط تلفنی با او صحبت کرده بودم برایم خیلی سخت بود. از بین جمعیت که میگذشتم صدای اطرافیان که با ترحم می گفتند: «آخی، خانمش اومد!»، جگرم را آتش می زد. دستم را به دیوار گرفتم و از پله ها بالا رفتم، عمه شیون می کرد، بغلش کردم، عمه بوی حمیدم را می داد. بابا هم آمد، هر دوی ما را بغل کرده بود، سه تایی داشتیم گریه می کردیم. فقط صدای گریه ما سه نفر می آمد، گویی همه صداها در صدای گریه ما گم شده بود. فکر می کردم شنیدن خبر شهادت حمید سخت ترین اتفاق زندگی من است ولی اینطور نبود! سختی هایی به سراغم آمد که هر کدامشان وجودم را ویران کرد. سختی هایی که هزار بار مصیبت بارتر از خبر شهادتش بود. گفتند فرزانه را ببرید خانه تا وصیت نامه حمید را بیاورد، اینها چیزهایی بود که من را خرد کرد. روز اولی که خبر شهادت حمید را شنیده بودم باید به خانه مشترکمان می رفتم، خانه ای که هنوز لباس های حمید همان طوری که خودش آویزان کرده بود دست نخورده مانده بود. در را که باز کردم یاد روزی افتادم که همان جا ایستاده بودم و دورتادورخانه را بدون حمید دیده بودم، روزی که در را به همه خاطرات بدون حمید بستم ولی حالا بدون حميد به همان خانه برگشته بودم. در و دیوار خانه با من گریه می کرد، ساعت از کار افتاده بود، لامپ ها سوخته بود، انگار این خانه هم فهمیده بود خانه خراب شده ام! به سراغ قرآن روی طاقچه رفتم، همان قرآنی که وصیت نامه ها را به امانت بین صفحات آن گذاشته بودم. ما را به سخت جانی خود این گمان نبود! تمام آن دقایق این بیت شعر در سرم میچرخید و باور نمی کردم که هنوز زنده ام. به معنای واقعی کلمه پیر شدم تا از خانه بیرون بیایم. وقتی گفتند برویم پیکر حمید را ببینیم یاد قراری که با دلم گذاشته بودم افتادم، دلم نمی خواست پیکر حمید برگردد، منتظر پیکر نبودم، پیش خودم گفته بودم: «یا حمیدم سالم از این مأموریت بر می گرده یا اگه شهید شد برای همیشه بمونه پیش حضرت زینب (س)» اعتقاد داشتم وقتی یک شهید جاویدالاثر می شود و پیکرش روی خاکها می ماند این امید را داری کنار پیکرش یک گل زیبا شکوفا بشود که وقتی باد می وزد عطر آن گل در همه عالم بپیچد. این یعنی زندگی این یعنی شهیدت هنوز هم هست، اما در گلزار شهدا سردی سنگ مزار احساس زندگی را دور می کند. وقتی روی قبر سنگ می آید فاصله به خوبی حس می شود. چیزی که در راه خدا با جان کندن هدیه کرده بودم منتظر برگشتش نبودم، ولی روزی ما همین بود. .... التماس دعا🤲🏻🌹